در این یادداشت که به قلم داریوش بارانی بیرانوند کارشناس ارشد طراحی شهری نوشته شده، آمده است: برنامه ریزی اصطلاحی عجین شده با مفهوم مدیریت است و مدیریت در همه سطوح، از انجام امورات فردی و روزمره گرفته تا کنترل کارآمد ساختارها و سازمانهای بسیار بزرگ و پیچیده، نیازمند نوعی برنامه ریزی است.
یکی از مهمترین «خطاهای شناختی» مرتبط با مفهوم برنامهریزی که ذهن افراد و جوامع را گرفتار نموده، این تفکر رایج است که «داشتن برنامه ضعیف بهتر از نداشتن آن است».
البته ممکن است بسیاری از مردم، فواید حاصل از بکارگیری این تفکر را در زندگی شخصی خود تجربه کرده باشند با این حال این سوال مطرح است که آیا این انگاره در «علم» و یا همهی جنبههای علم نیز دارای مصادیق کاربردی است؟
در دهه 70 میلادی اصطلاحی به نام «مسائل بدخیم» و یا «مسائل سرکش» (wicked problems) در حوزههای علوم اجتماعی، اقتصادی و مدیریتی بکار گرفته شد.
این پارادایم جدید اذعان میدارد که بسیاری از مسائل در حوزههای علم به دلیل پیچیدگی زیاد و ماهیت چندبعدی فاقد راه حلهای آسان هستند. همچنین تأیید می نماید که این مسائل بسیار سرکش تر از آن بوده که در حبس کلمات و جملات درآیند؛ بنابراین در مواجهه با آنها تعریف یا بیان مسئله دشوارتر از خود مسئله است.
مسائل موجود در علم شهرها نیز از نوع مسائل سرکش است. این گونه مسائل دارای ده ویژگی اساسی بوده که اصل پنجم از آنها انگاره رایج در مورد'برنامه ضعیف' را به چالش میکشد. بر اساس فحوای کلی این اصل «نداشتن برنامه بهتر از برنامه ضعیف است»!
اما چگونه می توان در مواجهه با مسائل شهرها بهعنوان مسائلی پیچیده و غامض، بدون برنامه عملکرد بهتری از برنامههای ضعیف ارائه نمود؟ تشریح این موضوع برای عموم جامعه قدری دشوار به نظر میرسد با این حال خوشبختانه یا متأسفانه مصداقهای متعددی برای توضیح این ویژگی در شهر خرمآباد وجود دارد.
بهعنوان مثال در یک برهه زمانی، مدیریت ارشد استان برای حل مشکل ترافیکی شهر خرمآباد با مداخله فیزیکی در بستر رودخانه بخشی از آن را به کاربری عبوری و ترافیکی تغییر داده است. اینکه این اقدام چه میزان با استانداردها و اصول مدیریت رودخانههای شهری و یا حتی اصول طراحی راههای ارتباطی مطابقت داشته، موضوع بحث ما نیست. مسئلهی اساسیتر این است که درنتیجهی این اقدام، عرض رودخانه خرمآباد در یکی از بحرانیترین نقاط خود به کمتر از 30 متر کاهش و در نتیجه «تابآوری» (Resilience) کل شهر در مواجهه با بحرانها و حوادثی مانند سیل بهشدت تقلیل یافته است.
این اقدام و اقدامات مشابه در زمینهی عمران شهری، به دلیل تابعیت از فرمول «زمان-هزینه» دیگر قابل حذف نبوده و به بخشی از واقعیت شهر تبدیل میشوند. این نتیجه یک برنامه ریزی ضعیف در حوزه مدیریت شهری است، «راهحلی که خود تبدیل به مسئله میشود».
ماهیت سرکش مسائل در علم شهرها یک پارادایم پذیرفته شده و کاربردی است. بنابراین تکیه بر برنامههای ضعیف در حوزهی مدیریت شهری نهتنها رد شده بلکه یک «خطای راهبردی» نیز محسوب میشود که آیندهی شهرها را به چالش کشیده و دست آیندگان را برای برخورد علمیتر با مسائل شهرها خواهد بست.
به نظر میرسد، شهرداری خرمآباد فارغ از طرحهای فرادست شهری تاکنون فاقد برنامهای مدون و جامع بوده است. خبر تدوین یک برنامهی پنجساله برای اولین بار و توسط کارشناسان خبره موضوعی بود که در ابتدای سال جاری در خروجی درگاههای خبری و تیتر روزنامههای محلی قرار گرفت.
شهردار خرمآباد ضمن نوید یک «رویکرد برنامه محور» در همهی اقدامات آتی، این برنامه را اقدامی عملی و اصولی معرفی و از آن بهعنوان یک «تحول» یاد نمود. شعار برنامه محوری، شعاری بود که قبلاً نیز در نطقهای انتخاباتی برخی از اعضای محترم شورای اسلامی شهر شنیده شده بود.
برنامهی پنجساله شهرداری خرمآباد گرچه برخلاف اصول تدوین برنامههای شهری، در یک 'فرآیند بسته' تهیهشده با این حال نویسنده بهواسطه شناختی که از آن دارد، آن را در دو بخش 'رویه تدوین' و 'محتوای برنامه' موردبررسی انتقادی قرار داده است، به این معنا که این برنامه چگونه تهیه شده؟ و دارای چه ویژگیهایی است؟
1- نحوهی تدوین برنامه (رویه): تفاوت برنامهریزی دموکراتیک و غیر دموکراتیک در رویه انجام آن است. برنامهریزی در سیستمهای مدیریتی غیر دموکراتیک در واقع تجویز ارادهی مدیران بر مردم است. عدم کنترل، نظارت و مشارکت توسط مردم و همچنین عدم دخالت نخبگان و متخصصان، از ویژگی اینگونه برنامهریزی است. با پذیرش فراگیر و گسترده «برنامهریزی مشارکتی» در سراسر دنیا، امروزه بسیاری از سازمانها و سیستمهای مدیریتی، «مشروعیت» برنامههای خود را از طریق پیوند آنها با خواستههای مردم و نظرات جامعه متخصص به دست میآورند. هم پیوندی بین برنامهریزی شهری با مردم، جوامع دانشگاهی و نخبگان جامعه محلی، حتی در تدوین برنامههای راهبردی در داخل کشور نیز قابلردیابی است.
بر خلاف این رویه، برنامه راهبردی شهر خرمآباد در فرآیندی تحکمی، دستوری و غیر دموکراتیک و بدون اعتنا به ظرفیتهای علمی موجود تدوین شده است. در نتیجهی جایگزینی «تحمیل» بهجای «تعامل» و اصرار شهرداری مبنی بر ارائه این برنامه دریک بازهی زمانی کوتاه و غیرمنطقی و همچنین بهرهبرداری از نتایج آن قبل از تصویب در شورای شهر، میتوان چنین استنباط نمود که هدف اصلی از تهیه این برنامه بیشتر استفاده از آن در نمایشی به نام «برنامه محوری» بوده تا تدوین یک نقشه راه علمی و اساسی برای توسعه مرکز استان لرستان. برنامه راهبردی شهر خرمآباد که میبایست بر اساس اصول برنامهریزی شهری در «فرایندی باز» موجب همافزایی همهی ظرفیتهای موجود میگردید، هماکنون به «جعبه سیاهی» میماند که مردم، گروههای اجتماعی، متخصصان و جامعه دانشگاهی تا کنون موفق به «رمزگشایی» از آن نشدهاند.
رویهای که شهرداری خرمآباد برای تهیه برنامه راهبردی خود در پیشگرفته بیش از 60 سال است که نهتنها منسوخشده بلکه در واقع، «خط قرمز» هر نوع برنامهریزی، بهویژه در حوزهی علوم اجتماعی و علوم مدیریتی محسوب میشود. در این رویکرد از برنامهریزی، حتی چنانچه برونداد برنامه دارای برخی وجاهتهای علمی نیز باشد، با این حال همچنان فاقد «مشروعیت» کافی از طرف مردم و جامعه متخصص است. از این رو در مرحله «تحققپذیری» با مشکل مواجه خواهد شد.
2- محتوای برنامه: برنامهریزی را میتوان در کوتاهترین تعریف، «انطباق توان با زمان» دانست.
بر این اساس مفهوم، «زمان» یک پارامتر ثابت است (بهطور مثال 5 سال یا 10 سال) و نهاد متولی برنامه میبایست «توان» خود را که متغیر این فرمول محسوب میشود برای دستیابی به اهداف برنامه تقویت کرده و ارتقاء بخشد. نقطه مقابل این رویکرد در برنامهریزی شهری، یعنی انطباق زمان با توان، در نوع خود فاجعه محسوب میشود، به این معنا که توان سیستم را ثابت در نظر گرفته و به سمت زمانی متغیر و نامعلوم حرکت نماییم. محتوای برنامه پنجساله شهرداری خرمآباد به رویکرد دوم نزدیکتر است زیرا شهرداری برای بهبود ساختار عملکردی و اداری و بازتعریف ساختار درآمدی و مالی خود بر اساس اصول پایداری و همچنین استفاده بهینه از ظرفیتهای انسانی، هیچ راهکار مشخص و روشنی ارائه نداده است. در این برنامه توان علمی، فنی، مالی و عملکردی شهرداری در وضع موجود نامشخص بوده و در پایان برنامه نیز نامعلوم است، بنابراین هیچ تضمینی برای دستیابی به اهداف (آشفته) برنامه وجود ندارد.
علاوه بر این، چنانچه هدف برنامهریزی شهری بهبود چشمانداز شهرهاست، میبایست الزاماً مبتنی بر یک پایه معرفتی کارآمد و مؤثر باشد. استفاده از مبانی معرفتی توسعه در برخورد با شهرها و محیطهای شهری، لازمه دستیابی به موفقیت است. هر برنامهای که فاقد یک «تئوری پشتیبان» باشد در واقع نگاهی سادهلوحانه به شهر و آینده آن محسوب میشود. برنامه پنجساله شهرداری خرمآباد را میتوان به دور از اغراق، خالی از محتوای معرفتی و علمی دانست. تئوری پشتیبان این برنامه معجونی تهیهشده از موضوعات و مفاهیم پراکنده و غیر منسجم است که حتی برای نوآموزان علم برنامهریزی شهری نیز صندوقچهای از سؤالات و ابهامات متعدد است. ایدئوگرام کلی این برنامه با هیچ یک از استانداردهای تدوین برنامههای توسعه در دنیا مطابقت نداشته و به نظر میرسد بیشتر زاییده ذهن افراد نا آشنا با علم برنامهریزی است.
از طرفی با استخراج ایدئوگرام این برنامه امکان تفکیک و تشخیص روشنی از اهداف اقتصادی، اجتماعی و محیطی آن وجود ندارد. این برنامه همچنین در درک بسیاری از اصطلاحات و مفاهیم حوزهی برنامهریزی شهری و شهرسازی، دچار خطاهای شناختی متعدد است. بنابراین سردرگمی و ابهام در پیدا کردن ارتباط عمودی و افقی بین مطالب ارائه شده نیز از نقاط ضعف آن محسوب میشود. در مجموع از نظر محتوایی برنامه پنجساله شهرداری خرمآباد را میتوان یک بودجهریزی سالیانه دانست که اعداد و ارقام آن بهطور تقریبی در عدد پنج ضرب شده و بخشهایی غیر مرتبط و پراکنده، بهعنوان مبانی نظری به آن اضافه گردیده است که این رویکرد در برنامهریزی، در واقع سادهلوحانهترین نوع مواجهه با موجودی پیچیده و در حال تحول بنام «شهر» است.
نتیجه: اهداف کلی برای ارتقاء کمی و کیفی سکونتگاههای انسانی، شامل رونق اقتصادی، زیست پذیری اجتماعی و پایداری زیستمحیطی است که دستیابی به این اهداف متعالی، بدون برنامهریزی غیرممکن به نظر میرسد. از طرفی استفاده از برنامههای ضعیف و تفکرات عقیم، نهتنها گرهگشا نبوده بلکه موجب پیچیدگی بیشتر مسائل و خسارات مضاعف نیز میگردد. نهادی همانند شهرداری خرمآباد گرچه در وضع موجود بیشتر نهادی برنامه گریز محسوب میشود با این حال میبایست راه برنامه و برنامه محوری را هر چه زودتر در پیش گیرد زیرا اقدامات بیبرنامه، بیهدف و بر اساس تصمیمات آنی برای نهادی که متولی اصلی توسعه مرکز یک استان است، خسارتی حیثیتی محسوب میگردد.
هرچند تصمیم شهرداری و شورای اسلامی شهر برای تدوین یک برنامه راهبردی، خود قابلستایش است ولی محصول این تصمیم، برنامهای آشفته، بیاساس، فاقد مبانی معرفتی و غیرعلمی است که هم در «مسئله یابی» و هم در «مسئله گشایی» ناکارآمد و ناموفق بوده و بر همین اساس فاقد مشروعیت کافی برای ترسیم خط و مشی توسعه آتی شهر است. با این حال چنانچه همین برنامه در یک بازهی زمانی کافی و منطقی توسط کارشناسان خبره در حوزه برنامهریزی و با همکاری ظرفیتهای علمی و دانشگاهی موردبازنگری قرار گیرد، میتواند از طریق بالفعل سازی ظرفیتهای غنی اقتصادی، اجتماعی و محیطی موجود، منشأ تحولات اساسی در چشمانداز شهر خرمآباد باشد.
1920/3022
منبع: پایگاه خبری یافته
یکی از مهمترین «خطاهای شناختی» مرتبط با مفهوم برنامهریزی که ذهن افراد و جوامع را گرفتار نموده، این تفکر رایج است که «داشتن برنامه ضعیف بهتر از نداشتن آن است».
البته ممکن است بسیاری از مردم، فواید حاصل از بکارگیری این تفکر را در زندگی شخصی خود تجربه کرده باشند با این حال این سوال مطرح است که آیا این انگاره در «علم» و یا همهی جنبههای علم نیز دارای مصادیق کاربردی است؟
در دهه 70 میلادی اصطلاحی به نام «مسائل بدخیم» و یا «مسائل سرکش» (wicked problems) در حوزههای علوم اجتماعی، اقتصادی و مدیریتی بکار گرفته شد.
این پارادایم جدید اذعان میدارد که بسیاری از مسائل در حوزههای علم به دلیل پیچیدگی زیاد و ماهیت چندبعدی فاقد راه حلهای آسان هستند. همچنین تأیید می نماید که این مسائل بسیار سرکش تر از آن بوده که در حبس کلمات و جملات درآیند؛ بنابراین در مواجهه با آنها تعریف یا بیان مسئله دشوارتر از خود مسئله است.
مسائل موجود در علم شهرها نیز از نوع مسائل سرکش است. این گونه مسائل دارای ده ویژگی اساسی بوده که اصل پنجم از آنها انگاره رایج در مورد'برنامه ضعیف' را به چالش میکشد. بر اساس فحوای کلی این اصل «نداشتن برنامه بهتر از برنامه ضعیف است»!
اما چگونه می توان در مواجهه با مسائل شهرها بهعنوان مسائلی پیچیده و غامض، بدون برنامه عملکرد بهتری از برنامههای ضعیف ارائه نمود؟ تشریح این موضوع برای عموم جامعه قدری دشوار به نظر میرسد با این حال خوشبختانه یا متأسفانه مصداقهای متعددی برای توضیح این ویژگی در شهر خرمآباد وجود دارد.
بهعنوان مثال در یک برهه زمانی، مدیریت ارشد استان برای حل مشکل ترافیکی شهر خرمآباد با مداخله فیزیکی در بستر رودخانه بخشی از آن را به کاربری عبوری و ترافیکی تغییر داده است. اینکه این اقدام چه میزان با استانداردها و اصول مدیریت رودخانههای شهری و یا حتی اصول طراحی راههای ارتباطی مطابقت داشته، موضوع بحث ما نیست. مسئلهی اساسیتر این است که درنتیجهی این اقدام، عرض رودخانه خرمآباد در یکی از بحرانیترین نقاط خود به کمتر از 30 متر کاهش و در نتیجه «تابآوری» (Resilience) کل شهر در مواجهه با بحرانها و حوادثی مانند سیل بهشدت تقلیل یافته است.
این اقدام و اقدامات مشابه در زمینهی عمران شهری، به دلیل تابعیت از فرمول «زمان-هزینه» دیگر قابل حذف نبوده و به بخشی از واقعیت شهر تبدیل میشوند. این نتیجه یک برنامه ریزی ضعیف در حوزه مدیریت شهری است، «راهحلی که خود تبدیل به مسئله میشود».
ماهیت سرکش مسائل در علم شهرها یک پارادایم پذیرفته شده و کاربردی است. بنابراین تکیه بر برنامههای ضعیف در حوزهی مدیریت شهری نهتنها رد شده بلکه یک «خطای راهبردی» نیز محسوب میشود که آیندهی شهرها را به چالش کشیده و دست آیندگان را برای برخورد علمیتر با مسائل شهرها خواهد بست.
به نظر میرسد، شهرداری خرمآباد فارغ از طرحهای فرادست شهری تاکنون فاقد برنامهای مدون و جامع بوده است. خبر تدوین یک برنامهی پنجساله برای اولین بار و توسط کارشناسان خبره موضوعی بود که در ابتدای سال جاری در خروجی درگاههای خبری و تیتر روزنامههای محلی قرار گرفت.
شهردار خرمآباد ضمن نوید یک «رویکرد برنامه محور» در همهی اقدامات آتی، این برنامه را اقدامی عملی و اصولی معرفی و از آن بهعنوان یک «تحول» یاد نمود. شعار برنامه محوری، شعاری بود که قبلاً نیز در نطقهای انتخاباتی برخی از اعضای محترم شورای اسلامی شهر شنیده شده بود.
برنامهی پنجساله شهرداری خرمآباد گرچه برخلاف اصول تدوین برنامههای شهری، در یک 'فرآیند بسته' تهیهشده با این حال نویسنده بهواسطه شناختی که از آن دارد، آن را در دو بخش 'رویه تدوین' و 'محتوای برنامه' موردبررسی انتقادی قرار داده است، به این معنا که این برنامه چگونه تهیه شده؟ و دارای چه ویژگیهایی است؟
1- نحوهی تدوین برنامه (رویه): تفاوت برنامهریزی دموکراتیک و غیر دموکراتیک در رویه انجام آن است. برنامهریزی در سیستمهای مدیریتی غیر دموکراتیک در واقع تجویز ارادهی مدیران بر مردم است. عدم کنترل، نظارت و مشارکت توسط مردم و همچنین عدم دخالت نخبگان و متخصصان، از ویژگی اینگونه برنامهریزی است. با پذیرش فراگیر و گسترده «برنامهریزی مشارکتی» در سراسر دنیا، امروزه بسیاری از سازمانها و سیستمهای مدیریتی، «مشروعیت» برنامههای خود را از طریق پیوند آنها با خواستههای مردم و نظرات جامعه متخصص به دست میآورند. هم پیوندی بین برنامهریزی شهری با مردم، جوامع دانشگاهی و نخبگان جامعه محلی، حتی در تدوین برنامههای راهبردی در داخل کشور نیز قابلردیابی است.
بر خلاف این رویه، برنامه راهبردی شهر خرمآباد در فرآیندی تحکمی، دستوری و غیر دموکراتیک و بدون اعتنا به ظرفیتهای علمی موجود تدوین شده است. در نتیجهی جایگزینی «تحمیل» بهجای «تعامل» و اصرار شهرداری مبنی بر ارائه این برنامه دریک بازهی زمانی کوتاه و غیرمنطقی و همچنین بهرهبرداری از نتایج آن قبل از تصویب در شورای شهر، میتوان چنین استنباط نمود که هدف اصلی از تهیه این برنامه بیشتر استفاده از آن در نمایشی به نام «برنامه محوری» بوده تا تدوین یک نقشه راه علمی و اساسی برای توسعه مرکز استان لرستان. برنامه راهبردی شهر خرمآباد که میبایست بر اساس اصول برنامهریزی شهری در «فرایندی باز» موجب همافزایی همهی ظرفیتهای موجود میگردید، هماکنون به «جعبه سیاهی» میماند که مردم، گروههای اجتماعی، متخصصان و جامعه دانشگاهی تا کنون موفق به «رمزگشایی» از آن نشدهاند.
رویهای که شهرداری خرمآباد برای تهیه برنامه راهبردی خود در پیشگرفته بیش از 60 سال است که نهتنها منسوخشده بلکه در واقع، «خط قرمز» هر نوع برنامهریزی، بهویژه در حوزهی علوم اجتماعی و علوم مدیریتی محسوب میشود. در این رویکرد از برنامهریزی، حتی چنانچه برونداد برنامه دارای برخی وجاهتهای علمی نیز باشد، با این حال همچنان فاقد «مشروعیت» کافی از طرف مردم و جامعه متخصص است. از این رو در مرحله «تحققپذیری» با مشکل مواجه خواهد شد.
2- محتوای برنامه: برنامهریزی را میتوان در کوتاهترین تعریف، «انطباق توان با زمان» دانست.
بر این اساس مفهوم، «زمان» یک پارامتر ثابت است (بهطور مثال 5 سال یا 10 سال) و نهاد متولی برنامه میبایست «توان» خود را که متغیر این فرمول محسوب میشود برای دستیابی به اهداف برنامه تقویت کرده و ارتقاء بخشد. نقطه مقابل این رویکرد در برنامهریزی شهری، یعنی انطباق زمان با توان، در نوع خود فاجعه محسوب میشود، به این معنا که توان سیستم را ثابت در نظر گرفته و به سمت زمانی متغیر و نامعلوم حرکت نماییم. محتوای برنامه پنجساله شهرداری خرمآباد به رویکرد دوم نزدیکتر است زیرا شهرداری برای بهبود ساختار عملکردی و اداری و بازتعریف ساختار درآمدی و مالی خود بر اساس اصول پایداری و همچنین استفاده بهینه از ظرفیتهای انسانی، هیچ راهکار مشخص و روشنی ارائه نداده است. در این برنامه توان علمی، فنی، مالی و عملکردی شهرداری در وضع موجود نامشخص بوده و در پایان برنامه نیز نامعلوم است، بنابراین هیچ تضمینی برای دستیابی به اهداف (آشفته) برنامه وجود ندارد.
علاوه بر این، چنانچه هدف برنامهریزی شهری بهبود چشمانداز شهرهاست، میبایست الزاماً مبتنی بر یک پایه معرفتی کارآمد و مؤثر باشد. استفاده از مبانی معرفتی توسعه در برخورد با شهرها و محیطهای شهری، لازمه دستیابی به موفقیت است. هر برنامهای که فاقد یک «تئوری پشتیبان» باشد در واقع نگاهی سادهلوحانه به شهر و آینده آن محسوب میشود. برنامه پنجساله شهرداری خرمآباد را میتوان به دور از اغراق، خالی از محتوای معرفتی و علمی دانست. تئوری پشتیبان این برنامه معجونی تهیهشده از موضوعات و مفاهیم پراکنده و غیر منسجم است که حتی برای نوآموزان علم برنامهریزی شهری نیز صندوقچهای از سؤالات و ابهامات متعدد است. ایدئوگرام کلی این برنامه با هیچ یک از استانداردهای تدوین برنامههای توسعه در دنیا مطابقت نداشته و به نظر میرسد بیشتر زاییده ذهن افراد نا آشنا با علم برنامهریزی است.
از طرفی با استخراج ایدئوگرام این برنامه امکان تفکیک و تشخیص روشنی از اهداف اقتصادی، اجتماعی و محیطی آن وجود ندارد. این برنامه همچنین در درک بسیاری از اصطلاحات و مفاهیم حوزهی برنامهریزی شهری و شهرسازی، دچار خطاهای شناختی متعدد است. بنابراین سردرگمی و ابهام در پیدا کردن ارتباط عمودی و افقی بین مطالب ارائه شده نیز از نقاط ضعف آن محسوب میشود. در مجموع از نظر محتوایی برنامه پنجساله شهرداری خرمآباد را میتوان یک بودجهریزی سالیانه دانست که اعداد و ارقام آن بهطور تقریبی در عدد پنج ضرب شده و بخشهایی غیر مرتبط و پراکنده، بهعنوان مبانی نظری به آن اضافه گردیده است که این رویکرد در برنامهریزی، در واقع سادهلوحانهترین نوع مواجهه با موجودی پیچیده و در حال تحول بنام «شهر» است.
نتیجه: اهداف کلی برای ارتقاء کمی و کیفی سکونتگاههای انسانی، شامل رونق اقتصادی، زیست پذیری اجتماعی و پایداری زیستمحیطی است که دستیابی به این اهداف متعالی، بدون برنامهریزی غیرممکن به نظر میرسد. از طرفی استفاده از برنامههای ضعیف و تفکرات عقیم، نهتنها گرهگشا نبوده بلکه موجب پیچیدگی بیشتر مسائل و خسارات مضاعف نیز میگردد. نهادی همانند شهرداری خرمآباد گرچه در وضع موجود بیشتر نهادی برنامه گریز محسوب میشود با این حال میبایست راه برنامه و برنامه محوری را هر چه زودتر در پیش گیرد زیرا اقدامات بیبرنامه، بیهدف و بر اساس تصمیمات آنی برای نهادی که متولی اصلی توسعه مرکز یک استان است، خسارتی حیثیتی محسوب میگردد.
هرچند تصمیم شهرداری و شورای اسلامی شهر برای تدوین یک برنامه راهبردی، خود قابلستایش است ولی محصول این تصمیم، برنامهای آشفته، بیاساس، فاقد مبانی معرفتی و غیرعلمی است که هم در «مسئله یابی» و هم در «مسئله گشایی» ناکارآمد و ناموفق بوده و بر همین اساس فاقد مشروعیت کافی برای ترسیم خط و مشی توسعه آتی شهر است. با این حال چنانچه همین برنامه در یک بازهی زمانی کافی و منطقی توسط کارشناسان خبره در حوزه برنامهریزی و با همکاری ظرفیتهای علمی و دانشگاهی موردبازنگری قرار گیرد، میتواند از طریق بالفعل سازی ظرفیتهای غنی اقتصادی، اجتماعی و محیطی موجود، منشأ تحولات اساسی در چشمانداز شهر خرمآباد باشد.
1920/3022
منبع: پایگاه خبری یافته
کپی شد