درمان بستری و اقامتی یکی از روش‌های درمان اعتیاد است که به «درمان درکمپ» میان مردم شناخته شده است. اما آیا به راستی مراکز اقامتی ترک‌اعتیاد توانسته‌اند طی چند سال گذشته سلامتی را به بیماران مبتلا به اعتیاد برگردانند و آنها را آماده ورود دوباره به محیط خانواده و جامعه کنند؟

به گزارش ایلنا «محسن احمدی» در گزارشی با عنوان «ترک تدریجی اعتیاد  با درمان حمایتگر» در روزنامه همشهری به آسیب شناسی مراکز ترک اعتیاد در گفت وگو با کارشناسان اعتیاد پرداخته است که متن کامل آن در زیر به نقل از روزنامه همشهری می آید.

«تا آنجا که یادم می‌آید همیشه بیمار بوده‌ام. شاید‌هم از لحظه تولد؛ یادم نمی‌آید.از دیگران چیزی نمی‌فهمم‌، بدی‌شان را هم نمی‌خواهم ولی بیشتر آنها از من متنفرند.فکر می‌کنند خطر بزرگی برایشان هستم. اما من یک بیمارم؛ بیمار مبتلا ‌به اعتیاد.17ساله هستم و نام‌ام شادمهر است. بیماری‌ام را از وقتی فهمیدم که مرا به اینجا آوردند و بستری کردند».

«بیچاره مادرم! مادرم همیشه چشم انتظارم بود. یادم می‌آید شب‌ها تا دیر وقت سرکوچه منتظر می‌‌ماند تا به خانه برگردم. اما من زودتر از3-2صبح به خانه نمی‌رفتم. بیشتر وقت‌ها برای رفتن به خانه راه‌های تاریک را انتخاب می‌کردم تا کسی مرا نبیند.آرزو داشتم سایه‌ای را به‌دنبالم حس نکنم. تا اینکه یکی از همان شب‌ها توسط گشت پلیس، روانه بازداشتگاه شدم. بعد از آزادی پدرم مرا به‌زور کتک به یک مرکز اقامتی ترک اعتیاد برد. یک‌ماه آنجا بودم. اما چه شد؟ اولش شدم‌:‌«سمیرا هستم 21ساله - یک مسافر»؛ بعد چی؟ دوباره شروع کردم. کمپ‌ها به هیچ دردی نمی‌خورند. بیشترشان به فکر جیب خودشان هستند. تا حالا 4بار بستری شده‌ام».

«بالاخره بعد از چند هفته خانواده‌ام به ملاقاتم آمدند. خیلی خوشحالم. مددکارم گفت می‌توانم تا 10روز دیگر مرخص شوم. ورقه سلامتی‌ام را به دستم می‌دهند و خلاص. به گمانم حالم روزبه‌روز بهتر می‌شود. 35روز است دراین مرکز بستری‌ام. وقتی از اینجا بروم ‌دلم برایش تنگ می‌شود؛ برای دوستانم، برای همه.‌ اما راستش کمی می‌ترسم. مددکارم می‌گوید نگران چیزی نباش ما هستیم. باور نمی‌کنم. نمی‌خواهم دوباره مبتلا شوم. از ترامادول بدم می‌آید. خماری‌اش وحشتناک است. دلم می‌خواهد دوباره به مدرسه برگردم».

درمان اعتیاد در هر دو جنس زن و مرد به سطوح مختلفی از خدمات مراقبتی نیازمند است. اهمیت این سطوح به‌علت کنترل علائم محرومیت از قطع مصرف مواد، شرایط پزشکی، عوارض عاطفی، شناختی یا رفتاری، ‌آمادگی برای تغییر و عود بیماری است. از سوی دیگر این سطوح نیز وابسته‌ به ویژگی‌های جنسیتی، سنی و تفاوت بیولوژیکی، روانشناختی و اجتماعی میان زن و مرد تغییر می‌کند. درمان بستری و اقامتی یکی از روش‌های درمان اعتیاد است که به «درمان درکمپ» میان مردم شناخته شده است. اما آیا به راستی مراکز اقامتی ترک‌اعتیاد توانسته‌اند طی چند سال گذشته سلامتی را به بیماران مبتلا به اعتیاد برگردانند و آنها را آماده ورود دوباره به محیط خانواده و جامعه کنند؟

بسیاری از بیماران اعتیاد که در این گزارش با آنان گفت‌وگو شده از وضعیت مراکز ترک اعتیاد رضایت نداشته‌اند. این افراد معتقدند کمپ‌های ترک اعتیاد با وجود تلاش‌های زیاد هنوز ضعف‌هایی دارند که بیشتر آنها به‌عدم ‌نظارت کافی مسئولان مربوط به‌خصوص سازمان بهزیستی بر‌می‌گردد. دریافت هزینه‌ بالا از سوی صاحبان این مراکز که برخلاف تعرفه سازمان بهزیستی است و مشکل بیمه معتادان موضوعات دیگری است که نباید آنها را نادیده گرفت. فاطمه 27ساله که مدتی است در یک مرکز اقامتی ترک اعتیاد زنانه در غرب تهران بستری است، می‌گوید‌:‌«نداشتن مشاوران و مددکاران ماهر‌ و رها‌ کردن بیمار به حال خود پس از بهبودی ازجمله ضعف‌های کمپ‌های ترک اعتیاد است. هر‌چند بسیاری از کمپ‌ها تلاش می‌کنند که بستری برای بهبود بیماران باشند اما باید قبول کنیم که نیستند. اغلب ما گذشته‌ای شبیه هم داریم. برای همین دنبال جایی برای همدلی و همراهی هستیم نه دلسوزی».

    سیستم درمان درست عمل نمی‌کند

کامبیز محضری، کارشناس کمیته ایدز سازمان بهزیستی است. او که سال‌ها در زمینه اعتیاد کار کرده و مدتی نیز مدیر یکی از همین مراکزاقامتی ترک اعتیاد بوده پاسخ خود در این‌باره را با این پرسش آغاز می‌کند:‌‌«ابتدا باید دید چرا اغلب بیماران اعتیاد جز کسانی که به اجبار به این مکان‌ها می‌روند، کمپ‌ها یا همان مراکز اقامتی ترک‌اعتیاد را برای بستری شدن انتخاب می‌کنند آیا این کار درستی است ؟ به‌نظرم این افراد باید پیش از بستری شدن، در جاهای مناسب‌تری معاینه و بررسی شوند. در داخل مطب یا در بیمارستان‌های مخصوص غربال شوند. بنابراین یکی از آسیب‌های مربوط به اعتیاد، ضعف در کل سیستم درمان اعتیاد است که شامل چندین بخش است. اگر یک سیستم درست عمل کند بخشی از مشکل حل می‌شود اما اگر نکند دردسر‌های آن نیز بیشتر است».

انگشت اشاره این کارشناس درمان و کاهش آسیب‌های اعتیاد درباره‌ درست عمل نکردن سیستم درمان اعتیاد کشور به سوی سازمان بهزیستی و وزارت بهداشت است.محضری معتقد است:‌«هم‌اکنون هر دوی این نهاد‌های مسئول، موازی با هم کار می‌کنند. هر دو سیستم درمان دارند منتها بهزیستی مراکز سرپایی درمان را به‌دلیل مشکلاتی که در حوزه دارو و بهداشت داشت متوقف کرد و به‌جای آن مراکز ترک اقامتی طولانی مدت را راه‌اندازی کرد ولی وزارت بهداشت همچنان دارای مراکزسرپایی است. درصورتی که اگر این نهادهای مسئول همراه با ستاد مبارزه با مواد‌مخدر که همگی متولی کاهش اعتیاد در کشور هستند به اجماعی برسند که فرد معتاد اول به کجا مراجعه کند تا بتواند در آن مرکز ابتدا مشاوره و راهنمایی‌های اولیه را بگیرد و سپس تصمیم به ترک اعتیاد بگیرد خیلی بهتر است».

محضری اضافه می‌کند‌:‌«مشکل بعدی درباره باور خانواده‌ها و بیماران است که فکر می‌کنند درمان فقط خواباندن است و بس، درحالی‌که کمپ‌ها همگی یک درمان اقامتی موقت هستند و در خیلی از موارد فرد مبتلا نیاز به بستری‌شدن ندارد و تنها با چندین جلسه حضوری و گرفتن مشاوره از مددکاران تخصصی و پزشک اعتیاد می‌تواند بهبود یابد اما در واقع می‌بینیم بسیاری از خانواده‌ها راه ترک اعتیاد را خواباندن فرد و بستن او به تخت می‌دانند و می‌خواهند به‌صورت اجباری فرد را ترک دهند که این خود نیز ایجاد اشکال می‌کند. درمان اعتیاد صبر وحوصله می‌خواهد».

    همدلی از همزبانی بهتر است

اگر چه بعضی از مشاوران مراکز ترک‌اعتیاد زمانی معتاد بوده‌اند و پس از ترک و گذراندن یک یا چند دوره کوتاه آموزشی به‌عنوان گروه‌های همتا و مددیاران مرکز به بیماران مشاوره می‌دهند اما بسیاری از کارشناسان اعتیاد به این موضوع با دیده تردید نگاه می‌کنند و معتقدند مشاور و مددکار باید حتما متخصص این رشته باشد و نمی‌توان کسی را که به‌صورت تجربی در این زمینه مهارتی کسب کرده مددیار خواند. اما در عمل بسیاری از کمپ‌ها از مددیاران تجربی برای مشاوره و درمان استفاده می‌کنند. فرزاد یکی از آنهاست. 36ساله است. 10سال است ترک کرده و هم‌اکنون به‌عنوان مددیار یکی از مراکز ترک‌اعتیاد در شمال شهر تهران فعالیت می‌کند؛‌«حالم با کاری که انجام می‌دهم خیلی بهتر شده است. بنابراین خیلی موافق این موضوع نیستم که مشاوران باید حتما درس خوانده این رشته باشند ضمن اینکه خیلی از ما به محض رها شدن از اعتیاد سراغ علم وتحصیل رفته‌ایم.»

فرزاد ادامه می‌دهد: «مسئله مهم‌تر رها نکردن بیماران پس از ترک است.خود من اگر کمپ نبود تا‌کنون ده باره معتاد شده بودم. وجودN.Aها یا همان انجمن معتادان بهبود یافته خیلی مهم است اما مسئولان خیلی به این موضوع بها نمی‌دهند. با معتاد فقط باید همدلی کرد و در این همراهی هم هیچ‌کس بهتر از فردی که قبلا معتاد بوده نیست».

    افزایش تقاضا برای کمپ‌های غیرمجاز

سعید صفاتیان، رئیس کارگروه کاهش تقاضای مواد مخدر مجمع تشخیص مصلحت نظام است. او ابتدا از نحوه شکل‌گیری کمپ‌های ترک اعتیاد در اوایل دهه80 زمانی که خودش مدیرکل درمان ستاد مبار‌زه با مواد‌مخدر کشور بوده سخن می‌گوید و سپس یکی از آفات مراکز اقامتی ترک اعتیاد را کمپ‌های غیرمجاز می‌داند؛«در 6-5سال اول راه‌اندازی کمپ‌ها در ایران تنها 300کمپ در کل کشور وجود داشت.درحالی‌که اکنون بیش از یک هزار و200مرکز در سراسر کشور به‌طور قانونی فعالیت می‌کنند و نزدیک به همین تعداد نیز به‌طور غیررسمی و بدون مجوز در حال فعالیت هستند که رسیدگی به همه اینها کار بسیار سختی است. نحوه شکل‌گیری این مراکز نیز توسط برخی افرادی بود که ابتدا برای ترک اعتیاد به مراکز مجاز مراجعه می‌کردند. این افراد پس از بهبودی و بعد از آنکه از درآمد این مراکز باخبر شدند به فکر راه‌اندازی کمپ افتادند. اما به‌دلیل نداشتن شرایط لازم، مجوزی به آنها داده نشد .کم‌کم این افراد به‌جای اینکه راه‌های چگونگی داشتن شرایط لازم را پیدا کنند کمپ‌های غیرقانونی را با یک اتاق در حاشیه شهر و با دریافت هزینه کمتر،راه انداختند. کم‌کم یک اتاق تبدیل به چندین اتاق شد.

افراد دیگر نیز به تقلید از آن فرد کمپ‌های غیرقانونی را راه‌اندازی کردند. از سال90 به بعد تعداد خانواده‌هایی که به‌دلیل اعتیاد فرزندانشان به شیشه یا هروئین از این مراکز درخواست کمک می‌کردند افزایش یافت. اما نکته اینجا بود که وقتی این نوع کمپ‌ها ناتوانی خانواده‌ها را از آوردن فرزندشان به این مراکز می‌دیدند با استخدام چند مرد قوی‌هیکل، شبانه و درازای گرفتن پول این کار را برعهده گرفتند. از طرفی در وزارت بهداشت هم مراکزی وجود نداشت که بیاید و مریض را ببرد و درمان کند. نتیجه آنکه بعد از مدتی این کمپ‌ها مسئولیت آوردن فرد معتاد به کمپ را پذیرفتند اما اعلام می‌کردند که مسئولیتی در قبال آن ندارند و مسئولیت آن برعهده خود خانواده‌هاست. ازسوی دیگر بسیاری از خانواده‌ها برای آنکه فرزند جوانشان راحت‌تر به کمپ برود حسابی او را نئشه می‌کردند تا مشکل کمتری به‌وجود بیاید در عوض وقتی فرد از حالت نئشگی خارج می‌شد شروع به فحاشی و زدوخورد می‌کرد که حتی در برخی موارد منجر به فوت فرد معتاد می‌شد. اینها ازجمله مواردی است که می‌توان در ناکارآمدی مراکز ترک اعتیاد به آن اشاره کرد. زیرا در این نوع درمان فرد باید با پای خود و در کمال هوشیاری به این مراکز مراجعه کند. از طرف دیگر به‌دلیل اینکه فضای کافی برای تاسیس این کمپ‌ها وجود داشت کمپ‌های غیرمجاز بیشتری تاسیس شد چون هم شرایط تاسیس و هم متقاضی ترک وجود داشت. به‌عبارتی نقص مسئولان سیستم تصمیم‌گیری و نداشتن الگوهای درمان باعث شد که کمپ‌های غیرقانونی به سرعت رشد کنند.»

    وضعیت در جبهه زنان بدتر است

این وضعیت در مراکز ترک اعتیاد زنان بدتر است؛ این را فریبا محمدپور، مددکار و مشاور اعتیاد زنان می‌گوید: «در کمپ‌های زیادی کار کرده‌ام؛ هم مددکار مردان بوده‌ام و هم مشاور زنان. به‌نظرم این وضعیت درباره زنان بدتر است زیرا زنان آسیب‌پذیرترند. شبی را به یاد دارم که در یکی از همین مراکز ترک‌اعتیاد دختر جوان 16ساله‌ای را آورده بودند که مبتلا به اعتیاد هرویین بود. از درد به‌خود می‌پیچید. وقتی خواستیم به او آمپول بزنیم با تعجب زیاد دیدیم که 3شلوار را روی هم پوشیده و 5عدد کمربند نیز به‌خودش بسته‌ است. بعد از چند روز حین مشاوره دلیل این کارش را احساس ترس وناامنی به دلیل تجربه قبلی حضور در یکی از مراکز ترک اعتیاد غیرمجاز دانست که قبلا در آنجا بستری بوده. ».

    توقف تجاری شدن اعتیاد

فرنگیس بیات، دکتری علوم سیاسی دارد اما بیشترین دغدغه‌اش پیدا کردن راهکاری برای کاهش مصرف مواد‌مخدر بین جوانان کشور است. او یکی از آسیب‌های این مراکز را پزشکی اعتیاد می‌داند و براین باور است که پزشکی اعتیاد درایران بیشتر شبیه به یک بیزینس شده تا درمان. به اعتقاد این کارشناس اعتیاد، پیشگیری باید نخستین اولویت درمانگران اعتیاد باشد؛«در مجموع سیاستگذاری‌های موادمخدر در 2دهه اخیر گسترش امکانات درمانی برای مصرف‌کنندگان موادمخدر و روانگردان‌ها همواره یکی از نقاط برجسته بوده است. این برنامه‌ها که در قالب کاهش آسیب مورد استقبال مردم، پزشکان و مسئولان به‌طور همزمان قرار گرفته، در عین حال از کمبودهای جدی سیستماتیک رنج می‌برد تا جایی که ممکن است هدف اصلی این برنامه‌ها یعنی همان کاهش آسیب‌های مصرف را نیز دچار اختلال کند.

گشایش مراکز متعدد درمان اعتیاد، حتی با عنوان مراکز سرپایی مصرف اعتیاد نشان می‌دهد که «بازار» خوبی در این حوزه از خدمات شکل گرفته است. تقاضای پرتعداد برای درمان و هزینه‌هایی که معمولا بیماران باید برای «شروع پرهیز» یا «ترک تدریجی» بپردازند، از میزان دریافتی مراکز دولتی قطعا بالاتر است. مشکل بعدی نبود برنامه‌های مکمل ترک یا پرهیز است که عموما با نام خدمات‌شناختی باید برای بیمار فراهم شود. در نبود چنین خدمات روانشناسی‌ای مسلما لغزش‌های دوباره و چندباره و حتی ده‌ها باره اتفاق افتاده است. اگر روند درمان‌های ناموفق را پیگیری کنیم، به مجموعه‌ای از هزینه‌های چندباره (بخوانید درآمدهای چندباره) برای مراکز ترک اعتیاد خواهیم رسید که گاهی می‌تواند بیمار را نسبت به کلیت درمان ناامید و مستاصل کند. در عین حال برچیدن این مراکز خصوصی نیز کار ممکنی نیست چرا که تعداد زیادی از نیازمندان به درمان اعتیاد را سرگردان خواهد کرد.

از این‌رو لازم است با جدیت روند تجاری‌شدن «ترک اعتیاد» ،شناسایی و برای توقف آن با اتخاذ برنامه‌ها و سیاست‌های مشخص درمانی و تعیین محدوده‌های مداخله بخش خصوصی در میدان درآمدزای ترک‌اعتیاد، خدمات کاهش آسیب به جایگاه واقعی خود برگردانده ‌شود. در وضعیت فعلی، مبارزه با اقتصاد پنهان ترک اعتیاد قطعا بخشی از مبارزه علیه اعتیاد است.»

    مراکز اقامتی بهبود و بازتوانی

وقتی مطالب گفته شده با محسن روشن‌پژوه؛ معاون پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی کشور در میان گذاشته شد، او با حوصله بسیار ابتدا روند شکل‌گیری این مراکز را شرح داد و سپس از اجرای کامل پروتکل اختصاصی سازمان بهزیستی و دستورالعملی که در این‌باره نوشته شده و به تصویب رسیده است، خبر داد.

این مسئول ارشد سازمان بهزیستی درباره حل بسیاری از این مشکلات پس از اجرای پروتکل گفت: «الگوی فعلی مراکز اقامتی در کشور ما که به «کمپ» معروف است و در سازمان بهزیستی تحت عنوان «مراکز اقامتی بهبود و بازتوانی» شناخته می‌شود در حقیقت الگویی منحصر به فرد در دنیاست و تاریخچه آغاز به‌کار آن به پیش از دهه‌80برمی‌گردد.

سازمان بهزیستی به‌عنوان پرچمدار پیشگیری و درمان اعتیاد و به‌دنبال تعطیلی مراکز بازپروری و اردوگاهی و دگردیسی‌ای که در الگوی مبارزه با مواد‌مخدر و اعتیاد پس از انقلاب رخ داده بود برای نخستین بار بحث درمان‌داوطلبانه اعتیاد را مطرح و از حدود سال‌های 75-1374 موضوع تاسیس مراکزی تحت عنوان «پذیرش، درمان و پیگیری معتادان خودمعرف» را در دستور کار خود قرار داد.

پس از یک دوره اجرای آزمایشی، این مراکز به‌تدریج در سطح کشورگسترش یافتند. مراجعه به این مراکز، داوطلبانه و رویکرد اصلی درمان استفاده از درمان‌های دارویی و غیردارویی با رویکرد پرهیز‌مدار بود، یعنی در این مراکز از داروهای شبه‌مخدر استفاده نمی‌شد. پس از آن به‌تدریج بحث استفاده از درمان‌های جایگزین با داروهای شبه مخدر مطرح شد و درمان نگهدارنده با متادون (MMT) به‌عنوان الگویی جدید وارد بازار درمان کشور شد.

آن زمان درمان فقط به‌صورت سرپایی ارائه می‌شد و اگر فردی احتیاج به درمان بیمارستانی یا اقامتی داشت، پاسخی برای آن وجود نداشت. بیمارستان‌ها معتادان را پذیرش نمی‌دادند یا به راحتی پذیرش نمی‌دادند؛ جای دیگری هم برای اقامت نبود، بنابراین و موازی با این مراکز و البته به‌صورت غیررسمی درمان در قالب‌های مختلف و با عناوین مختلف شروع به شکل‌گیری کرد. مثلا در گوشه و کنار کشور و به‌طور مشخص در تهران گروه‌هایی تحت عنوان خانه‌های بهبودی وکمپ‌های درمانی، با رویکرد‌های مبتنی بر گروه همتا و به شکل اقامتی شروع به‌کار کردند و به بخش دیگری از نیاز جامعه پاسخ گفتند. گروه‌های همتا به‌صورت خودجوش و با استفاده از مفاهیم خودیاری و ازجمله NA و تلفیق یکسری تجارب بومی و شروع به فعالیت کردند و مراکزی تحت عنوان کمپ یا خانه بهبودی شکل گرفت.

این مراکز کاملا اجتماع محور و خودجوش شکل گرفته بودند و به‌تدریج تعدادشان هم در کشور زیاد شد؛ طبعا نه دستورالعمل مشخص یا پروتکل اختصاصی نوشته شده‌ای داشتند و نه نظارتی بر آنها بود. گرچه باری را از دوش جامعه برداشته بودند و کارکردهایی نیز داشتند ولی اخبار ضدونقیضی نیز از کیفیت فعالیت آنها به گوش می‌رسید.

عده‌ای این مراکز را خادمان معتادان می‌دانستند و عده‌ای دیگر اعتقاد داشتند که کمپ‌ها کارکرد درمانی ندارند و حتی رفتارهای بدی در آنها بروز می‌کند؛ رفتارهای غیرانسانی مثل خشونت و سوءاستفاده‌‌های جنسی و غیره که باید به‌گونه‌ای سروسامان پیدا می‌کرد. سازمان بهزیستی تصمیم گرفت که این الگو را ساماندهی کند و بنابراین یک چارچوب اولیه و دستورالعملی را تدوین و ابلاغ کرد. طبیعتا با توجه به گستردگی این مراکز و با توجه به اینکه نظارتی روی آنها وجود نداشت برخی نتوانستند خودشان را با دستورالعمل جدید بهزیستی تطبیق دهند اما فعالیت‌شان را به‌صورت غیرمجاز ادامه دادند. البته تعداد قابل توجهی نیز توانستند از بهزیستی مجوز بگیرند.

در آن زمان سازمان بهزیستی فرایند ساماندهی مراکز را بسیار سهل گرفت. اگر شما دستورالعمل آن سال‌ها را مطالعه کنید خواهید دید که با رعایت کمترین استانداردها مجوز صادر می‌شد. مثلا داشتن سیکل یا دوره پاکی که فرایند احراز آن هم دقیق نبود برای افرادی که داوطلب تاسیس بودند درنظر گرفته شده بود یا در استانداردهای فضای فیزیکی هم بسیار ملاحظه شده بود؛ به‌عبارتی تاسیس مرکز برای افراد آسان گرفته شد تا کمپ‌های غیرمجاز به مراکز مجاز تبدیل شوند. هدف سازمان بهزیستی در آن زمان استانداردسازی و ساماندهی با حفظ کارکردهای خوب بود».

    توقف صدور مجوز

روشن پژوه سپس به روند صدور مجوزها پرداخت و گفت: «از سال86 که مجوزها صادر شد تا چندین سال تعداد مراکزی که این‌بار نام آنها مجاز بود گسترش پیدا کرد. آمار سال‌های86 تا91 را که ملاحظه کنید می‌بینید تعداد مراکز مجازی که تحت عنوان مراکز اقامتی مجوز می‌گرفتند از 16، 15مرکز به بیش از یک‌هزار مرکز در اوایل سال92 رسید. اخبار ضد‌و‌نقیض درباره این مراکز نیز شنیده می‌شد بنابراین از سال92 تصمیم گرفتیم مسیر ارتقایی برای آنها تعریف کنیم و استاندارد‌ها را تغییر دهیم.

برای ارتقای اول لازم بود که از گسترش بی‌رویه آن الگو جلوگیری کنیم. بنابراین صدور مجوز را متوقف کردیم.سپس با یک گروه پژوهشی مراکز کل کشور را مورد ارزیابی قرار دادیم. در ارزیابی‌‌هایمان که با روش علمی انجام شد به این نتیجه رسیدیم که اولاً مراکز اقامتی موجود از آن دستورالعمل‌های ابلاغی که بسیار هم سهل‌گیرانه بود پیروی نمی‌کنند. یعنی حداقل چارچوب‌ها اجرا نمی‌شد و آن چیزی هم که اجرا می‌شد بسیار به سلایق شخصی مدیران و مؤسسان مراکز بستگی داشت. بخش درمانی در آن ضعیف بود، بیشتر یک نوع نگهداری از بیماران بود، نظارت در آن ضعیف بود و بخش آموزش در آن دیده نمی‌شد، پیگیری بعد از خروج بیماران هم وجود نداشت و نهایتا احتیاج به تغییر و ارتقای استاندارد احساس شد. مهم‌تر از همه این بود که ما چارچوب تاسیس داشتیم (دستورالعمل) ولی راهنمای کار (پروتکل) نداشتیم. بنابراین با استفاده از نتایج و شواهد به‌دست آمده از ارزیابی میدانی و با توجه به اصول و مبانی علمی و با حفظ کارکردهای مفید و اثربخش مراکز ابتدا یک راهنمای کار اختصاصی (پروتکل) تدوین کردیم و سپس براساس آن دستورالعمل را تغییر دادیم.

در این پروتکل تلاش کردیم که با رعایت استانداردها و اصول و مبانی علمی هم گروه همتا را به‌عنوان یک گروه تأثیرگذار درمان به رسمیت بشناسیم و آن را حفظ کنیم و هم دیدگاه‌های علمی و تخصصی را به فرایند‌ها اضافه کنیم؛ به‌عبارتی تلاش کردیم رابطه بین کارشناسان متخصص را با گروه‌های همتا معنی‌دار کنیم.

واقعیت این است که از گذشته و امروز، شاهد آن بوده‌ایم که برخی از گروه‌های متخصص و تخصصی گروه‌‌های همتا را در درمان اعتیاد به رسمیت نمی‌شناسند (همتا‌ستیزی داریم) و از سوی دیگر برخی از گروه‌های همتا نگاه مثبتی به مداخلات تخصصی و متخصصان ندارند (متخصص‌ستیزی).

در حقیقت تلاش کردیم که اینها را مبتنی بر شواهد به هم نزدیک کنیم. بنابراین در پروتکل‌ به اصول گروه‌های همتا توجه کردیم و ازسوی دیگر متخصصین را هم به تیم درمان اضافه کردیم. یعنی روانشناس، پزشک، مددکار اجتماعی را در کنار گروه‌های همتا، مددیاران و بهبودیافتگان قرار دادیم و برای آن یک پروتکل اختصاصی نوشتیم و این پروتکل را چندین بار در جلسات متعدد کارشناسی با حضور صاحب‌نظران و با حضور نمایندگان خود مراکز و ذینفعان اصلی و بهبودیافتگان، خانواده‌ها و کارشناسان بازخوانی و نهایی کردیم. نهایتا پروتکل و دستورالعمل را ابلاغ کردیم و مجوزی که متوقف کرده بودیم را با شرایط جدید صادر کردیم و یک سال هم به تمامی مراکز فرصت دادیم که خودشان را با این دستورالعمل تطبیق دهند.

از قبل پیش‌بینی می‌کردیم که مثل هر کار دیگری این انطباق برای عد‌ه‌ای دشوار باشد و حتی عده‌ای تمایل نداشته باشند خود را با شرایط جدید انطباق دهند اما یک سال به آنها فرصت دادیم که این دشواری‌ها برایشان آسان شود چراکه معتقدیم ارتقا باید آهسته و پیوسته استمرار داشته باشد.

پروتکل ویژگی‌های منحصر‌به‌فردی دارد ازجمله آنکه مبتنی بر شواهد نوشته شده و با گروه‌‌های مختلف و ذی‌مدخلان اصلی مشورت شده است؛برآموزش- چه آموزش گروه‌های همتا و چه گروه‌های کارشناسی و متخصص -تأکید و مولفه‌های درمانی به برنامه اضافه شده است. فرایندهای پذیرش، ترخیص، ارجاع و پیگیری پس از بهبود بسیار دقیق نوشته شده است. برای مددجویان مقیم، برنامه‌های متنوع مبتنی بر گروه‌های همتا دیده شده و مهم‌تر از همه خانواده در محور قرار گرفته است. معتقدم باید تأکید بیشتری بر نظارت داشته باشیم چون استقرار الگوی ارتقا یافته نیاز به نظارت مستمر و بازدیدهای مکرر و همینطور آموزش دارد. به همین دلیل بر نظارت صنفی تأکید داریم و روی طراحی الگوی مناسب آن کار می‌کنیم.

اعتقاد دارم اگر روشی که شکل گرفته را رعایت کرده و نواقص آن را برطرف کنیم به یک الگوی کاربردی می‌رسیم. گزارش‌هایی که از سطح کشور هم به دست آمده همین را نشان می‌دهد زیرا تا‌کنون و با توجه به بازدیدهای میدانی افزون بر 60درصد مراکز خود را با دستورالعمل جدید تطبیق داده‌اند. با 30درصدی هم که نتوانند خود را با شرایط جدید تطبیق دهند به‌صورت قانونی برخورد می‌شود.»

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.