چند روزی همقدم با شهید بهداشت
علت جبهه رفتن ناصر از زبان خودش
«می روم تا قلب خود را از عشق خدا پر کنم و با یاد او روحم را آرامش دهم»، جمله ای ساده ولی سراسر عشق از بخشی از…
«می روم تا قلب خود را از عشق خدا پر کنم و با یاد او روحم را آرامش دهم»، جمله ای ساده ولی سراسر عشق از بخشی از…
هر چه احمد اصرار کرد که همراه گروه شناسایی بیاید، ناصر قبول نکرد که نکرد و گفت او تازه داماد است.
اول زیارت کربلا بعد زیارت خانه خدا را می خواهم.
نام کوثر که به گوشش خورد، حلقه ای از اشک دور چشمانش تشکیل شد اما طاقت نیاورد و به هق هق افتاد.
تلاشش به نتیجه نشست و بعد از دو شبانه روز اجازه دیدار امام نصیبش شد.
می گفت: دوست دارم عروسم لباسی را در مراسم بپوشد که بتواند در تشییع جنازه ام هم همان را بپوشد.
از سرما می لرزید که وارد خانه شد و از مادر به خاطر کاری که کرده بود، عذرخواهی کرد.