این حرکت نمادین کمتر از نیم ساعت در هم شکست...
سیل امسال که بالغ بر هفتاد درصد کشور را درگیر و بسیاری از ایرانیان را در سال نو سوگوار و بیخانمان کرد ؛ بار دیگر مرا یاد آن روزگار انداخت. تصاویری دلخراش در پس زمینه خاطره فوق، انگیزهای را در باب دردِ دل با دوستانم سبب شد.
در دهه 70 میلادی برتراند راسل، فیلسوف مشهور عصر، نخستین بار واژه «پایداری» را در ادبیات اندیشهورزیِ در باب توسعه مطرح نمود. واژهای که توسعه بیحدوحصر آن زمان را با قائل شدن حقوق بسیار برای طبیعت، فرهنگ، اقتصاد، هویت و انتقال بینقص و بهینه به نسلهای آینده بود.
برخلاف تصور عمومی در ادبیات نخبگی و حتی عمومی، «پایداری و توسعه پایدار»، نه یک لغت لوکس و نه یک روش یا شیوه مدیریت نبوده و نیست. پایداری به مثابۀ یک فراارزش است که چگونگی تفکر ورزیدن، تولید اندیشه و به تبع آن درک و اصلاح اعمال انسانی را شکل میدهد. لذا همانطور که خون همیشه در جسم زنده جاریست، اندیشه پایداری نیز میبایست در جهانبینی و زیستجهان یک جامعه جاری شود.
البته اینجا این پرسش هم مطرح میشود که چرا در روزگاران ظهور این زیستجهان، روشنفکران یا شارحان فلسفه کشورمان در فقدان آیندهاندیشی یا آتینگاری و نیز انتقال اینچنین خِردگرایی و جهانشمولی؛ غرق در منقول و معقول صدرایی یا سهروردی با رنگ بوی هانری کُربن بودند.
وقتی زیستجهانی مبتنی بر «پایداری» شکل یافت، علوم مختلف سعی در تطبیق با آن نمودند. محیطزیست، جامعهشناسی، اقتصاد، عمران و... . اما شاید هیچ دانشی همچون شهرسازی (چهار رسته زیرمجموعه آن همچون برنامهریزی شهری، مدیریت شهری، طراحی شهری و برنامهریزی منطقهای) وامدار این فلسفه نوظهور نشد. از واژگانی که در این راستا در ادبیات دانش شهرسازی شکل گرفت مفهوم «تابآوری» شهری بود. واژه تابآوری مفهومی بود در چارچوب قدرت، توانایی، تفکر و عمل پیشگیرانه و آمادگی مجموعه کالبدی، نهادی، انسانی، اقتصادی، سرمایههای اجتماعی و فرهنگی، تجهیزات و تأسیسات شهری در تقابل با مخاطرات طبیعی، جنبشهای اجتماعی، جنگ و... ؛ و نیز کاهش سیر زمانی برگشت به حالت عادی و همچنین منحنی توسعه پیشین.
با توجه به اینکه این واژه بالغ بر دو دهه در ادبیات دانشگاهی کشورمان نیز نفوذ یافته است، بیگمان استانی را نمیتوان یافت که رسالهای پژوهشی در مباحث تابآوری شهری و منطقهایِ آن تدوین نشده باشد. پژوهشهایی که عموماً پس از تدوین در کتابخانههای دانشگاهی بایگانی میشوند و هیچگاه مورد پیگیری دستگاههایی همچون راه و شهرسازی، شهرداریها، فرمانداریها، نیروهای مسلح و پدافندی نبودهاند. لازم به ذکر است که برخی از شاخصهای تابآوری شهری در عمده مقالات مستخرج از پژوهشها در نازلترین حالات ممکن بودهاند.
حال با مقدمه فوق، میتوان چند سوال را در ارتباط با استانداران، فرمانداران و مدیران شهری مطرح کرد.
آیا تا الان چندبار فصول مربوط با سیاستهای پدافند غیرعامل شهری را در طرح جامع شهری مطالعه کردهاید؟
آیا شهر شما دارای انواع لایههای مکانی و نقشهای از موقعیتهای بحرانساز دارد؟
• آیا یک دفترچه راهنما در صورت لزوم از تمامی حرایم تأسیسات و تجهیزات برقی، گازی، آب و... و نیز ضوابط بازگشایی ساختمانی، نگهداری و حفاظت از آنها را برای شهر، شهرستان یا استان تان تهیه کردهاید؟
• در ارتباط با هر نوع از حادثهای، اعم از آتشسوزی، سیل، زلزله، جنگ و...؛ سیاستهای اجرای و اولویتبندیهای بازگشاییهای خطوط زمینی و فرود بالگردها مشخص است؟
• خدمات مهم بهداشتی، درمانی، آموزشی و تجمعات عمومی در کدام رقوم ارتفاعی قرار دارند تا از مسدود شدن آوار زلزله یا آبگرفتگی در امان باشند؟
• آموزشهای منابع انسانی حرفهای و شهروندان عمومی در حوزه بحرانها هر چندبار صورت میگیرد؟
• آیا نقشههای مقاطع عرضی از معابر محلی وجود دارد؟ و آیا معابر دوازده یا هجده متری بافتهای قدیمی شهر با تراکمهای بالای ساختمانی، هنگام بروز زلزله و آوارریزی در معابر؛ در دقایق نخست روزنهای برای امدادرسانی باقی می گذارد؟
• آیا نقشههای طبقهبندی سازهها و بناهای تخریبی، مرمتی، قابلنگهداری و نوساز را در طرحهای شهری مطالعه نمودهاید و برای آنها طرحریزی کردهاید؟
• آیا برای حفظ، گسترش و ثبت مکانی نوارهای سبز حاشیه شهری، جنگلها و تالابهای درونشهری، مسیلها، رودخانهها و ... مطالعاتی مبتنی بر تنوّعات دانش متخصصان صورت گرفته است؟
• آیا...؟
سخن پایانی؛ ایران در معرض مخاطرات و چالشهای جدی طبیعی است و از بین 40 مخاطره شناسایی شده، بیش از 30 مخاطره در ایران اتفاق افتاده . باید بدانیم پس از وقوع حوادث طبیعی نظیر زمین لرزه، سیل، رانش زمین، تند باد و غیره مراحل امداد و نجات، آواربرداری و اسکان موقت خواهد گذشت، اما فردای آن چه؟
فردای آن باید بازگردیم به گذشته؛ ثانیهشمارها را بر صفر تنظیم کنیم. نخست باید قبول کنیم که طبیعت سالهاست با این تمدن قهر کرده است. توسعهای شلخته سردرگم و روزمره در پس اقتصاد بیمار، بارگذاریِ بیش از حد را بر طبیعت تحمیل کرده است. در ثانیه نخست باید زیستجهانِ فکریِ خود را بسازیم. در ثانیه صفر چهمیخواهیمها را شکل دهیم. این چهمیخواهیمها در پس زمینه فکری پایداری با نگاهی راهبردی به الگوهای توسعه نخستین شرط لازم است. در گام دوم از گذرانِ ثانیهشمار، میدان را به خطکشهای علمی و متخصصان صالح واگذار کنیم. باید بدانیم نخبگان اجرایی یک کشور تنها و تنها باید مجریان تفکرات نخبگان فکری باشند. خلط این دو، یعنی ادامه این فرایند شِبه توسعه و انتظار بحرانهای بیشتر.
امروز کشور در شرایطی است که برخی از روستاها و شهرها را باید دوبارهسازی، بازسازی یا نوسازی کنند. این مهم فرصتی است تا درآینده بر بستر ارزشهای پایداری (از منظر زیستمحیطی، کالبدی-فضایی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی)، شهرهایی تابآور و دوستدار طبیعت را، با اتکا بر دانش متخصصان بنا کنیم.
آرین مینائی
دانشآموخته دکتری تخصصی شهرسازی
سیل امسال که بالغ بر هفتاد درصد کشور را درگیر و بسیاری از ایرانیان را در سال نو سوگوار و بیخانمان کرد ؛ بار دیگر مرا یاد آن روزگار انداخت. تصاویری دلخراش در پس زمینه خاطره فوق، انگیزهای را در باب دردِ دل با دوستانم سبب شد.
در دهه 70 میلادی برتراند راسل، فیلسوف مشهور عصر، نخستین بار واژه «پایداری» را در ادبیات اندیشهورزیِ در باب توسعه مطرح نمود. واژهای که توسعه بیحدوحصر آن زمان را با قائل شدن حقوق بسیار برای طبیعت، فرهنگ، اقتصاد، هویت و انتقال بینقص و بهینه به نسلهای آینده بود.
برخلاف تصور عمومی در ادبیات نخبگی و حتی عمومی، «پایداری و توسعه پایدار»، نه یک لغت لوکس و نه یک روش یا شیوه مدیریت نبوده و نیست. پایداری به مثابۀ یک فراارزش است که چگونگی تفکر ورزیدن، تولید اندیشه و به تبع آن درک و اصلاح اعمال انسانی را شکل میدهد. لذا همانطور که خون همیشه در جسم زنده جاریست، اندیشه پایداری نیز میبایست در جهانبینی و زیستجهان یک جامعه جاری شود.
البته اینجا این پرسش هم مطرح میشود که چرا در روزگاران ظهور این زیستجهان، روشنفکران یا شارحان فلسفه کشورمان در فقدان آیندهاندیشی یا آتینگاری و نیز انتقال اینچنین خِردگرایی و جهانشمولی؛ غرق در منقول و معقول صدرایی یا سهروردی با رنگ بوی هانری کُربن بودند.
وقتی زیستجهانی مبتنی بر «پایداری» شکل یافت، علوم مختلف سعی در تطبیق با آن نمودند. محیطزیست، جامعهشناسی، اقتصاد، عمران و... . اما شاید هیچ دانشی همچون شهرسازی (چهار رسته زیرمجموعه آن همچون برنامهریزی شهری، مدیریت شهری، طراحی شهری و برنامهریزی منطقهای) وامدار این فلسفه نوظهور نشد. از واژگانی که در این راستا در ادبیات دانش شهرسازی شکل گرفت مفهوم «تابآوری» شهری بود. واژه تابآوری مفهومی بود در چارچوب قدرت، توانایی، تفکر و عمل پیشگیرانه و آمادگی مجموعه کالبدی، نهادی، انسانی، اقتصادی، سرمایههای اجتماعی و فرهنگی، تجهیزات و تأسیسات شهری در تقابل با مخاطرات طبیعی، جنبشهای اجتماعی، جنگ و... ؛ و نیز کاهش سیر زمانی برگشت به حالت عادی و همچنین منحنی توسعه پیشین.
با توجه به اینکه این واژه بالغ بر دو دهه در ادبیات دانشگاهی کشورمان نیز نفوذ یافته است، بیگمان استانی را نمیتوان یافت که رسالهای پژوهشی در مباحث تابآوری شهری و منطقهایِ آن تدوین نشده باشد. پژوهشهایی که عموماً پس از تدوین در کتابخانههای دانشگاهی بایگانی میشوند و هیچگاه مورد پیگیری دستگاههایی همچون راه و شهرسازی، شهرداریها، فرمانداریها، نیروهای مسلح و پدافندی نبودهاند. لازم به ذکر است که برخی از شاخصهای تابآوری شهری در عمده مقالات مستخرج از پژوهشها در نازلترین حالات ممکن بودهاند.
حال با مقدمه فوق، میتوان چند سوال را در ارتباط با استانداران، فرمانداران و مدیران شهری مطرح کرد.
آیا تا الان چندبار فصول مربوط با سیاستهای پدافند غیرعامل شهری را در طرح جامع شهری مطالعه کردهاید؟
آیا شهر شما دارای انواع لایههای مکانی و نقشهای از موقعیتهای بحرانساز دارد؟
• آیا یک دفترچه راهنما در صورت لزوم از تمامی حرایم تأسیسات و تجهیزات برقی، گازی، آب و... و نیز ضوابط بازگشایی ساختمانی، نگهداری و حفاظت از آنها را برای شهر، شهرستان یا استان تان تهیه کردهاید؟
• در ارتباط با هر نوع از حادثهای، اعم از آتشسوزی، سیل، زلزله، جنگ و...؛ سیاستهای اجرای و اولویتبندیهای بازگشاییهای خطوط زمینی و فرود بالگردها مشخص است؟
• خدمات مهم بهداشتی، درمانی، آموزشی و تجمعات عمومی در کدام رقوم ارتفاعی قرار دارند تا از مسدود شدن آوار زلزله یا آبگرفتگی در امان باشند؟
• آموزشهای منابع انسانی حرفهای و شهروندان عمومی در حوزه بحرانها هر چندبار صورت میگیرد؟
• آیا نقشههای مقاطع عرضی از معابر محلی وجود دارد؟ و آیا معابر دوازده یا هجده متری بافتهای قدیمی شهر با تراکمهای بالای ساختمانی، هنگام بروز زلزله و آوارریزی در معابر؛ در دقایق نخست روزنهای برای امدادرسانی باقی می گذارد؟
• آیا نقشههای طبقهبندی سازهها و بناهای تخریبی، مرمتی، قابلنگهداری و نوساز را در طرحهای شهری مطالعه نمودهاید و برای آنها طرحریزی کردهاید؟
• آیا برای حفظ، گسترش و ثبت مکانی نوارهای سبز حاشیه شهری، جنگلها و تالابهای درونشهری، مسیلها، رودخانهها و ... مطالعاتی مبتنی بر تنوّعات دانش متخصصان صورت گرفته است؟
• آیا...؟
سخن پایانی؛ ایران در معرض مخاطرات و چالشهای جدی طبیعی است و از بین 40 مخاطره شناسایی شده، بیش از 30 مخاطره در ایران اتفاق افتاده . باید بدانیم پس از وقوع حوادث طبیعی نظیر زمین لرزه، سیل، رانش زمین، تند باد و غیره مراحل امداد و نجات، آواربرداری و اسکان موقت خواهد گذشت، اما فردای آن چه؟
فردای آن باید بازگردیم به گذشته؛ ثانیهشمارها را بر صفر تنظیم کنیم. نخست باید قبول کنیم که طبیعت سالهاست با این تمدن قهر کرده است. توسعهای شلخته سردرگم و روزمره در پس اقتصاد بیمار، بارگذاریِ بیش از حد را بر طبیعت تحمیل کرده است. در ثانیه نخست باید زیستجهانِ فکریِ خود را بسازیم. در ثانیه صفر چهمیخواهیمها را شکل دهیم. این چهمیخواهیمها در پس زمینه فکری پایداری با نگاهی راهبردی به الگوهای توسعه نخستین شرط لازم است. در گام دوم از گذرانِ ثانیهشمار، میدان را به خطکشهای علمی و متخصصان صالح واگذار کنیم. باید بدانیم نخبگان اجرایی یک کشور تنها و تنها باید مجریان تفکرات نخبگان فکری باشند. خلط این دو، یعنی ادامه این فرایند شِبه توسعه و انتظار بحرانهای بیشتر.
امروز کشور در شرایطی است که برخی از روستاها و شهرها را باید دوبارهسازی، بازسازی یا نوسازی کنند. این مهم فرصتی است تا درآینده بر بستر ارزشهای پایداری (از منظر زیستمحیطی، کالبدی-فضایی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی)، شهرهایی تابآور و دوستدار طبیعت را، با اتکا بر دانش متخصصان بنا کنیم.
آرین مینائی
دانشآموخته دکتری تخصصی شهرسازی
کپی شد