چند روزی همقدم با شهید شاهدی-5
خبر شهادت سعید را چگونه به همسرش رساندند؟
خبر شهادت سعید که رسید، محمدرضا بسیار بی تابی می کرد و می گفت: مامان دیدی خدا دوباره مرا یتیم کرد.
خبر شهادت سعید که رسید، محمدرضا بسیار بی تابی می کرد و می گفت: مامان دیدی خدا دوباره مرا یتیم کرد.
محمدرضا اسم محمد را دوست داشت و سعید هم صادق را به آن اضافه کرد و نام پسر دوممان شد محمدصادق.
باقرزاده حکمش را امضا نکرد و گفت: با همسر شهید ازدواج کردی و من نمی توانم حکمت را امضا کنم، سعید هم پاسخ داد: همسر…
محمدرضا می گفت: مامان چرا شما بابا داری و من ندارم...