به گزارش جماران؛ غلامرضا موسی خانی در یادداشتی نوشت:
«کرونا از بدو پیدایش به خبر اول و اصلی تقریباً تمامی رسانههای جهان تبدیل شده است. اخبار تأثیرگذاری کرونا بر اقتصاد جهان و بر زندگی انسانها در صدر اخبار قرار گرفته. لحظهای نیست که مؤسسهای یا سازمانی از گوشهای در جهان موضوع را رصد نکرده و پیشبینیای دربارهی آیندهی جهان ارائه نکند. فوت روزانهی انسانها در کشورهای مختلف «ناشی از این بیماری» جزء تیترهای اصلی اخبار است. بخشی از مرگ و میرهای ناشی از این بیماری، نتیجهی عدم آمادگی یا نبود داروهای مرتبط با پیشگیری است و بخشی نیز از کمبود و یا نبود داروهای درمانی و ضعف امکانات سرچشمه میگیرد.
اما چنان که دوستی میگفت:
«ویروس گرسنگی هر روز هشتهزار کودک را در جهان میکشد درحالیکه واکسن آن نیز (غذا) موجود است؛ اما شما چیزی از آن در رسانهها نمیبینید و نمیشنوید. میدانید چرا؟ چون گرسنگی ثروتمندان را نمیکشد».
فارغ از دقت آمار روزانهی مرگ و میرهای ناشی از گرسنگی، نقل قول بالا واقعیت مهمی در خود دارد و آن وجود نابرابری سنگین درآمدی در درون کشورها و بین کشورها است. اما مؤسسات اندکی به این موضوع میپردازند و کمتر رسانهای آن را در تیتر اصلی خود میآورد.
گویا نابرابری امری پذیرفته شده در ادبیات اقتصادی است. اما اگر به تعبیر برخی از اقتصاددانان بروز نابرابری امری طبیعی باشد، تداوم آن به هیچ وجه طبیعی نیست.
آمار و اطلاعات مؤسسهی آکسفام نشان میدهد که در سال 2009 ثروت 380 ثروتمند اول دنیا معادل ثروت نیمی از جمعیت کرهی زمین است و در سال 2017 تنها 42 ثروتمند اول دنیا معادل نیمی از جمعیت کره زمین ثروت دارند. گرچه کوششهای صورت گرفته در 30 سال گذشته در حوزهی رشد اقتصادی بهویژه در چین و هند باعث شده تا بیش از یک میلیارد انسان از زیر خط فقر مطلق خارج شوند «که این خود ارزشمند است» اما در همین بازهی زمانی نابرابری درآمدی به شدت افزایش یافته است. در حوزهی نابرابری بین کشورها فقط به این مورد بسنده میکنم که درآمد سرانهی هر فرد در نروژ بیش از 60000 دلار و در صحرای آفریقا حدود 2000 دلار در سال است.
این نابرابریِ رو به افزایش به یکی از چالشهای آتی اقتصاد جهانی تبدیل خواهد شد و اثرات آن میتواند هم در حوزهی اقتصادی و هم در حوزهی اجتماعی و فرهنگی بسیار زیانبارتر از ویروس کرونا و یا اتفاقات مشابه باشد. تفاوت ذاتی این دو این است که گویا کرونا ناخواسته بر جامعهی جهانی تحمیل شده اما نابرابری به صورت خودآگاه در حال افزایش است و چندان حساسیتی را نیز برنمیانگیزد. آمار و اطلاعات مؤسساتی همچون آکسفام نیز هر سال در اجلاسهای جهانی از جمله اجلاس داووس به عنوان زینت المجالس ارائه میشود و اندکی وجدانها را به درد می آورد و دیگر هیچ.
کتاب نردبان شکسته نوشته کیت پین که با ترجمهی سمانه پرهیزکاری در سال 98 از سوی انتشارات میلکان به فارسی منتشر شد به زیبایی و با شواهد تجربی فراوان به آفات نابرابری درآمدی پرداخته است. عنوان فرعی کتاب «چهگونه نابرابری بر طرز فکر، زندگی و مرگ ما تأثیر می گذارد» است. پیش از مطالعهی کتاب این عنوان اندکی غلوآمیز به نظر میرسد؛ اما با مطالعهی کتاب به عمق و دقت این جمله پی میبریم. در مقدمهی کتاب آمده است:
«نابرابری کنشها و احساسات ما را به شیوهای نظاممند و قابل پیشبینی و مکرر تحت تأثیر قرار میدهد، باعث میشود کوتهبین و مستعد هر گونه رفتار پرخطر شویم، و میل به قربانی کردن آیندهی امنمان برای لذت آنی افزایش مییابد. باعث میشود میل بیشتری به تصمیمگیریهای متناقض داشته باشیم، به افکار عجیب باور پیدا کنیم و به شکلی خرافاتی جهان را آنگونه ببینیم که میخواهیم باشد، نه آنگونه که هست. نابرابری ما را از هم جدا میکند و در جبهههایی قرار میدهد که نه تنها بر اساس درآمد، بلکه بر اثر ایدئولوژی و نژاد از هم تفکیک شدهاند، و به این ترتیب اعتماد به یکدیگر را کاهش میدهد. نابرابری اضطراب ایجاد میکند و باعث میشود از سلامت و شادی کمتری برخوردار باشیم.»
در ایام قرنطینهی ناخواسته یا خودخواستهی ناشی از کرونا، یکی از کتابهای پیشنهادی برای مطالعه میتواند کتاب ارزشمند «نردبان شکسته» باشد.
شاید روزی نابرابری همچون کرونا به دغدغهی اصلی جهان تبدیل شود.»