به گزارش جماران، محمد فاضلی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی و جامعه شناس در کانال تلگرامی خود نوشت:
پرده اول: کودک شش سالهای با مرکز اورژانس تماس گرفته و با یک دنیا معصومیت کودکانهاش، اطلاع میدهد که مادرش چند تا قرص خورده، خوابیده و بیدار نمیشود. او از مرکز اورژانس میخواهد که مادرش را نجات دهند(فایل زیر را مشاهده کنید)
مشکل مرکز اورژانس این است که چگونه آدرس دقیق برای ارسال آمبولانس از کودک بگیرد و بالاخره بهسختی، و در لحظاتی که هر ثانیهاش برای جان مادر اهمیت دارد، از آن زبان کودکانه، نشانی میگیرند و میروند.
پرده دوم: امیر ناظمی، رئیس سازمان فناوری اطلاعات، توئیت میکند «صبح فیلم تماس کودک با اورژانس را دیدم، از ناراحتی بغضم گرفت. در حاشیه جلسه صبح با زیرساخت و سپس حاشیه جلسه با وزیر بهداشت هماهنگ شد تا یک ماه آینده، موقعیت فرد تماسگیرنده به صورت اتوماتیک به اورژانسها داده شود. در ضمن، وضعیت مادر اکنون خوب است.»
پرده سوم: فهیم عطار، نویسنده است و کانالی در تلگرام دارد به اسم «بیدلیل». کتابهایش را نخواندهام اما نوشتههای کانالش را خیلی دوست دارم. عطار در آخرین یادداشتاش نوشته بود پدرش رفته پیش دندانپزشک که درد دندانش را درمان کند. دکتر عکس گرفته و گفته کار دندان تمام است و باید کشیده شود. دندان را بیحس کرده و کشیده است. پدر به عطار تلفنی گفته که فکر کنم دندان سالم را کشیده است. عطار هم که مهندس است و حتماً با اعتماد به علم و تخصص، گفته مگر میشود.
پدر درست میگفته است، دکتر دندان سالم را کشیده بود. فهیم عطار نوشته هر چه فکر کردم، جز «بیتعهدی» هیچ علت دیگری برای این اشتباه نیافتم. دکتر گفته این چیزها پیش میآید، اما مگر میشود یک متخصص سادهترین بخش تخصصاش را درست انجام ندهد؟ جمله آخر فهیم عطار خیلی خوب است: «من از راننده اتوبوسی که چرت بزند، خیلی بیشتر از کسی که رانندگی بلد نیست میترسم. بیتعهدی هزار بار خطرناکتر از بیتخصصی است.» من البته معتقدم هر دو خطرناکاند و هر یکی هزار بار خطرناکتر از دیگری است. ما ایرانیان قربانیان هر دو هستیم.
مدیر یا پزشک، استاد دانشگاه یا معاون وزیر، رئیس صندوق کوفت یا مسئول اداره زهر مار، فرقی نمیکند، باید ظرفیتی داشته باشی که یک چیزهایی مثل خُناق گلویت را بگیرد، دردت بیاید و درست مثل وقتی داری خفه میشوی، دست و پا بزنی که کاری کنی تا این درد فروبنشیند. باید بغضت بگیرد که چرا بقیه درد میکشند، باید خشمگین بشوی که چرا تلفنهای به اورژانس، اتوماتیک نشانی تلفنکننده را نشان نمیدهند.
درد که نداشته باشی حالت از هیچ چیز بدی، از هیچ نابهسامانی به هم نمیخورد؛ بیخاصیت از کنارش رد میشوی و به هیچ کدام از آن سلولهای خاکستری مغزت که بیمصرف ماندهاند فشار نمیآوری که بالاخره تراوشی داشته باشند و به کاری بیایند و درد رنج آدمی را روی این کره خاکی کم کنی.
تخصص که نداشته باشی، اصلاً نمیفهمی بین آنچه میبینی و آنچه باید باشد یا میتواند باشد، چه تفاوتی هست و تو چه کار میتوانی بکنی که این درد کوفتی کمتر شود. تخصص که نداشته باشی، بعید است تعهدی هم در دلت جوانه بزند. بغض هم نمیکنی، بیرگ از کنار هم نابهسامانی حال به همزنی رد میشوی.
مدیر باید بغضاش بگیرد، و ما مردمی هستیم که سالهاست دلتنگ آدمهایی هستیم آنقدر متخصص که بفهمند باید بغضشان بگیرد از این ناخرسندی و آنقدر متعهد که وقتی بغضشان گرفت، بروند درمانش کنند.