تجربه زیست سیاسی پس از انقلاب بیانگر آن است که معمولاً تحولات اساسی و زایش جریان های جدید سیاسی و یا خط کشی های جدید در میان جریانات موجود، در انتخابات ریاست جمهوری اتفاق می افتد. در انتخابات مجلس معمولاً فرمت های شکل گرفته نیروهای سیاسی عوض نمی شود ولی ممکن است نتیجه انتخابات مجلس موجب تقویت و یا تضعیف جناح های سیاسی شود و یا تسهیل گری زایش یک جریان را فراهم کند.
انتخابات شورا که ذاتاً یک رویداد اجتماعی است در دل یک امر سیاسی شکل می گیرد البته به استثنای تهران که انتخابات شورا در آن جا تماماً یک امر سیاسی است.
انتخابات پیش رو در دهه چهارم نظام جمهوری اسلامی انتخاباتی متفاوت خواهد بود. تفاوت این دوره از انتخابات ریاست جمهوری نسبت به دوره های پیشین صرفاً در نقطه آغازین انتخابات نیست بلکه احتمالاً در نقاط پایانی دوره ریاست جمهوری بعدی خواهد بود. نقاط پایانی این دوره هندسه قدرت در ایران در معرض تغییرات بنیادین خواهد بود.
تجربه حیات سیاسی جامعه ایرانی پس از انقلاب نشان می دهد تحولات بنیادین مانند پذیرش پایان جنگ، اتمام منازعه اتمی و ... در مناسباتی فراتر از سه قوه شکل می گیرد.
نقش هاشمی در منازعات گروه های سیاسی سال های 58،59،60 و بعد در مدیریت جنگ و سپس در فراهم ساختن زیرساخت های اصلاحات در دهه 70 نقشی استراتژیک بود. هاشمی مرد عبور از دوره ای به دوره دیگر بود و کارکرد تعادل بخشی او به سیستم کارکردی منحصر بفرد بود.
دوره ریاست جمهوری آینده دوره تحول در هندسه قدرت خواهد بود و مرد عبور دوره ها دیگر حضور ندارد، در چنین دوره ای که پیش روست سه مسئله جدی وجود دارد: 1- شکاف توقع و تحقق در سطح جامعه 2- بحران واژگان در جریان اصولگرا 3- بحران کیفیت در جریان اصلاحات
شکاف توقع و تحقق در سطح جامعه به قدری واضح است که نیازی به شرح و بست آن نیست. جریان اصولگرا چون گفتمان هژمونیک ندارد، دچار فقر واژگان است و اساساً در تولید شعار که بر محور واژگان گفتمانی است دچار سردرگمی و اغتشاش می شود مگر آنکه از شکاف توقع و تحقق در سطح جامعه بهره برداری نماید و با ایجاد دو قطبی نارضایتی و رضایتمندی از شرایط اقتصادی بتواند فقر واژگانی خود را زیر سایه این دو قطبی پنهان کند.
جریان اصلاحات و اعتدال می توانست واژگان گفتمانی خود را در جامعه پایدار سازد اما گفتمان این جریان حاملان کیفی ندارد و در عین حال در دو قطبی نارضایتی و رضایت مندی از شرایط اقتصادی در اقناع سازی جامعه دچار لکنت زبانی است.
این سه مسئله انتخابات پیش رو را به انتخاباتی منحصر بفرد تبدیل می کند که باید منتظر ماند و نتیجه اش را دید.
2007
انتخابات شورا که ذاتاً یک رویداد اجتماعی است در دل یک امر سیاسی شکل می گیرد البته به استثنای تهران که انتخابات شورا در آن جا تماماً یک امر سیاسی است.
انتخابات پیش رو در دهه چهارم نظام جمهوری اسلامی انتخاباتی متفاوت خواهد بود. تفاوت این دوره از انتخابات ریاست جمهوری نسبت به دوره های پیشین صرفاً در نقطه آغازین انتخابات نیست بلکه احتمالاً در نقاط پایانی دوره ریاست جمهوری بعدی خواهد بود. نقاط پایانی این دوره هندسه قدرت در ایران در معرض تغییرات بنیادین خواهد بود.
تجربه حیات سیاسی جامعه ایرانی پس از انقلاب نشان می دهد تحولات بنیادین مانند پذیرش پایان جنگ، اتمام منازعه اتمی و ... در مناسباتی فراتر از سه قوه شکل می گیرد.
نقش هاشمی در منازعات گروه های سیاسی سال های 58،59،60 و بعد در مدیریت جنگ و سپس در فراهم ساختن زیرساخت های اصلاحات در دهه 70 نقشی استراتژیک بود. هاشمی مرد عبور از دوره ای به دوره دیگر بود و کارکرد تعادل بخشی او به سیستم کارکردی منحصر بفرد بود.
دوره ریاست جمهوری آینده دوره تحول در هندسه قدرت خواهد بود و مرد عبور دوره ها دیگر حضور ندارد، در چنین دوره ای که پیش روست سه مسئله جدی وجود دارد: 1- شکاف توقع و تحقق در سطح جامعه 2- بحران واژگان در جریان اصولگرا 3- بحران کیفیت در جریان اصلاحات
شکاف توقع و تحقق در سطح جامعه به قدری واضح است که نیازی به شرح و بست آن نیست. جریان اصولگرا چون گفتمان هژمونیک ندارد، دچار فقر واژگان است و اساساً در تولید شعار که بر محور واژگان گفتمانی است دچار سردرگمی و اغتشاش می شود مگر آنکه از شکاف توقع و تحقق در سطح جامعه بهره برداری نماید و با ایجاد دو قطبی نارضایتی و رضایتمندی از شرایط اقتصادی بتواند فقر واژگانی خود را زیر سایه این دو قطبی پنهان کند.
جریان اصلاحات و اعتدال می توانست واژگان گفتمانی خود را در جامعه پایدار سازد اما گفتمان این جریان حاملان کیفی ندارد و در عین حال در دو قطبی نارضایتی و رضایت مندی از شرایط اقتصادی در اقناع سازی جامعه دچار لکنت زبانی است.
این سه مسئله انتخابات پیش رو را به انتخاباتی منحصر بفرد تبدیل می کند که باید منتظر ماند و نتیجه اش را دید.
2007
کپی شد