یکی از آن سنتها عاشورایی، دستیابی به مقام «رضا» و «رضایتمندی» است. «رضا» از مراحل کمال انسانی بوده و نشانگر اوج محبت و دلدادگی به خداوند و توحید است.
واقعه عاشورا دارای نکات درس آموز بسیاری است که میتوان از آنها با عنوان «سنتهای عاشورا» نام برد. این سنتها از اهمیت تربیتی سازندهای برخوردار و در راستای اهداف بعثت و استمرار آن از طریق امامت معصوم قرار دارند. یکی از آن سنتها که در آستانه تاسوعا و عاشورای حسینی جای طرح دارد، دستیابی به مقام «رضا» و «رضایتمندی» است. «رضا» از مراحل کمال انسانی بوده و نشانگر اوج محبت و دلدادگی به خداوند و توحید است. نشانه راهیابی به این مقام و مرتبه عرفانی نیز اخلاص و در نظر آوردن رضایت الهی در انجام کارها و راضی بودن به تقدیر مقدر از جانب خداوند است.
عاشورائیان نیز با رفتارهای عاشقانه نسبت به معبود، مقام «رضا» و «رضایتمندی» را به تماشا گذاشته و درصدد کسب رضایت الهی برآمدند. آنان رضای الهی را پشتوانه کمال خود دانسته و با تکیه برآن به استقبال حوادث رفتند و هر بلا و مصیبتی را صبورانه و عاشقانه تحمل کردند. آنان پیش از این در زندگی فردی نیز پسند و رضایت غیرالهی را بر رضای الهی ترجیح نداده و به تکلیف عمل میکردند.
این مهم در تعالیم قرآن و سیره و سخن پیامبر و امامان هم آمده است. اباعبدالله الحسین(ع) برای رضای الهی قدم در راه مبارزه و قیام گذاشت و در تقبیح کوفیان نیز این چنین فرمود که؛ «آنان (کوفیان) خواستههای دل خویش را بر رضای الهی ترجیح دادهاند.» امام سجاد(ع) نیز در انتقاد از خطیبی که در کاخ یزید و نزد اسرای اهل بیت(ع)، از یزید ستایش کرده و از دودمان علی(ع) به زشتی یاد میکرد، بر سر او فریاد کشید که: «وای بر تو، رضای مردم را به قیمت خشم خدا خریدهای!؟»
در هر حال «رضا» به عنوان ملاک عمل موحدان راستین، یکی از جلوههای فضیلتی نهضت عاشورا به شمار میرود که از ابتدای حرکت میتوان شواهدی را برای آن یافت. در مسیر راه کوفه، اباعبدالله الحسین (ع) پس از برخورد با فرزدق و آگاهی از اوضاع کوفه، فرمود: «همواره کار دست خدا بوده و هست. اگر قضای الهی بر چیزی نازل شود که دوست داریم و میپسندیم، خدا را بر نعمتهایش سپاس گفتهایم و اگر قضای الهی میان ما و امیدمان فاصله انداخت، باز هم از کسی که نیتش حق و شیوهاش تقوا باشد دور نیست (که آن را بپسندد).
شعار «رِضا اللهِ رضانا اهلَ البیت» از کلمات نورانی امام (ع) و یاران و همراهان او در این سفر بود و این کلام را هم هنگام خروج از مکه به سمت کربلا ضمن خطبهای بیان فرمود و هم در واپسین لحظات عمر در قتلگاه از حنجره خونین آن امام شنیده شد که «الهی رِضیً بِقَضائک.» آن حضرت خواهرش زینب را در طول راه و در کربلا نیز به تسلیم و رضا دعوت میکرد «اِرضی بِقَضاءِ الله» تا پس از شهادت آن حضرت(ع) بیتابی و نارضایتی از خود نشان ندهد.
این روحیه در سایر عاشورائیان هم بود. یکی از آنان حبیب بن مظاهر بود. او چون خبر حرکت سیدالشهدا(ع) را به سمت کوفه شنید با اینکه پا به سن گذاشته بود، در کوفه با تمام توان شروع به فعالیت کرد. در این مسیر ابتدا دوستانش همانند مسلم بن عوسجه اسدی را فعال کرد، آنگاه در کوفه کوچه به کوچه و محله به محله راه افتاد تا مردم را متوجه قیام امام کند. این گونه بود که او یکی از بانیان نهضت نامهنگاری به امام گردید. پس از آمدن مسلم بن عقیل (ع) به کوفه، او تمام اعتبار اجتماعی، امکانات مالی و استعدادهای خود و دوستانش را در یاری مسلم بن عقیل (ع) هزینه کرد. آنگاه که در میان خیانتهای گسترده کوفیان، مأموریت حضرت مسلم (ع) در کوفه ناکام ماند و او دیگر خود را در کوفه بدون جایگاه دید، یکه و تنها از بیراهه خود را به کربلا رساند و به امام پیوست.
در کربلا چون کمی یاران امام را دید، دوباره از تمام آبرو و اعتبارش مایه گذاشت تا از قبایل کوچ نشین بنی اسد در اطراف کربلا برای امام یار و یاور جمع کند ولی در این مأموریت هم توفیق چندانی به دست نیاورد. اما همواره مراقب بود که لحظهای از امام حسین(ع) جدا نشود. در روز عاشورا امام حسین (ع) به پاس تمامی زحمات و شایستگیهایش او را به عنوان فرمانده جناح چپ سپاه خود تعیین کرد. سرانجام حبیب بن مظاهر پس از رشادتهای بسیار با وجود کهولت سن بر اثر زخمهای بسیار در آستانه شهادت قرار گرفت.
در این زمان و در لحظات قبل از شهادت چشم گشود و سرش را در دامان مبارک امام (ع) دید و شنید که امامش به او مژده کسب مقام «رضا»ی خداوندی را میدهد و او با خشنودی از رسیدن به مقام رضا جان به جان آفرین تسلیم کرد.