چند روزی همقدم با شهید زین الدین-۱۱
چگونگی شهادت آقا مهدی زین الدین
آن شب همسران شهید همت و باکری مهمان بانو زین الدین بودند که در خانه به صدا درآمد و خانمی به آنها مطلبی گفت و رفت و فردایش مشخص شد که خبر شهادت آقا مهدی را آورده بود.
جی پلاس - منصوره جاسبی: مدتی که از اقامت بانو (همسر شهید زین الدین) در اهواز گذشت، یک روز آمد و گفت: ماموریت من در جنوب تمام شده و به غرب بروم و آنجا ناامن است و نمی توانم تو را با خود ببرم و شما باید به قم برگردید.
روز عاشورا بود که بانو و آقامهدی با وسایلشان به قم برگشتند.
بانو در قم با خانم شهید همت و باکری همسایه بود و تفاوتشان این بود که همسران آنها شهید شده بودند و مهدی هنوز به جمعشان نپیوسته بود و این همسایگی رابطه ای نزدیک و عمیق میانشان ایجاد کرد.
در میان این روزهایی که آنها به هم انس بیشتری می گرفتند، یک روز خواستند تا بانو برایشان آشپزی کند و همه مهمان او باشند و به شوخی می گفتند حالا ببینیم دستپخت قمی ها چگونه است!!
آن شب بانو مشغول آشپزی بود که خانمی در خانه را زد و به آنها چیزی گفت و رفت، موقع شام هیچ کدامشان میل به غذا نداشتند و گفتند که اشتها نداریم و بعدها بانو متوجه شد که آنها سیم تلویزیون را هم درآورده بودند.
صبح بود که خواهر بانو دنبالش آمد و گفت باید با هم جایی برویم و او که از دیشب به رفتار اطرافیانش شک کرده و مدتی بود که خواب های پریشان می دید با بی میلی برای رفتن آماده شد، همین که به سر کوچه رسیدند، عکس مهدی و مجید را بر روی دیوار دید.
آقای صادقی که چند ماه بعد شهید شد، جریان شهادت آقا مهدی را اینگونه برای بانو تعریف کرد:
آن روز آقا مهدی باید برای شرکت در جلسه ای از بانه به پیرانشهر می رفت، لحظه حرکت، مجید سر می رسد و آقا مهدی به راننده می گوید که من و مجید با هم می رویم.
هوا بارانی بود و آنها مجبور بودند آهسته تر حرکت کنند تا اینکه به کمین ضد انقلاب بر می خورند.
ماشینشان هدف شلیک آر پی جی قرار می گیرد و همان لحظه مجید شهید می شود و مهدی نیز که قصد پیاده شدن از ماشین را داشته است، تیر می خورد و شهید می شود. فردای آن روز پیکرهای غرق به خونشان را که با فاصله ای چند متری از هم بر روی زمین افتاده بود پیدا می کنند.
مشاهده خبر در جماران