امروز ۱۹ محرم، سالروز حرکت کاروان اسرای کربلا، از کوفه به سمت شام است؛ سالیان پیش در محرمالحرام ۶۱ هجری اسرای کربلا و اهلبیت امام حسین(ع) به همراه سرهای شهدای کربلا از کوفه به سمت شام حرکت داده شدند تا در کاخ یزید حاضر شوند...
بعد از واقعهی جانسوزکربلا، اسرای نهضت عاشورا را به همراه سرهای شهدا، با بیحرمتی در ابتدا به کوفه و سپس راهی شام کردند، به گونهای که مردم به تماشای آنان ایستاده بودند، امام سجاد(ع) نیز بسته به زنجیر رهسپار بود...
به گزارش ایسنا، منطقه آذربایجانشرقی، امام سجاد(ع) در روایتی رهسپاری به شام را اینگونه بیان میکند: «مرا بر شتری عریان و بیجهاز سوار کردند، سر مقدس پدرم امام حسین(ع) را بر نیزهای زده بودند، زنان کاروان را پشت سر من سوار قاطرها کردند و سربازانی نیزه به دست، ما را احاطه کردند، هرگاه یکی از ما میگریست، آنها با نیزه به سر او میکوبیدند و بدین گونه وارد دمشق شدیم».
در روایتی بیان شده است که امام سجاد(ع) «الشام، الشام، الشام» گفته و فرموده است: «ای کاش هرگز نگاهم به دمشق نمیافتاد!».
اول صفر سال 61 هجری قمری بود و شام از چهل سال پیش توسط خاندان ابوسفیان که دشمنی حضرت علی(ع) را در سینه داشته و فضای تبلیغاتی سنگینی را علیه اهلبیت(ع) در آنجا حاکم کرده بودند، اداره میشد؛ آری، چنین شهری پذیرای وجود مطهر اهل بیت حسین(ع) و فرزندان امام علی(ع) بود! شهری که یزید در آن حکومت میکرد.
اسرای کربلا وارد شام شدند، مردم شام بیخبر از حقایق عاشورا، به شادی پرداخته و بر اهانتی که بر حسین(ع)، اهلبیت حسین(ع) و فرزندان علی(ع) شده بود، خرسندی کرده و پای میکوبیدند، شام بود و یک کاروان اسیر و سرهایی که بر نیزهها تاخته شدند!
چوب خیرزان و لبهای مبارک امامحسین(ع) و خطبههای آتشین حضرت زینب(س)
سر مبارک امامحسین(ع) و اهلبیت ایشان در مقابل یزید حاضر شده بود؛ پس از ارائهی گزارش توسط نماینده ابن زیاد و همچنین اعتراض برخی از مردم نسبت به اسارت اهل بیت(ع)، مردی سرخ پوست میخواست دختر امام حسین(ع) را به کنیزی بگیرد، حضرت زینب(س) مانع شد و سپس گفتوگویی سخت بین حضرت(س) و یزید درگرفت، یزید با چوب خیزران بر لبان مبارک امامحسین(ع) کوبید...
در این حین زینب(س) برخواسته و در قالب خطبهای آتشین فرمود:
«سپاس خدای را که پروردگار جهانیان است و درود خدا بر پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و همه خاندان او باد. راست گفت خدای سبحان که فرمود: سزای کسانی که مرتکب کار زشت شدند زشتی است، آنان که آیات خدا را تکذیب کردند و به آن ها استهزاء نمودند. ای یزید آیا گمان میبری این که اطراف زمین و آفاق آسمان را بر ما تنگ گرفتی و راه چاره را بر ما بستی که ما را به مانند کنیزان به اسیری برند، ما نزد خدا خوار و تو سربلند گشته و دارای مقام و منزلت شده ای، پس خود را بزرگ پنداشته به خود بالیدی، شادمان و مسرور گشتی که دیدی دنیا چند روزی به کام تو شده و کارها بر وفق مراد تو می چرخد، و حکومتی که حق ما بود در اختیار تو قرار گرفته است، آرام باش، آهستهتر. آیا فراموش کردهای قول خداوند متعال را گمان نکنند آنان که کافر گشتهاند این که ما آنها را مهلت می دهیم به نفع و خیر آنان است، بلکه ایشان را مهلت میدهیم تا گناه بیشتر کنند و آنان را عذابی باشد دردناک.
آیا این از عدالت است، ای فرزند بردگان آزاد شده [بردگان آزاد شده ی رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله] ، که تو، زنان و کنیزگان خود را پشت پرده نگهداری ولی دختران رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ اسیر باشند؟ پرده حشمت و حرمت ایشان را هتک کنی و صورتهایشان را بگشایی، دشمنان آنان را شهر به شهر ببرند، بومی و غریب چشم بدانها دوزند، و نزدیک و دور و وضیع و شریف چهرة آنان را بنگرند در حالی که از مردان و پرستاران ایشان کسی با ایشان نبوده و چگونه امید میرود که مراقبت و نگهبانی ما کند کسی که جگر آزادگان را جویده و از دهان بیرون افکنده است، و گوشتش به خون شهیدان نمو کرده است... ای یزید! اگر امروز ما را غنیمت خود دانستی زود باشد که این غنیمت موجب غرامت(ضرر) تو گردد در هنگامی که نیابی مگر آنچه را که از پیش فرستاده ای، و نیست خداوند بر بندگان ستم کننده، به خدا شکایت می کنیم و بر او اعتماد می نماییم.
ای یزید! هر کید و مکر که داری بکن، هر کوشش که خواهی بنمای، هر جهد که داری به کار گیر، به خدا سوگند هرگز نتوانی نام و یاد ما را محو کنی، وحی ما را نتوانی از بین ببری، به نهایت ما نتوانی رسید، هرگز ننگ این ستم را از خود نتوانی زدود، رای توست و روزهای قدرت تو اندک و جمعیت تو رو به پراکندگی است،در روزی که منادی حق ندا کند که لعنت خدا بر ستمکاران باد؛ سپاس خدای را که اول ما را به سعادت و مغفرت ثبت کرد و آخر ما را به شهادت و رحمت فائز گرداند، از خدا می خواهیم که ثواب آنها را کامل کند و بر ثوابشان بیفزاید، و برای ما نیکو خلف و جانشین باشد، که اوست خداوند رحیم و پروردگار ودود، و ما را کافی در هر امری و نیکو وکیل است.»
مصایب هفتگانهی شام از زبان امام سجاد(ع)
طبق روایتی از امام سجاد(ع) در شام، سربازان یزید، اسرای کربلا را با شمشیرهای برهنه و نیزهها احاطه کرده و به آنان سرنیزه میزدند، سرهای شهدا را در میان زنها گذاشته بودند و سر مقدس امامحسین(ع) و حضرت عباس(ع) را در برابر چشمان زینب و ام کلثوم، قرار داده و سر علی اکبر و قاسم را در برابر چشم سکینه و فاطمه! سربازان با سرها بازی می کردند؛ گاهی سرها به زمین می افتاد و زیر سم شتران می رفت، زنان شامی از بالای بامها آب و آتش به سوی اسرا میریختند و چون آتش به عمامه حضرت سجاد(ع) افتاد و نتوانست آن را خاموش کند و آتش عمامه و سرش را سوزاند، چراکه دستهایش را به گردنش بسته بودند!
بر اساس این روایت، اسرای کربلا را از طلوع آفتاب تا نزدیک غروب در کوچه و بازار و با ساز و آواز در برابر چشم مردم گردش دادند و گفتند:« ای مردم، اینها را بکشید که در اسلام هیچ احترامی ندارند.»؛ اهل بیت حسین(ع) و اسرای کربلا را به ریسمانی بستند و از مقابل خانههای یهود و نصاری عبور دادند و به آنها گفتند:«اینها همان هایی هستند که پدرشان پدران شما را (در جنگ های خیبر و...) کشته و خانههای آنها را ویران کردهاند، امروز انتقام آنان را از اینان بگیرید، آنان نیز هر چه خواستند خاک و سنگ و چوب به سوی اسرا پرت کرده و پیرزنی یهودی نیز بر سر مبارک امام حسین(ع) سنگی افکند؛ اسرای کربلا را به بازار بردهفروشان بردند و خواستند به جای غلام و کنیز بفروشند ولی تقدیر خداوند چیز دیگری بود، در نهایت اسرا را در مکانی جای دادند که سقف نداشت، روزها از گرما و شبها از سرما در امان نبوده و همواره از تشنگی و گرسنگی و ترس از مرگ در اضطراب به سر میبردند.
در این جریان و در کاخ یزید نیز بارها و بارها تصمیم به شهادت رساندن امام سجاد(ع) را گرفتند که تقدیر الهی به گونهای دیگر رقم خورد و چه تازیانههایی که اهلبیت حسین(ع) و اسرای کربل متحمل نشد، اهل بیتی که آیه طهارت مختص آنان بود...
خطبهی باصلابت امام سجاد(ع) در مسجد شام
در مجلسی که برای مذمت حضرت علی(ع) برپا شده بود، امام سجاد(ع) سخنانی آتشین ایراد کرد و انقلابی عظیم در ذهن مردم شام به پا کرد.
امام(ع) از یزید اجازه سخن گفتن خواست، با وجود مخالفتها، در نهایت یزید بالاجبار رضایت داد و امام(ع) فرمود: «ای مردم! خداوند به ما شش خصلت عطا فرموده و ما را به هفت ویژگی بر دیگران فضیلت بخشیده است، به ما ارزانی داشت علم، بردباری، سخاوت، فصاحت، شجاعت و محبت در قلوب مؤمنین را، و ما را بر دیگران برتری داد به اینکه پیامبر بزرگ اسلام، صدیق [امیر المؤمنین علی علیه السلام]، جعفر طیار، شیر خدا و شیر رسول خدا صلی الله علیه و آله [حمزه]، و امام حسن و امام حسین علیه السلام دو فرزند بزرگوار رسول اکرم صلی الله علیه و آله را از ما قرار داد. [با این معرفی کوتاه] هر کس مرا شناخت که شناخت، و برای آنان که مرا نشناختند با معرفی پدران و خاندانم خود را به آنان می شناسانم...
...او جوانمرد، سخاوتمند، نیکوچهره، جامع خیرها، سید، بزرگوار، ابطحی، راضی به خواست خدا، پیشگام در مشکلات، شکیبا، دائما روزه دار، پاکیزه از هر آلودگی و بسیار نمازگزار بود. او رشته اصلاب دشمنان خود را از هم گسیخت و شیرازه احزاب کفر را از هم پاشید. او دارای قلبی ثابت و قوی و اراده ای محکم و استوار و عزمی راسخ بود وهمانند شیری شجاع که وقتی نیزه ها در جنگ به هم در می آمیخت آنها را همانند آسیا خرد و نرم و بسان باد آنها را پراکنده می ساخت. او شیر حجاز و آقا و بزرگ عراق است که مکی و مدنی و خیفی و عقبی و بدری و احدی و شجری و مهاجری است، که در همه این صحنه ها حضور داشت.او سید عرب است و شیر میدان نبرد و وارث دو مشعر، و پدر دو فرزند: حسن و حسین. آری او، همان او [که این صفات و ویژگی های ارزنده مختص اوست] جدم علی بن ابی طالب است. آنگاه گفت: من فرزند فاطمه زهرا بانوی بانوان جهانم».
دیگر صدای مردم شام به گریه و ناله بلند شده بود... یزید دستور داد اذان گفته شود، مؤذن اذان را آغاز کرد و همین که الله اکبر گفت، امام سجاد(ع) فرمود: «چیزى بزرگتر از خداوند وجود ندارد» و چون موذن اشهد ان لا اله الا الله گفت، امام(ع) فرمود: «موى و پوست و گوشت و خونم به یکتایى خدا گواهى مىدهد» و هنگامى که موذن اشهد ان محمدا رسول الله گفت، امام(ع) رو به سوی یزید فرمود: «این محمد که نامش برده شد، آیا جد من است و یا جد تو؟! اگر ادعا کنى که جد توست پس دروغ گفتى و کافر شدى، و اگر جد من است چرا خاندان او را کشتى و آنان را از دم شمشیر گذراندى؟!».
امام سجاد(ع) در شام به روشنگری پرداخته و شامیان را منقلب کرده بود؛ دیگر یزید، ماندن اهلبیت حسین(ع) و اسرای کربلا در شام را تهدیدی برای حکومت خود میدید، از این روی دستور داد تا آنان را به وطن خویش بازگردانند؛ در این زمان یزید سیاست خویش را تغییر داده بود و طبق روایتی هنگام خداحافظی با کاروان اسرا رو به امام سجاد(ع) گفت: «خدا لعنت کند ابن مرجانه را، اگر من پدرت را میدیدم، هر خواستهای داشت، میپذیرفتم و مانع کشتهشدنش میشدم؛ ولو به قیمت کشتهشدن فرزاندانم تمام میشد! ولی خب، کشتهشدن او قضا و قدر الهی بود، وقتی به وطنت رسیدی، با من مکاتبه کن و خواستههای خودت را برایم بنویس».
کاروان اسرای کربلا به سمت مدینه به راه افتادند، مسیر خود را از سمت کربلا گرفتند تا اندکی در کنار مقتل شهدای کربلا عزاداری کنند، چنانچه ابنطاووس در الملهوف بیان میکند که کاروان اسرا در کربلا «ماتمهای جگرخراش بپا داشتند»! سه روز سپری شد اما ماندن به صلاح کاروان نبود از این رو به دستور امام سجاد(ع) راه مدینه را در پیش گرفته و رهسپار شدند...
روشنگری امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) بعد از واقعهی کربلا
پس از این وقایع، امام سجاد(ع) در مناطق بسیار مهم آن روزگار اقدام به نشر حقایق کرد تا وقایع عاشورا تحریف نشود و به حق که اگر روشنگریهای امام سجاد(ع) و حضرت زینب(ع) نبود، چه بسا که نهضت عاشورا دستخوش تحریف مردمان آن روزگار میشد!
حضرت زینب(س) نیز در میان مردم به روشنگری پرداخته و قدمهای بزرگی را در راستای آگاهسازی مردم به حقایق عاشورا برداشت، چنانچه شاعر در وصف این بانوی بزرگ گفته است: «سرنی در کربلا میماند اگر زینب نبود، کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود».
و چه سختیها و جراحاتی که در صحرای کربلا کشید اما چه خوش تعبیری داشت زینب(س) از کربلا که فرمود «مارایت الا جمیلا»؛ به حق که کشتهشدگان در راه خداوند همواره زنده و جاویدند و امروز شهدای کربلا بیش از هر زمان دیگری زندهاند....
گزارش از: مهری هاشم زاده، خبرنگار ایسنا، در آذربایجان شرقی
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin-top:0cm; mso-para-margin-right:0cm; mso-para-margin-bottom:10.0pt; mso-para-margin-left:0cm; line-height:115%; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Arial; mso-bidi-theme-font:minor-bidi;}
انتهای پیام
بعد از واقعهی جانسوزکربلا، اسرای نهضت عاشورا را به همراه سرهای شهدا، با بیحرمتی در ابتدا به کوفه و سپس راهی شام کردند، به گونهای که مردم به تماشای آنان ایستاده بودند، امام سجاد(ع) نیز بسته به زنجیر رهسپار بود...
به گزارش ایسنا، منطقه آذربایجانشرقی، امام سجاد(ع) در روایتی رهسپاری به شام را اینگونه بیان میکند: «مرا بر شتری عریان و بیجهاز سوار کردند، سر مقدس پدرم امام حسین(ع) را بر نیزهای زده بودند، زنان کاروان را پشت سر من سوار قاطرها کردند و سربازانی نیزه به دست، ما را احاطه کردند، هرگاه یکی از ما میگریست، آنها با نیزه به سر او میکوبیدند و بدین گونه وارد دمشق شدیم».
در روایتی بیان شده است که امام سجاد(ع) «الشام، الشام، الشام» گفته و فرموده است: «ای کاش هرگز نگاهم به دمشق نمیافتاد!».
اول صفر سال 61 هجری قمری بود و شام از چهل سال پیش توسط خاندان ابوسفیان که دشمنی حضرت علی(ع) را در سینه داشته و فضای تبلیغاتی سنگینی را علیه اهلبیت(ع) در آنجا حاکم کرده بودند، اداره میشد؛ آری، چنین شهری پذیرای وجود مطهر اهل بیت حسین(ع) و فرزندان امام علی(ع) بود! شهری که یزید در آن حکومت میکرد.
اسرای کربلا وارد شام شدند، مردم شام بیخبر از حقایق عاشورا، به شادی پرداخته و بر اهانتی که بر حسین(ع)، اهلبیت حسین(ع) و فرزندان علی(ع) شده بود، خرسندی کرده و پای میکوبیدند، شام بود و یک کاروان اسیر و سرهایی که بر نیزهها تاخته شدند!
چوب خیرزان و لبهای مبارک امامحسین(ع) و خطبههای آتشین حضرت زینب(س)
سر مبارک امامحسین(ع) و اهلبیت ایشان در مقابل یزید حاضر شده بود؛ پس از ارائهی گزارش توسط نماینده ابن زیاد و همچنین اعتراض برخی از مردم نسبت به اسارت اهل بیت(ع)، مردی سرخ پوست میخواست دختر امام حسین(ع) را به کنیزی بگیرد، حضرت زینب(س) مانع شد و سپس گفتوگویی سخت بین حضرت(س) و یزید درگرفت، یزید با چوب خیزران بر لبان مبارک امامحسین(ع) کوبید...
در این حین زینب(س) برخواسته و در قالب خطبهای آتشین فرمود:
«سپاس خدای را که پروردگار جهانیان است و درود خدا بر پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و همه خاندان او باد. راست گفت خدای سبحان که فرمود: سزای کسانی که مرتکب کار زشت شدند زشتی است، آنان که آیات خدا را تکذیب کردند و به آن ها استهزاء نمودند. ای یزید آیا گمان میبری این که اطراف زمین و آفاق آسمان را بر ما تنگ گرفتی و راه چاره را بر ما بستی که ما را به مانند کنیزان به اسیری برند، ما نزد خدا خوار و تو سربلند گشته و دارای مقام و منزلت شده ای، پس خود را بزرگ پنداشته به خود بالیدی، شادمان و مسرور گشتی که دیدی دنیا چند روزی به کام تو شده و کارها بر وفق مراد تو می چرخد، و حکومتی که حق ما بود در اختیار تو قرار گرفته است، آرام باش، آهستهتر. آیا فراموش کردهای قول خداوند متعال را گمان نکنند آنان که کافر گشتهاند این که ما آنها را مهلت می دهیم به نفع و خیر آنان است، بلکه ایشان را مهلت میدهیم تا گناه بیشتر کنند و آنان را عذابی باشد دردناک.
آیا این از عدالت است، ای فرزند بردگان آزاد شده [بردگان آزاد شده ی رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله] ، که تو، زنان و کنیزگان خود را پشت پرده نگهداری ولی دختران رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ اسیر باشند؟ پرده حشمت و حرمت ایشان را هتک کنی و صورتهایشان را بگشایی، دشمنان آنان را شهر به شهر ببرند، بومی و غریب چشم بدانها دوزند، و نزدیک و دور و وضیع و شریف چهرة آنان را بنگرند در حالی که از مردان و پرستاران ایشان کسی با ایشان نبوده و چگونه امید میرود که مراقبت و نگهبانی ما کند کسی که جگر آزادگان را جویده و از دهان بیرون افکنده است، و گوشتش به خون شهیدان نمو کرده است... ای یزید! اگر امروز ما را غنیمت خود دانستی زود باشد که این غنیمت موجب غرامت(ضرر) تو گردد در هنگامی که نیابی مگر آنچه را که از پیش فرستاده ای، و نیست خداوند بر بندگان ستم کننده، به خدا شکایت می کنیم و بر او اعتماد می نماییم.
ای یزید! هر کید و مکر که داری بکن، هر کوشش که خواهی بنمای، هر جهد که داری به کار گیر، به خدا سوگند هرگز نتوانی نام و یاد ما را محو کنی، وحی ما را نتوانی از بین ببری، به نهایت ما نتوانی رسید، هرگز ننگ این ستم را از خود نتوانی زدود، رای توست و روزهای قدرت تو اندک و جمعیت تو رو به پراکندگی است،در روزی که منادی حق ندا کند که لعنت خدا بر ستمکاران باد؛ سپاس خدای را که اول ما را به سعادت و مغفرت ثبت کرد و آخر ما را به شهادت و رحمت فائز گرداند، از خدا می خواهیم که ثواب آنها را کامل کند و بر ثوابشان بیفزاید، و برای ما نیکو خلف و جانشین باشد، که اوست خداوند رحیم و پروردگار ودود، و ما را کافی در هر امری و نیکو وکیل است.»
مصایب هفتگانهی شام از زبان امام سجاد(ع)
طبق روایتی از امام سجاد(ع) در شام، سربازان یزید، اسرای کربلا را با شمشیرهای برهنه و نیزهها احاطه کرده و به آنان سرنیزه میزدند، سرهای شهدا را در میان زنها گذاشته بودند و سر مقدس امامحسین(ع) و حضرت عباس(ع) را در برابر چشمان زینب و ام کلثوم، قرار داده و سر علی اکبر و قاسم را در برابر چشم سکینه و فاطمه! سربازان با سرها بازی می کردند؛ گاهی سرها به زمین می افتاد و زیر سم شتران می رفت، زنان شامی از بالای بامها آب و آتش به سوی اسرا میریختند و چون آتش به عمامه حضرت سجاد(ع) افتاد و نتوانست آن را خاموش کند و آتش عمامه و سرش را سوزاند، چراکه دستهایش را به گردنش بسته بودند!
بر اساس این روایت، اسرای کربلا را از طلوع آفتاب تا نزدیک غروب در کوچه و بازار و با ساز و آواز در برابر چشم مردم گردش دادند و گفتند:« ای مردم، اینها را بکشید که در اسلام هیچ احترامی ندارند.»؛ اهل بیت حسین(ع) و اسرای کربلا را به ریسمانی بستند و از مقابل خانههای یهود و نصاری عبور دادند و به آنها گفتند:«اینها همان هایی هستند که پدرشان پدران شما را (در جنگ های خیبر و...) کشته و خانههای آنها را ویران کردهاند، امروز انتقام آنان را از اینان بگیرید، آنان نیز هر چه خواستند خاک و سنگ و چوب به سوی اسرا پرت کرده و پیرزنی یهودی نیز بر سر مبارک امام حسین(ع) سنگی افکند؛ اسرای کربلا را به بازار بردهفروشان بردند و خواستند به جای غلام و کنیز بفروشند ولی تقدیر خداوند چیز دیگری بود، در نهایت اسرا را در مکانی جای دادند که سقف نداشت، روزها از گرما و شبها از سرما در امان نبوده و همواره از تشنگی و گرسنگی و ترس از مرگ در اضطراب به سر میبردند.
در این جریان و در کاخ یزید نیز بارها و بارها تصمیم به شهادت رساندن امام سجاد(ع) را گرفتند که تقدیر الهی به گونهای دیگر رقم خورد و چه تازیانههایی که اهلبیت حسین(ع) و اسرای کربل متحمل نشد، اهل بیتی که آیه طهارت مختص آنان بود...
خطبهی باصلابت امام سجاد(ع) در مسجد شام
در مجلسی که برای مذمت حضرت علی(ع) برپا شده بود، امام سجاد(ع) سخنانی آتشین ایراد کرد و انقلابی عظیم در ذهن مردم شام به پا کرد.
امام(ع) از یزید اجازه سخن گفتن خواست، با وجود مخالفتها، در نهایت یزید بالاجبار رضایت داد و امام(ع) فرمود: «ای مردم! خداوند به ما شش خصلت عطا فرموده و ما را به هفت ویژگی بر دیگران فضیلت بخشیده است، به ما ارزانی داشت علم، بردباری، سخاوت، فصاحت، شجاعت و محبت در قلوب مؤمنین را، و ما را بر دیگران برتری داد به اینکه پیامبر بزرگ اسلام، صدیق [امیر المؤمنین علی علیه السلام]، جعفر طیار، شیر خدا و شیر رسول خدا صلی الله علیه و آله [حمزه]، و امام حسن و امام حسین علیه السلام دو فرزند بزرگوار رسول اکرم صلی الله علیه و آله را از ما قرار داد. [با این معرفی کوتاه] هر کس مرا شناخت که شناخت، و برای آنان که مرا نشناختند با معرفی پدران و خاندانم خود را به آنان می شناسانم...
...او جوانمرد، سخاوتمند، نیکوچهره، جامع خیرها، سید، بزرگوار، ابطحی، راضی به خواست خدا، پیشگام در مشکلات، شکیبا، دائما روزه دار، پاکیزه از هر آلودگی و بسیار نمازگزار بود. او رشته اصلاب دشمنان خود را از هم گسیخت و شیرازه احزاب کفر را از هم پاشید. او دارای قلبی ثابت و قوی و اراده ای محکم و استوار و عزمی راسخ بود وهمانند شیری شجاع که وقتی نیزه ها در جنگ به هم در می آمیخت آنها را همانند آسیا خرد و نرم و بسان باد آنها را پراکنده می ساخت. او شیر حجاز و آقا و بزرگ عراق است که مکی و مدنی و خیفی و عقبی و بدری و احدی و شجری و مهاجری است، که در همه این صحنه ها حضور داشت.او سید عرب است و شیر میدان نبرد و وارث دو مشعر، و پدر دو فرزند: حسن و حسین. آری او، همان او [که این صفات و ویژگی های ارزنده مختص اوست] جدم علی بن ابی طالب است. آنگاه گفت: من فرزند فاطمه زهرا بانوی بانوان جهانم».
دیگر صدای مردم شام به گریه و ناله بلند شده بود... یزید دستور داد اذان گفته شود، مؤذن اذان را آغاز کرد و همین که الله اکبر گفت، امام سجاد(ع) فرمود: «چیزى بزرگتر از خداوند وجود ندارد» و چون موذن اشهد ان لا اله الا الله گفت، امام(ع) فرمود: «موى و پوست و گوشت و خونم به یکتایى خدا گواهى مىدهد» و هنگامى که موذن اشهد ان محمدا رسول الله گفت، امام(ع) رو به سوی یزید فرمود: «این محمد که نامش برده شد، آیا جد من است و یا جد تو؟! اگر ادعا کنى که جد توست پس دروغ گفتى و کافر شدى، و اگر جد من است چرا خاندان او را کشتى و آنان را از دم شمشیر گذراندى؟!».
امام سجاد(ع) در شام به روشنگری پرداخته و شامیان را منقلب کرده بود؛ دیگر یزید، ماندن اهلبیت حسین(ع) و اسرای کربلا در شام را تهدیدی برای حکومت خود میدید، از این روی دستور داد تا آنان را به وطن خویش بازگردانند؛ در این زمان یزید سیاست خویش را تغییر داده بود و طبق روایتی هنگام خداحافظی با کاروان اسرا رو به امام سجاد(ع) گفت: «خدا لعنت کند ابن مرجانه را، اگر من پدرت را میدیدم، هر خواستهای داشت، میپذیرفتم و مانع کشتهشدنش میشدم؛ ولو به قیمت کشتهشدن فرزاندانم تمام میشد! ولی خب، کشتهشدن او قضا و قدر الهی بود، وقتی به وطنت رسیدی، با من مکاتبه کن و خواستههای خودت را برایم بنویس».
کاروان اسرای کربلا به سمت مدینه به راه افتادند، مسیر خود را از سمت کربلا گرفتند تا اندکی در کنار مقتل شهدای کربلا عزاداری کنند، چنانچه ابنطاووس در الملهوف بیان میکند که کاروان اسرا در کربلا «ماتمهای جگرخراش بپا داشتند»! سه روز سپری شد اما ماندن به صلاح کاروان نبود از این رو به دستور امام سجاد(ع) راه مدینه را در پیش گرفته و رهسپار شدند...
روشنگری امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) بعد از واقعهی کربلا
پس از این وقایع، امام سجاد(ع) در مناطق بسیار مهم آن روزگار اقدام به نشر حقایق کرد تا وقایع عاشورا تحریف نشود و به حق که اگر روشنگریهای امام سجاد(ع) و حضرت زینب(ع) نبود، چه بسا که نهضت عاشورا دستخوش تحریف مردمان آن روزگار میشد!
حضرت زینب(س) نیز در میان مردم به روشنگری پرداخته و قدمهای بزرگی را در راستای آگاهسازی مردم به حقایق عاشورا برداشت، چنانچه شاعر در وصف این بانوی بزرگ گفته است: «سرنی در کربلا میماند اگر زینب نبود، کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود».
و چه سختیها و جراحاتی که در صحرای کربلا کشید اما چه خوش تعبیری داشت زینب(س) از کربلا که فرمود «مارایت الا جمیلا»؛ به حق که کشتهشدگان در راه خداوند همواره زنده و جاویدند و امروز شهدای کربلا بیش از هر زمان دیگری زندهاند....
گزارش از: مهری هاشم زاده، خبرنگار ایسنا، در آذربایجان شرقی
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin-top:0cm; mso-para-margin-right:0cm; mso-para-margin-bottom:10.0pt; mso-para-margin-left:0cm; line-height:115%; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Arial; mso-bidi-theme-font:minor-bidi;}
انتهای پیام
کپی شد