در این مطلب آمده است : سال کهنه را در حالی در روزهای پایانی آن سپری می‌کنیم که اتفاقات ریز و درشت این سال، آن قدر غیر‌منتظره بود که موجب شوکه شدن گردید. از بد حادثه، در سالی که انقلاب اسلامی وارد چهلمین سالگرد عمر خود می‌گردید، رخدادها و برخوردها و سرانجام تصادفات تلخی رخ داد که زمستان سپید برخی از هموطنان را به تیرگی اندوه و تاسف درآمیخت. نخست بحران‌ها و تظاهرات شهرستان‌ها و ابراز ناگواری‌ها به آن ابزارها و سپس در روزهای اخیر، تالمات مربوط به سانحه‌ی فاجعه بار سقوط هواپیما در رشته کوههای زاگرس و دنا، که به کشته شدن تنی چند از هموطنان عزیزمان انجامید و هنوز هم یک هفته بعد از حادثه اجساد آنان از لابه‌لای برف و بوران بیرون نیامده و در نهایت درگیری هفته‌ی گذشته نیروی انتظامی با برخی از دراویش گنابادی در تهران و سوء‌استفاده عناصر تندرو و مشکوک که به شهادت سه تن از پرسنل نیروی انتظامی و خسارت به اموال عمومی انجامید. به اینها اضافه کنید حادثه‌ی کشتی سانچی، زلزله‌ی کرمانشاه، افزایش حوادث رانندگی جاده‌ای و ریلی و در نهایت التهاب در بازار ارز و افزایش غیرواقعی برخی اقلام مورد نیاز مردم و... شرایط تلخی را برای افکار عمومی در پایان سال کهنه رقم زد که این مجموعه که در بستری از التهابات و متغیرها نهفته است، نیاز به آسیب شناسی دارد. نخستین پرسش این است که چه عواملی موجب شکل گیری این اتفاقات چه در بعد حوادث طبیعی و غیرطبیعی موجب شکل گیری این اتفاقات شده است. اما پاسخ دقیق به این پرسش را نمی‌توان بلافاصله پس از رویداد ارایه کرد. این پاسخ یا باید پیش از حادثه داده می‌شد و به تعبیری پاسخ باید به سوال مقدری می‌بود که پیش از این درباره ثبات اجتماعی و احتمال چنین رخدادهایی داده می‌شد یا آن که باید سال‌ها بگذرد تا با نگاه به گذشته بتوان علل ایجاد کننده این حوادث را دسته بندی و تحلیل کرد. مثلا به گواه اکثر کارشناسان و متخصصان اهل فن، در مورد حادثه‌ی سقوط هواپیما و جستجو برای یافتن جعبه‌ی سیاه هواپیما جهت بررسی ابعاد و علل این حادثه به نظر می‌رسد که جعبه‌ی سیاه هواپیما نه در ارتفاعات دنا بلکه در تهران است و به برخی سیاست‌ها و عدم توجه لازم به موضوع تجهیز صنعت هواپیمایی کشور به صنعت روز دنیا برمی گردد! از این رو اگر در پی رسیدن به تحلیلی درست از وضعیت جامعه‌ی ایرانی هستیم، به ناچار باید صبر و حوصله پیشه کنیم و اجازه ندهیم با افکار بسته بندی شده و به قول معروف کپسولی و ساندویچی کردن اندیشه و تحلیل، باورهای خودمان را به دست امواج خطرناک اجتماعی بسپاریم. متاسفانه ما با چرخه‌ی معیوب و غریبی از بیان و تبیین تبلیغاتی و ابلاغی رویارو هستیم که در سال‌های اضطار، جنگ و شرایطی متفاوت شکل گرفت، که بدون توجه به تغییرات فکری، ذهنی و فرهنگی یک یک حادثه، رویکرد سلیقه‌ای و گرایشی را به سمت و سوی علل و وقوع حوادث هدایت می‌کنیم و انتظار داشته باشیم.که قالب جامعه آنرا باور کرده و حتی تحلیل و تبیینی هم روی آن نکنند. اینجاست که گسست فرهنگی و تعمیق نسل‌ها و طبقات گوناگون بوجود آورده که هر روز بیشتر و بیشتر شده، به گونه‌ای که به عنوان پاشنه‌ی آشیل نظام مطرح می‌گردد.
واقعیت این که در حال حاضر علی رغم دستاوردهای مهم جامعه‌ی ایران، متاسفانه در برخی مسایل این جامعه دچار بحران‌های مهمی شده است که عبور از این بحران‌ها را نمی‌توان به عوامل و اقدامات ساده انگارانه‌ای تقلیل داد. نخست باید پذیرفت که مشکلات ایران به دلیل انباشت‌های تاریخی، و نیز به علت درگیرشدن شدید در حوزه‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بسیار عمیق و گسترده شده است. دوم این که باوجود این بحران‌ها، اما همچنان ضعف مدیریت‌ها مانع رفع این موانع گردیده و توان و ظرفیت‌های مردمی را نیز لحاظ نکرده است. سوم این که این راه نیازمند انسجام عمومی، اعتماد و توافق درباره‌ی مسایل ملی و عمومی کشور و جامعه است.توجه به شاخص‌های عینی جامعه شامل وضع اقتصادی مردم، تورم، بیکاری و... باید روند رو به رشدی را نشان دهد. در غیر این صورت باعث سلب اعتماد عمومی جامعه می‌گردد. فراموش نکنیم همه‌ی ما اعم از هر گروه فکری، فرهنگی و قومی جزو یک ملت و یک جامعه هستیم و تفاوت‌ها نه تنها نافی اتحاد و همبستگی با یکدیگر نیست بلکه می‌تواند به نحوی نشان دهنده‌ی اجزای یک پیکر باشد که در عین متفاوت بودن، مکمل یک دیگرند که فرصتی برای رشد و تکامل جامعه به شمار می‌رود.
6026/7342
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.