در این مطلب می خوانیم: یکی از موضوع هایی که همه انسان ها از فقیر تا غنی، زیبا و زشت، سیاه و سفید و همه و همه را دیر یا زود در چنگال های خود قرار می دهد مرگ و مردن است؛ همه آدم ها بالاخره روزی می میرند و کسی تا به حال نبوده است و نخواهد بود که مردن شامل حالش نشود. به قول معروف دیر یا زود دارد اما سوخت و سوز ندارد؛ یکی در اوج جوانی و دیگری در اوج پیری و فرسودگی.
در ادامه این مطلب آمده است: مرگ از جمله سنت های تغییرناپذیر الهی است و هر جانداری روزی می میرد: «کُلُّ نفسٍ ذائِقَةُ المَوتِ»؛ (آل عمران/ 185) و «کُلُّ مَن عَلَیها فانٍ»؛ (الرحمن/ 26)
به نوشته هفته نامه امانت: خیلی اوقات دیده ایم که فردی پیر و فرتوت و فرسوده همچون یک تکه گوشت در گوشه ای از بیمارستان خوابیده و زنده است اما جوانی رعنا و سالم را ناگهان می شنویم که از دنیا رفته است؛ دردناک است اما واقعیت دارد؛ به واقع این مرگ چیست؛ نعمت است یا بلا؟ برای بررسی بیشتر از منابع دینی چون آیات و روایات بهره مند می شویم.
در ادامه این مطلب می خوانیم:' در سوره الرحمن سخن از نعمت هایی که از جانب خداوند بر بندگان رسیده فراوان آمده است، در حقیقت باید این نکته را مدنظر داشت که هر خلقتی برای اینکه بتواند در زمره نعمت قرار گیرد، لازم نیست در تمام موارد موجب راحتی و خوشی باشد بلکه برای نعمت بودن همین بس که خیر بیشتری داشته باشد و وقتی که آن را به صورت کلی در نظر می گیریم، می بینیم سود آن بیشتر از ضررش است، هرچند گاهی در موارد خاص موجب عذاب نیز شده باشد.
وقتی با این رویکرد و نگاه به خلقت ها و هر آنچه که خداوند آفریده است در آیه 26 سوره الرحمن 'کلُ مَنْ عَلَیهْا فَان' مشاهده می کنیم که در بحث از نعمت های الهی، فنای انسان ها را ذکر می کند.
در تفسیر نمونه چند احتمال ذکر شده است که بنابر تمام آنها می توان مرگ و فنا را در زمره نعمت های الهی قرار داد:
ممکن است نعمت بودن موضوع فنا و مرگ از این نظر باشد که این فنا به معنای فنای مطلق نیست، بلکه دریچه ای است به عالم بقا و دالان و گذرگاهی است که شرط وصول به سرای جاویدان عبور از آن است.
دنیا با تمام نعمت هایش زندانی است برای مؤمن، و خروج از این دنیا آزاد شدن از این زندان تنگ و تاریک است.
از این نظر که ذکر نعمت های فراوان گذشته ممکن است مایه غفلت و غرق شدن گروهی در زندگی دنیا و انواع خوردنی ها و نوشیدنی ها و لؤلؤ و مرجان و مرکب های راهوارش گردد، لذا یادآوری می کنند که این دنیا جای بقا نیست، مبادا دلبستگی به اینها پیدا کنید، و از آنها در مسیر پروردگار بهره نگیرید که این تذکر خود نعمتی است بزرگ'. (مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 23، ص 125)
بنابر هر یک از این احتمالات ذکرشده، مرگ جزو نعمت های الهی قرار می گیرد و مشخص می شود که مرگ در یک نگاه کلی و با لحاظ کردن تمام موارد، چیزی جز نعمت نیست و دیگر نمی توان آن را از سیاق این سوره خارج دانست.
نکته دیگری که در باب مرگ مطرح می شود، بحث چگونه مردن و کیفیت مردن است که سخن درباره آن فراوان است و در این مجال تنها به نمونه ای از این کیفیت می پردازیم.'
در ادامه این مطلب آمده است: ' روزی عزرائیل نزد ابراهیم (علیه السلام) آمد تا جان او را قبض کند، ابراهیم (علیه السلام) مرگ را دوست نداشت.
عزراییل متوجه خدا شد و عرض کرد: ابراهیم (علیه السلام) مرگ را ناخوش دارد. خداوند به عزراییل وحی کرد: ابراهیم (علیه السلام) را آزاد بگذار زیرا او دوست دارد زنده باشد و مرا عبادت کند.
مدت ها از این ماجرا گذشت تا روزی ابراهیم (علیه السلام) پیرمرد بسیار فرتوتی را دید که آنچه می خورد، نیروی هضم نداشت و آن غذا از دهان او بیرون می آمد. دیدن این منظره سخت و رنج آور موجب شد که ابراهیم (علیه السلام) ادامه زندگی را تلخ بداند و به مرگ علاقه مند شود. در همین وقت به خانه خود بازگشت ناگاه یک شخص بسیار نورانی را که تا آن روز چنان شخص زیبایی را ندیده بود مشاهده کرد و پرسید: تو کیستی. او گفت: من فرشته ی مرگ هستم. ابراهیم (علیه السلام) گفت: چه کسی است که از نزدیک شدن به تو و دیدار تو بی علاقه باشد، با اینکه دارای چنین جمال دل آرایی هستی. عزراییل گفت: ای خلیل خدا، هرگاه خداوند خیر و صلاح کسی را بخواهد، مرا با این صورت نزد او می فرستد و اگر شر و بدی او را بخواهد، مرا در چهره دیگر نزد او می فرستد. آنگاه روح ابراهیم (علیه السلام) را قبض کرد. به این ترتیب ابراهیم در سن 175 سالگی با کمال دل خوشی و شادابی به سرای آخرت شتافت.'
منبع: هفته نامه امانت آذربایجان غربی
7129/3072 ** خبرنگار: توحید محمودپور** انتشار دهنده: علیرضا فولادی
در ادامه این مطلب آمده است: مرگ از جمله سنت های تغییرناپذیر الهی است و هر جانداری روزی می میرد: «کُلُّ نفسٍ ذائِقَةُ المَوتِ»؛ (آل عمران/ 185) و «کُلُّ مَن عَلَیها فانٍ»؛ (الرحمن/ 26)
به نوشته هفته نامه امانت: خیلی اوقات دیده ایم که فردی پیر و فرتوت و فرسوده همچون یک تکه گوشت در گوشه ای از بیمارستان خوابیده و زنده است اما جوانی رعنا و سالم را ناگهان می شنویم که از دنیا رفته است؛ دردناک است اما واقعیت دارد؛ به واقع این مرگ چیست؛ نعمت است یا بلا؟ برای بررسی بیشتر از منابع دینی چون آیات و روایات بهره مند می شویم.
در ادامه این مطلب می خوانیم:' در سوره الرحمن سخن از نعمت هایی که از جانب خداوند بر بندگان رسیده فراوان آمده است، در حقیقت باید این نکته را مدنظر داشت که هر خلقتی برای اینکه بتواند در زمره نعمت قرار گیرد، لازم نیست در تمام موارد موجب راحتی و خوشی باشد بلکه برای نعمت بودن همین بس که خیر بیشتری داشته باشد و وقتی که آن را به صورت کلی در نظر می گیریم، می بینیم سود آن بیشتر از ضررش است، هرچند گاهی در موارد خاص موجب عذاب نیز شده باشد.
وقتی با این رویکرد و نگاه به خلقت ها و هر آنچه که خداوند آفریده است در آیه 26 سوره الرحمن 'کلُ مَنْ عَلَیهْا فَان' مشاهده می کنیم که در بحث از نعمت های الهی، فنای انسان ها را ذکر می کند.
در تفسیر نمونه چند احتمال ذکر شده است که بنابر تمام آنها می توان مرگ و فنا را در زمره نعمت های الهی قرار داد:
ممکن است نعمت بودن موضوع فنا و مرگ از این نظر باشد که این فنا به معنای فنای مطلق نیست، بلکه دریچه ای است به عالم بقا و دالان و گذرگاهی است که شرط وصول به سرای جاویدان عبور از آن است.
دنیا با تمام نعمت هایش زندانی است برای مؤمن، و خروج از این دنیا آزاد شدن از این زندان تنگ و تاریک است.
از این نظر که ذکر نعمت های فراوان گذشته ممکن است مایه غفلت و غرق شدن گروهی در زندگی دنیا و انواع خوردنی ها و نوشیدنی ها و لؤلؤ و مرجان و مرکب های راهوارش گردد، لذا یادآوری می کنند که این دنیا جای بقا نیست، مبادا دلبستگی به اینها پیدا کنید، و از آنها در مسیر پروردگار بهره نگیرید که این تذکر خود نعمتی است بزرگ'. (مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 23، ص 125)
بنابر هر یک از این احتمالات ذکرشده، مرگ جزو نعمت های الهی قرار می گیرد و مشخص می شود که مرگ در یک نگاه کلی و با لحاظ کردن تمام موارد، چیزی جز نعمت نیست و دیگر نمی توان آن را از سیاق این سوره خارج دانست.
نکته دیگری که در باب مرگ مطرح می شود، بحث چگونه مردن و کیفیت مردن است که سخن درباره آن فراوان است و در این مجال تنها به نمونه ای از این کیفیت می پردازیم.'
در ادامه این مطلب آمده است: ' روزی عزرائیل نزد ابراهیم (علیه السلام) آمد تا جان او را قبض کند، ابراهیم (علیه السلام) مرگ را دوست نداشت.
عزراییل متوجه خدا شد و عرض کرد: ابراهیم (علیه السلام) مرگ را ناخوش دارد. خداوند به عزراییل وحی کرد: ابراهیم (علیه السلام) را آزاد بگذار زیرا او دوست دارد زنده باشد و مرا عبادت کند.
مدت ها از این ماجرا گذشت تا روزی ابراهیم (علیه السلام) پیرمرد بسیار فرتوتی را دید که آنچه می خورد، نیروی هضم نداشت و آن غذا از دهان او بیرون می آمد. دیدن این منظره سخت و رنج آور موجب شد که ابراهیم (علیه السلام) ادامه زندگی را تلخ بداند و به مرگ علاقه مند شود. در همین وقت به خانه خود بازگشت ناگاه یک شخص بسیار نورانی را که تا آن روز چنان شخص زیبایی را ندیده بود مشاهده کرد و پرسید: تو کیستی. او گفت: من فرشته ی مرگ هستم. ابراهیم (علیه السلام) گفت: چه کسی است که از نزدیک شدن به تو و دیدار تو بی علاقه باشد، با اینکه دارای چنین جمال دل آرایی هستی. عزراییل گفت: ای خلیل خدا، هرگاه خداوند خیر و صلاح کسی را بخواهد، مرا با این صورت نزد او می فرستد و اگر شر و بدی او را بخواهد، مرا در چهره دیگر نزد او می فرستد. آنگاه روح ابراهیم (علیه السلام) را قبض کرد. به این ترتیب ابراهیم در سن 175 سالگی با کمال دل خوشی و شادابی به سرای آخرت شتافت.'
منبع: هفته نامه امانت آذربایجان غربی
7129/3072 ** خبرنگار: توحید محمودپور** انتشار دهنده: علیرضا فولادی
کپی شد