امیر خلبان شهید ابراهیم پوردان از خلبانان غیور دفاع مقدس در آخرین پرواز به دیار معبودش شتافت . مراسم ختم این شهید بزرگوار روز چهارشنبه در مسجد سید الشهدا قصر فیروزه برگزار شد.
به این مناسبت برگی از خاطرات پرواز و زندگینامه سرباز دلاور ایران زمین امیر خلبان شهید ابراهیم پوردان را از زبان کاپیتان محمود ضرابی را در زیر می خوانید :
با تدبیر خردمندانه طراحان و فرماندهان ، قصد شد گوشمالی فراموش نشدنی به بعثیون بدهیم تا آنجا که بعدا اعتراف کردند با توجه به هوای مساعد عراق در جنوب شرقی، رعد و برق و صاعقه خسارات جبرانناپذیری از خود به جا گذاشته است. آنان ازحمله هشت فروندی جنگندههای شکاری بمب افکن فانتوم این چنین یاد کردند.
«قرار شد چند روزی در فرنطینه باشیم و بدون تماس با خانواده و سایر دوستان در بریفینگ ماموریتی شرکت کنیم که هیچکس از آن خبر نداشت. امیر را در خواب بوسیدم و با همسرم وداع کردم و گفتم توکل کن بچه را به تو و همه شما را به خدا سپردم. با چشمانی اشکبار مرا بدرقه کرد و همه ما برای انجام عملیاتی جنگی برون مرزی جمع شدیم. کارهای مقدماتی انجام و یازده فروند هواپیما با 22 خلبان آماده برای پرواز. بیان آن لحظات برایم غیرممکن است ولی با توجه به ریسک بالای شرکت در چنین عملیاتی از شعف باطنی که بتوانیم بخشی از نیروی هوایی دشمن را از کار انداخته وبرای مدتی آنان را زمینگیر و با این غافلگیری ضربهای کاری بر پیکر دست نشانده کفر جهانی وارد کنیم بی بهره نبودم. برای خلبان شکاری حضور در جبهه و جدال بر سر پیروزی بر حریف برای بیرون راندن خصم از سرزمین مقدسمان برای ما آرزو بود و نمیشود شادی این موفقیت را با هیچ چیز مقایسه کرد.
پرواز هشت فروند هواپیمای فانتوم در ارتفاع پایین و خروج از شمال غربی ایران و گذر از شمال عراق، جنوب ترکیه و شرق سوریه و حمله به پایگاههای سه گانه H3 در منطقه الولید و انهدام هواپیماهایی که برای حفظ در آنجا نگهداری میشد سپس بازگشت از همان مسیر رفت (این عملیات بعدها به عنوان بزرگترین نبرد هوایی جهان از آن یاد شد) احتمال خطر بیش از 90 درصد بود و بیشتر به معجزه شبیه بود و بدون شک در آن از امدادهای غیبی بهرهوافر بردیم.
طراحی حساب شده، محاسبات دقیق حضور هواپیماهای غول پیکر سوخترسان بوئینگ 747 و همدلی سربازانی که میثاق خون بستند باعث پیروزی و موفقیت این نبرد جانانه شد. هنوز بعد از سالها صدای لیدر عملیات پروازی (امیر خلبان فرجالله برات پور) در گوش من است وعملیات را چنان در مسیر پرواز هدایت میکرد که گویی در یک پرواز نمایشی آموزشی در داخل خاک ایران در حال مانور هستیم. امیر خلبان ناصر کاظمی خلبان کابین جلو من در طول پرواز از چنان آرامشی برخوردار بود که گوئی در حال آموزش هستیم و چنان اعتماد به نفس مرا بالا برده بود که تصور نمیکردم که هواپیماهای دشمن و پدافندشان بتوانند ما را هدف قرار دهند.
شکوه آن پرواز و یاد دلاورانی که آن حماسه را خلق کردند از خاطرات فراموش نشدنی دوران پرواز من است. نام و یادشان گرامی که تعدادی از آنان در پروازهای جنگی بعد از آن حماسه جاوید به خیل عظیم شهدا پیوستند و وفاداری به میثاق خونی را در میدان نبرد ثابت کردند. حالا دیگر آرامش برقرار شده و همه سر خانه و زندگیشان هستند. سردار شکست خورده قادسیه با فرمان الهی محو شد و ملت سرافراز ایران شادمان از پیروزی حق برای دستیابی به اهداف مقدسش با فرزندان غیور و سربازان دلاورش برای ساختن آینده بهتر در تلاش هستند. امیر، شهرزاد، شیرین وهومن با تحصیلات عالیه حق مطلب را به جا آوردند و قدم در راه سرافرازی گذاشتند. خانم شهین خورشیدی (همسرم) همچنان با صبر و بردباری و مقاومت حامی آنان است...»
آری سرباز دلاور ایران زمین که در اردیبهشت 1330 قدم به عرصه گیتی نهاده بود، سرانجام بعد از سالها تحمل رنج بیماری حاصل از پروازهای جنگی و یک بار خروج اضطراری از هواپیمای فانتوم که به جانبازی 50 درصدی وی منجر شد، در شامگاه 2 دی 1390 در حالی که روز قبل نوهاش هستی به دنیا آمد و او هرگز موفق به دیدارش نشد، در بیمارستان بعثت نهاجا در آخرین پرواز به سوی آشیانه خورشید پر کشید. روحش شاد و راهش مستدام باد.