پایگاه خبری جماران: دکتر سعید حجاریان طی یادداشتی در نشریه «صدای پارسی» نوشت:
چندی است حسب شرایط حاکم بر کشور طرحی با عنوان «گفتوگوی ملی» در فضای سیاسی مطرح شده است. تاکنون فعالان سیاسی و اجتماعی در این زمینه مباحثی را گشوده و اولویتهای گفتوگو را بر شمردهاند. من نیز در این یادداشت میکوشم، امکان و امتناع «گفتوگوی ملی» را بررسی کنم.
گفتوگو در هر سطح و با هر فرد اساساً مقوله مثبتی است. چنانکه متفکری مانند هابرماس نیز بر اهمیت «کنش ارتباطی» تأکید کرده و گفتوگو را مجرایی برای قرابت انسانها خوانده و این مقوله را منتج به صلح دانسته است. اما با وجود دو تعریف متضاد از انسان بهعنوان محور اصلی گفتوگو به نظر نمیتوان چنین طرز تفکری را به تمام بشریت تعمیم داد.
حیوان ابزارساز یا حیوان ناطق؟
اهالی اندیشه دو تعریف متضاد از انسان ارائه دادهاند. نخستین تعریف، انسان را «حیوان ابزارساز» میداند و دیگری او را «حیوان ناطق» میخواند. تعریف نخست ریشه در تکامل انسانواره بیشست (Ape) دارد. مطابق این دیدگاه، انسان در وضعیت نخستین خود و پیش از تکامل، از آنجایی که انگشت شستاش همانند و هم اندازه چهار انگشت دیگرش بود -یعنی هر پنج انگشت در یک محور حرکت میکردند- تنها قادر به انجام اموری مانند آویزان شدن، چنگ زدن، بلند کردن اشیا، مشت زدن و... بود. ولی آنگاه که از این وضعیت خارج و انگشت شستاش مستقل شد، توانست امور دقیق، ظریف و هدفمندی را انجام و دنیایش را گسترش بدهد. این نوع نگاه به انسان بنیان دیدگاه مارکسیستی را شکل میدهد؛ دیدگاهی که انسان را حیوانی ابزارساز میداند و در ادبیاتاش بر «ابزار تولید» تمرکز میکند. الین سگال در کتاب «چگونه انسان غول شد؟» معتقد است انسان بعد از این مرحله بود که توانست طبیعت و همنوعانش را به خدمت خود درآورَد و آنها را استثمار کند.
در مقابل این تعریف عدهای گفتوگو را مبنای تکامل میدانند. این تفکر «حیوان ناطق» را فیالمثل در برابر «حیوان ناهق» قرار داده و بر وجه تکلم و ارتباط وی تأکید دارد. این دیدگاه از برابری انسانها سخن میگوید و معتقد است بشر میتواند با گفتوگو مشکلاتش را حل کند. ضربالمثل معروفی است که میگوید: «النَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوا» یعنی مردم دشمن آن چیز هستند که نمىدانند؛ گفتوگو یکی از راههای شناخت افراد از یکدیگر و لذا رفع خصومت است.
با مقایسه این دو نگاه میتوان نتیجه گرفت، «حیوان ابزارساز» به تکامل و رشد صنعت کمک کرده و رفاه بشریت را به ارمغان میآورد اما از سوی دیگر به تخریب طبیعت، استثمار انسانها، ،جنگ و ستیز، آزمندی و مصرفگرایی دامن میزند اما «حیوان ناطق» جز گفتوگو ابزاری برای ارتباط با همنوعاش ندارد و لذا به بسط هنر، فرهنگ و آشنایی بنی نوع بشر کمک کرده و النهایه صلح را به ارمغان میآورد.
حال باید به شرایط موجود کشور نگاهی کرد و پرسید طرفین گفتوگو چه نگاهی به انسان دارند؟ نگاه اغلب اصولگرایان، دستآموز کردن انسان و مهندسی اجتماعی است. این نگاه متکی به اسلحه، جنگ و میلیتاریزم است. یعنی اصولگرایان نهایتاً بیآنکه خود بدانند دیدگاه تکاملگرایانه و ماتریالیستی دارند؛ طرز تفکری که صرفاً زبان زور را میفهمد، زبانی که گفتوگو در آن جایی ندارد. در مقابل، اصلاحطلبان قرار دارند که قائل به گفتوگو هستند و چنین گفتمانی را تئوریزه میکنند. حال اگر دستاوردهای تجدد را به دو بخش «قشون و ابزار و جنگافزار» و «فلسفه و هنر و ادبیات و علوم انسانی» تقسیم کنیم، میتوانیم صحت این مدعا را دریابیم چرا که تجربه نشان داده است، اصولگرایان صرفاً به بخش نخست دستاوردهای تجدد توجه داشته و دارند. غرض از ذکر این مقدمه آن بود که مادامی که بنیانهای تئوریک گفتوگو مهیا نشود، اختلال در گفتار گریزناپذیر است.
شرایط گفتوگو
فرض را بر این میگذاریم که رویکرد اصولگرایان تغییر کرده و به انسان نگاه متفاوتی پیدا کردهاند. اکنون باید پرسید شرایط گفتوگو چیست؟ من پیشتر در گفتوگویی مکتوب با خبرگزاری تسنیم درباره گفتوگو نکاتی را مطرح کردهام که هنوز قائل به مفاد آن هستم. در آنجا نوشتم: «بارها رفقای جناح راست از من درخواست کردهاند که برای مناظره با آنها حاضر شوم و من پاسخ دادهام زمانی میتوان بهعنوان دو فرد آزاد به گفتوگو نشست که اولاً اختلالی را که در گفتار من پدید آمده است رفع کنید ثانیاً برابرحقوقی را به رسمیت بشناسید و رابطه بازجو و متهم برقرار نکنید و ثالثاً تضمین دهید که گفتار من هر چه بود عواقبی در پی نخواهد داشت.» بنابراین معتقدم شرایط گفتوگو کماکان مهیا نیست.
ماهیت گفتوگوی ملی
در ترکیب وصفی «گفتوگوی ملی» صفت «ملی» مورد مناقشه است. بنابراین باید نخست تعریف درستی از «ملی بودن» ارائه دهیم و بپرسیم آیا جناح راست اساساً ملی است و مطابق منافع ملی رفتار میکند؟ آیا این جناح تصور دقیقی از مسائل و منافع دارد؟ آیا این جناح با تقسیم جامعه به خودیتر، خودی، ناخودی و تأکید بر امت برساخته میتواند به منافع عموم ملت فکر کند؟
فارغ از این داوری ارزشی باید این پرسش را مطرح کنیم که مطابق آمار انتخابات جناح راست چند درصد جامعه را تشکیل میدهد که به عنوان یک طرف گفتوگو تعریف شود. به گمان من این ملت است که باید در گفتوگوی ملی دخالت کند. اینگونه که در عرصه عمومی شخصاً یا از طریق نمایندگان واقعیاش اظهار نظر کند. لذا باید گفت، گفتوگوی ملی عیان و علنی است، در منظر عام صورت میگیرد، همراه با زدوبند نیست و پشت پرده ندارد. یعنی هر فرد میتواند مطابق تحلیل خود پیرامون مسائل مبرم و عاجل نظیر بحران آب، محیط زیست، فقر، تبعیض، فساد، سیاست ایران در سوریه و یمن، قانون انتخابات و... سخن بگوید. لذا نباید گفتوگوی حداقلی و کانالیزه شده را به عنوان گفتوگوی ملی پذیرفت چرا که این گفتوگو حداکثر صورت بازآرایی شده «کرسیهای آزاداندیشی» است.
کیفیت گفتوگوی ملی
گفتوگوی ملی مطابق تعریفی که ارائه شد، بدون قید و شرط است. این در حالی است که اصولگرایان میگویند، شرط وجود دارد و اصلاحطلبان باید از گذشته خود توبه کنند! از این گذشته اصولگرایان متمایلاند در هر گفتوگویی ابتدا نبش قبر کنند و حرفهای صدبار تکرار شده خود را به رخ بکشند اما نمیگذارند دیگران نیز حرفهای ناگفته خود را از گذشتهها بزنند چرا که دیگران نیز در جمهوری اسلامی زیست کرده و به وقایع 39 سال گذشته بهخوبی مسلط میباشند. واقعیت این است که جناح راست از ابتدای انقلاب کنترل صداوسیما را در اختیار داشته و ناگفتهای باقی نگذاشته است اما دیگران همچنان ناگفتههایی دارند که مکتوم مانده است. به همین دلیل است که آقای کروبی در نامهاش، با مقداری نبش قبر، اردوگاه جناح مقابل را هراسناک میکند. چنانکه ذکر شد گفتنیهای دیگران کم نیست اما آنها بنا ندارند وارد جدل بشوند چرا که نگاهشان همواره رو آینده است.
به نظر گفتوگوی ملی را باید از صداوسیما و با تأکید بر «سیما» آغاز کرد. چرا که گفتوگو در کوچکترین نهاد جامعه یعنی خانواده و همچنین در میان شبکه دوستان و همفکران در قالب گروههای تلگرامی و دیگر شبکههای مجازی نهادینه شده است. اکنون علاوه بر شبکههای ششگانه اصلی، دو شبکه فرعی بهنامهای «افق» و «مستند» تماماً مبلّغ آراء اصولگرایان تندرو است؛ میتوان گفتوگو را از همین نقطه کلید زد و دو شبکه را هم به جناح اصلاحطلب سپرد که آنان نیز مواضع خود را تببین و ترویج کنند. ولی مطمئن هستم جناح راست در همین گام نخست بساط گفتوگو ملی را برمیچیند چرا که همچنان به سانسور اصلاحطلبان و طرح یکسویه چهرههای خودی اعتقاد راسخ دارد. البته باید گفت صداوسیما علاوه بر سانسور اصلاحطلبان، نیروهای منتسب به جناح خودی را هم دستهبندی کرده به نحوی که تریبوناش را در اختیار چهرههای بعضاً منتقد نیز قرار نمیدهد. البته باید از این دستهبندی استقبال کرد چرا که نمایندگان اصولگرایان روزانه با طرح مباحث مختلف در باب سیاست و اقتصاد و اخلاق و مناسبات خانوادگی بنیه تئوریک و عمق روشناندیشیشان را به مخاطبان نشان میدهند.
***
در پایان به اصلاحطلبان توصیه میکنم تا زمانی که آقایان خودشان به گفتوگوی ملی احساس نیاز نکرده و آن را صراحتاٌ اعلام نداشتهاند، از طرح این مبحث پرهیز کنند تا در زمان مناسب با شروط و پرنسیپ خاص خود بر سر میز گفتوگو حاضر شوند. لذا تا فراهم شدن شرایط توصیه میشود جناح راست و ترامپ گفتوگویشان را با یکدیگر آغاز کنند چرا که به نظر زبان یکدیگر را بهتر از سایرین میفهمند و میتوانند در مقابل هم به فراخور موضوع نرمش نشان دهند.