پایگاه خبری جماران، سارا معصومی: بیش از یک ماه از آغاز جنگ غزه می گذرد، نشست های منطقه ای و فرامنطقه ای در کنار دیپلماسی فشرده کشورهای اسلامی – عربی برای متوقف کردن حملات رژیم اسرائیل به باریکه محصور غزه راه به جایی نبرده است.
این جنگ تاکنون بیش از ده هزار کشته برجا گذاشته و هر ساعت بر این رقم افزوده می شود. دولت جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده از صبح هفت اکتبر تاکنون از کنار رژیم اسرائیل تکان نخورده و زنجیره حمایت های سیاسی، نظامی، امنیتی و اقتصادی واشنگتن از تل آویو ادامه دارد. آنچه بر کودکان، زنان، بیماران در بیمارستانهای تحت محاصره و در یک کلمه بر غیرنظامی ها در نوار غزه می گذرد، وجدان عمومی را در سطح بین المللی به درد آورده است. در حالی که سیاستمداران غربی برای همدردی با مقام های رژیم صهیونیستی راهی تل آویو می شوند، مردم در پایتخت های کشورهای اروپایی و ایالت های متفاوت آمریکا خیابان ها را با فریاد برای برقراری آتش بس اشغال کرده اند.
فرید مرجایی، تحلیل گر مسائل آمریکا و مقیم این کشور در گفت و گو با جماران تاکید می کند که جنایت بی سابقه رژیم صهیونیستی در نوار غزه با واکنش بی سابقه افکار عمومی هم در ایالات متحده روبه رو شده اما در کشوری که رابطه با اسرائیل نه بخشی از سیاست خارجی که عنصری کلیدی در سیاست داخلی محسوب می شود نمی توان به سهولت از تغییر دیدگاه نسبت به مساله فلسطین و اسرائیل سخن گفت.
مشروح این گفت و گو را در زیر می خوانید:
پس از جنگ غزه، ما شاهد واکنش اولیه در حمایت از اسرائیل و پس از آن اعتراض های گسترده در سراسر ایالات متحده در دفاع از فلسطین بودیم. به عنوان فردی که از نزدیک در میدان شاهد رویکردهای جاری به مساله اسرائیل و فلسطین در افکار عمومی ایالات متحده بوده و هستید. فکر می کنید چه تغییری در نگاه افکار عمومی ایالات متحده حاصل شده است ؟
در پاسخ به این پرسش باید به چند نکته توجه کرد: نخست آنکه حمله اخیر اسرائیل به نوار غزه یک اتفاق تاریخی بی سابقه است. این سطح از حمله با کشتن غیرنظامیان، حمله به ساختمان های مسکونی و بیمارستان ها، کلیساها، مساجد و اردوگاه های پناهندگان در گذشته سابقه نداشته است. افکار عمومی که چنین حجمی از کشتار را در گذشته ندیده بود، ابتدا به ساکن در شوک قرار داشت؛ اما این تحولات حرکاتی جدید را آغاز کرده است. آنچه که اسرائیل در غزه انجام می دهد «جنایت جنگی» است؛ هرچند که در رسانه های آمریکایی با این عنوان از این اقدام ها یاد نشود.
افکار عمومی در داخل آمریکا تحریک شده است
آخرین بار که تظاهرات وسیعی در آمریکا شکل گرفته بود به زمان جنگ ویتنام بازمی گردد
اکنون افکار عمومی در داخل آمریکا تحریک شده و تظاهرات گسترده شکل گرفته اما این مسأله غیرعادی است، چرا که معمولا در آمریکا تظاهرات درباره این مسائل شکل نمی گیرد. آخرین بار که تظاهرات وسیعی در آمریکا شکل گرفت به زمان جنگ ویتنام بازمی گردد. از آن زمان تاکنون شاهد تظاهراتی در این سطح در آمریکا نبودیم. حتی چند سال پیش هم که یک شهروند آمریکایی سیاه پوست توسط نیروهای پلیس کشته شد تظاهرات در اعتراض به این اقدام شکل گرفت اما نه در این سطح.
درباره این تظاهرات جاری در اعتراض به اسرائیل هم چند نکته را باید در نظر داشت. افکار عمومی یا آرایی که مردم در آمریکا دارند منحصر به فرد است. به این معنا که مردم در انتخابات فقط به مسائل اقتصادی یا مساله مهاجرت به آمریکا توجه دارند و معیار تصمیم گیری آنها است. مردم به مسائل اقتصادی، نوسان مالیاتی، نرخ بیکاری، رشد اقتصادی و وضعیت معیشتی و مسائلی از این جنس نگاه می کنند . سیاست خارجی چندان برای مردم و افکار عمومی اهمیتی ندارد. آگاهی هم درباره مسائل سیاست خارجی در عامه مردم وجود ندارد و بحث چندانی هم درباره آن در میان مردم صورت نمی گیرد. در نبود این آگاهی نسبت به مسائل سیاست خارجی و اتفاقاتی که در جهان رخ می دهد، بخش عمده ای از مردم احساس می کنند که ما که نمی دانیم و این تصمیم ها را باید به متخصصان که در دولت و حاکمیت هستند ، بسپاریم.
همزمان نکته دیگری که باید گفته شود این است که اکنون افکار عمومی این جنایت ها را در اخبار می شنوند و به چشم می بینند که هزاران نفر از مردم غزه یا وادار به جابه جایی از سرزمین خود یا کشته شده اند . پاکسازی قومی خلاف حقوق بین الملل است. در نتیجه وجدان افکار عمومی -علیرغم بی توجهی که به سیاست خارجی دارد - در نتیجه تحولات غزه تکان خورده است.
رسانه ها با قدرتی که دارند در اختیار مردم عادی نیستند
این تکان خوردن افکار عمومی از چه قدرتی برای ایجاد تغییر در میدان عمل سیستم سیاسی حاکم برخوردار است؟
اکثریت مردم در اینجا ناراحت هستند، اما تظاهرات های صورت گرفته ساختار تشکیلاتی ندارد که بتواند نیروی موجود را سازماندهی کرده و به اهرم فشار و تاثیرگذار تبدیل کند. مثلا دولت ساختار تشکیلاتی دارد که با استفاده از آن می تواند نیروی نظامی به اسرائیل اعزام کند یا رسانه هایی را در اختیار دارد که بتواند روایت خود را از مسائل پیرامون فلسطین پخش کند. رسانه ها با قدرتی که دارند در اختیار مردم عادی نیستند، بلکه در قبضه سیستم قدرت هستند.
دیپلماسی نیز بخشی از ابزار در اختیار ساختار قدرت است. مثلا در سازمان ملل، برزیل، روسیه و چین قطعنامه هایی را برای برقراری آتش بس بر روی میز گذاشتند و زمانی که آمریکا این را وتو می کند از ابزار قدرت دیپلماتیک خود استفاده می کند.
درست است اکثریت در اختیار مردم عادی است، اما آنها پراکنده هستند و ساختاری ندارند که آنها را دور هم جمع کرده و به نیرویی تأثیرگذار تبدیل کند.
برای تظاهراتی که اکنون در ایالات متحده صورت می گیرد، معمولا سازمانی که برای ترویج و حمایت از صلح و ضدجنگ است، روزی را تعیین کرده و اطلاع رسانی می کند. شاید این هم ساختاری باشد، اما ضعیف است و نمی تواند افکار عمومی در سطح وسیع را برای فشار به صاحبان قدرت بسیج کند.
البته این دوگانگی کاملا مشهود است. مثلا می بینید که افکار عمومی معترض است، اما رسانه ها به گونه ای عمل می کنند که متفاوت است. به عنوان نمونه، در جنگ روسیه و اوکراین وقتی که یک ساختمان مسکونی در اوکراین مورد اصابت موشک قرار گرفت، غرب پرونده ولادیمیر پوتین را به دادگاه بین المللی کشانده و او را جنایتکار جنگی خواند. اما در حالی که صد برابر آن در غزه رخ داده و می دهد کسی اسرائیل را در این سطح متهم به انجام جنایت جنگی نمی کند.
نکته اصلی حضور نسل جوان در این اعتراض ها است
بیشترین قشری که در اعتراض ها شرکت می کنند چه کسانی هستند؟ مسلمانان؟ امریکایی عرب ها؟ سیاه پوستان؟ یا در سفید پوستان امریکایی مسیحی و یهودی هم شاهد تغییر هستیم؟
واقعا مخلوط است و از همه هستند. آمریکایی های عرب تبار، سیاه پوست ها، مسلمانان، سفید پوست ها، یهودی ها، همه در این اعتراض ها حضور دارند. در امریکا و اروپا یهودی ها آگاهی فرهنگی و سیاسی بسیار بالایی دارند .
نکته اصلی حضور نسل جوان در این اعتراض ها است. در نظرسنجی هایی که در یک دهه اخیر انجام شده، نسل جوان تعصب های سنتی قدیم را ندارند و راحت تر به حرکت می افتند. همزمان دانشگاه، بستر شکل گیری این اعتراض ها را هم فراهم می کند.
در اروپا اتحادیه های کارگری هم فعال شدند و اعتراض هایی به جنگ غزه دارند. مثلا در برخی بنادر اگر متوجه ارسال سلاح به سمت اسرائیل شوند، اتحادیه ها دست به کار شده و در همان بندر اعتراض راه می اندازند. البته وضع در آمریکا متفاوت است، چرا که در این کشور از قدیم اتحادیه های کارگری راست گرا و ضد چپ بودند .بنابراین، در این تظاهرات صحبت یا اظهارنظری درباره اعتراض به کشتار فلسطینی ها از سوی اتحادیه های کارگری ایالات متحده نمی بینید.
درباره کلیساها، هم کاتولیک ها و هم پروتستان ها هستند. کلیساها یا محافظه کار و راستگرا یا میانه و یا مترقی هستند. در فضای آمریکا، پارادایم غالب یا لابی اسرائیل توانسته در این 7 دهه به گونه ای روایت را شکل دهد که هر انتقادی از اسرائیل مساوی با یهودی ستیزی باشد. بعد از هولوکاست و جنگ جهانی دوم، یهودی ستیزی یک قبح و برچسبی است که اگر به کسی زده شود می تواند برای او بسیار خطرناک باشد. حامیان اسرائیل از این فضا کمال استفاده را می کنند. در چنین شرایطی حتی کلیساهایی که بسیار مترقی هستند چندان با موضع گیری علیه اقدام های اسرائیل راحت نیستند.
به عنوان نمونه، چند روز پیش انجمن خواهران کاتولیک برنامه ای برای اعتراض به جنگ در غزه داشتند. زمانی که در این جلسه حاضر شدم دیدم بحث ها بسیار خنثی هستند و انتقاد مستقیمی از اسرائیل نمی شود و شعار آنها هم آزادی گروگان ها(اسرای اسرائیلی) و آتش بس بود. زمانی که از یکی از آنها سوال کردم که چرا در دفاع از قربانیان غزه سخنی گفته نمی شود، به من گفتند که جوّ آمریکا اجازه بیشتر از این را نمی دهد و باید مراقب باشند که به آنها برچسب یهودی ستیزی زده نشود.
لابی اسرائیل در آمریکا فوق العاده قوی است
اسرائیل لابی بسیار قوی در ایالات متحده دارد. همزمان ما شاهد اعتراض گسترده یهودیان آمریکایی به کشتار فلسطینی ها در غزه بودیم. فکر می کنید این جنگ، شکاف جدی در میان نخبگان سیاسی امریکا هم درباره حمایت بی قید و شرط از اسرائیل ایجاد کند؟
لابی اسرائیل در آمریکا فوق العاده قوی است، اما دو نکته که باید درباره آن گفت این است که این لابی بسیار متشکل و استراتژیک عمل می کند و به بخش راستگرای اسرائیل متصل است و بخش لیبرال جامعه اسرائیل بر روی لابی اسرائیل در آمریکا تاثیری ندارد. به عنوان نمونه، برخی در داخل اسرائیل ممکن است مخالف شهرک سازی های غیرقانونی باشند، اما لابی اسرائیل در امریکا حامی این مسأله است. یا مطالبی که در روزنامه اسرائیلی هاآرتص منتشر می شود هیچ گاه در روزنامه های آمریکایی منتشر نمی شود. لابی اسرائیل در سطح وسیعی در جامعه آمریکا حضور داشته و یک فضای وسیع سیاسی و فرهنگی را در اختیار دارد. اکثر نشریه های سیاسی و فرهنگی به وسیله آمریکایی های یهودی تبار اداره می شوند که برخی از آنها لیبرال و مترقی هستندریال اما ما نقد شدید از اسرائیل در هیچ کدام از آنها نمی بینیم.
در چنین شرایطی این اتفاق ها تاثیر چندانی در موضع نخبگان سیاسی آمریکا در مسأله فلسطین نخواهد گذاشت،چرا که اعتراض های عمومی شکل گرفته استمرار پذیر نیست و همچنین نمی تواند به سیاست متفاوتی در قبال اسرائیل و فلسطین ترجمه شود.
افکار عمومی نمی توانند بر لابی اسرائیل پیروز شوند. به عنوان نمونه اکثریت افکار عمومی در آمریکا مخالف حمل سلاح هستند، اما لابی اسلحه به قدری در آمریکا قوی است که می تواند بر تصمیم کنگره در این خصوص تاثیرگذار باشد. بنابراین، می توان گفت که در آمریکا، لابی ها قوی تر از آراء و افکار عمومی در مسائلی از این جنس هستند. البته در حوزه محیط زیست افکار عمومی تأثیر گذار هستند، اما در حوزه سیاست خارجی افکار عمومی نه آگاهی دارند و نه تأثیرگذار هستند.
در ایالات متحده مسائل اخلاقی و انسانی نمی توانند سیاست خارجی را تغییر دهند، بلکه برای تغییر در سیاست خاورمیانه باید فشار از بیرون بر دولت امریکا وجود داشته باشد. مثلا متحدان آمریکا در اروپا یا متحدان عرب این کشور که فعلا آنها هم به چنین سمت و سویی نرفتند. به طور کلی سیاست خارجی آمریکا را دو عامل تعیین می کند استراتژی گسترده هژمونی آمریکا یا لابی اسرائیل.
اسرائیل بمب اتم به سرزمین های اشغالی فلسطین و یا لبنان نخواهد انداخت
واکنش یهودیان امریکایی به این جنگ را چگونه ارزیابی می کنید و آیا می توان گفت که این اعتراض ها بی سابقه بوده است ؟
برخی از یهودیان آمریکایی تظاهرات داشته اند، اما تعداد آنها نسبت به میلیون ها یهودی که در آمریکا هستند زیاد نیست. البته تقریبا همین میزان انتقاد از اسرائیل در تظاهرات یهودی ها هم بی سابقه بوده است. این واکنش طبیعی است، چرا که جنایت هایی که در غزه صورت می گیرد معمولی و روزمره نیست بلکه بی سابقه است. اما صدای لابی اسرائیل از این جمعیت یهودی معترض بسیار بلندتر و تاثیرگذارتر است .
دولت ایالات متحده در ابتدا دستان اسرائیل را برای هرگونه اقدام نظامی در غزه به اسم دفاع مشروع باز نگاه داشت. پس از آن شاهد تغییر ادبیات امریکا و وارد شدن ضرورت عدم هدف قرار دادن غیرنظامی ها در غزه به ادبیات مقام های آمریکایی بودیم. فکر می کنید چه مسائلی در این تغییر رویکرد تاثیرگذار بوده است و آیا اساسا تغییر رویکردی در عمل صورت گرفته یا خیر؟
در وهله اول دولت امریکا حمایت شدیدی از اسرائیل و اقدام های نظامی این رژیم داشت و همچنان هم همان میزان حمایت سیاسی، نظامی، امنیتی و اقتصادی را حفظ کرده است. ایالات متحده هم تجهیزات نظامی و هم کمک میلیاردی به اسرائیل در این یک ماه کرده است. گفته شده که کنگره به دنبال کمک 14 میلیارد دلاری به اسرائیل است. در حوزه دیپلماسی هم زمانی که قطعنامه های سازمان ملل برای آتش بس فوری از طرف برزیل یا روسیه و چین مطرح شد، آمریکا آنها را وتو کرد. اگر بر این باشیم که اسرائیل با بمباران مناطق مسکونی و کشتار شهروندان غیرنظامی دست به جنایت جنگی می زند در حقیقت امریکا هم در این جنایت جنگی دست دارد.
اینکه آیا سیاست آمریکا تغییر کرده ؟خیر. همان حمایت هایی که ابتدا صورت می گرفت در ابعاد مختلف همچنان هم ادامه دارد و حتی از نظر تبلیغاتی هم گفته می شود که اسرائیل حق دفاع از خود را دارد. اما در حال حاضر از آنجا که شرایط انسانی در غزه تکان دهنده شده، ایالات متحده برای تبلیغات و حفظ ظاهر هم که شده باید موضع گیری های شفاهی داشته باشد تا شاید از مخمصه ای که گرفتار آن شدند نجات پیدا کنند. این موضع گیری ها فقط شفاهی و برای حفظ تصویری است که از خود در جهان ساخته اند و تنها جنبه تبلیغاتی دارد.
این را باید در نظر گرفت که ما اکنون در آستانه جدیدی از بحران انسانی در فلسطین هستیم و آنچه که رخ می دهد به گواه بسیاری از مقام های حتی سیاسی کشورهای اروپایی و آمریکای لاتین جنایت جنگی است. از این جهت دنیا تکانی خورده و این مساله یک بحران معنایی هم در فضای غرب ایجاد کرده است. چرا که غرب ادعای دموکراسی داشت و الان مسأله ارزش های لیبرال، حقوق بشر و جهان شمول بودن به یک بحران معنایی رسیده است. به دلیل این جنایت ها، برخی از مقام های آمریکایی جملاتی گفتند تا حفظ ظاهر کرده باشند .
تعداد چشم گیری از کارمندان سازمان ملل و مدد کاران نهاد های خیریه بین المللی کشته شده اند. ابعاد وسیع این جنایت جنگی اسراییل، ما را در یک پارادایم و موقعیت کاملا جدیدی قرار داده است. این را به ما می رساند که رهبران اسرائیل امکان دارد که از سلاح اتمی علیه کشوری استفاده کنند. بعد از انفجار یک بمب اتمی، دولت های غربی قطعا اظهار تاسف کرده، و آنرا فاجعه خواهند خواند، ولی خواهند گفت که بالاخره اتفاق افتاده و باید با واقعیات تاریخی کنار بیاییم، همان استدلالی که بعد از انفجار بمب ها در هیروشیمای ژاپن انداخته شد.
اسرائیل بمب اتمی به سرزمین های اشغالی فلسطین و یا لبنان نخواهد انداخت. از آنجا که نزدیکی جغرافیایی باعث می شود که اشعه رادیواکتیو مستقیم به اسرائیل برسد."
تغییر در سیاست رسمی آمریکا در قبال مسأله فلسطین و اسرائیل را پیش بینی نمی کنم
فکر می کنید ما شاهد تغییر رویکرد سیاسی امریکا به مسئله فلسطین و ضرورت پیشبرد راه حل دو کشوری در آینده نزدیک خواهیم بود یا اینکه این مساله هم پس از فروکش کردن جو احساسی نسبت به تحولات جاری در غزه به فراموشی سپرده خواهد شد؟
من تغییر سیاست در سیاست رسمی آمریکا در قبال مسأله فلسطین و اسرائیل را پیش بینی نمی کنم. 30 سال پیش کمپ دیوید برقرار شد، 20 سال قبل توافق اسلو رخ داد، 15 سال پیش پادشاه وقت عربستان ملک فهد فرمولی برای مسئله فلسطین داد که هیچ کدام ره به جایی نبرد. محور آمریکا و اسرائیل با حمایت اروپا در این سالها هر فرمولی که نوعی از راهکار را در دل خود داشته، خنثی کردند. زمانی که اسرائیل شهرک سازی های غیرقانونی در سرزمین های اشغالی را توسعه می دهد در حقیقت امکان به نتیجه رسیدن توافق ها در گذشته و آینده را از بین می برد.
هر سالی که می گذرد تعدادی از فلسطینی ها از سرزمین های خود بیرون رانده شده و یهودی هایی از روسیه، لهستان و آمریکا جایگزین این افراد می شوند.
بنابراین، هرچند که اعتراض هایی در داخل صورت گرفته اما این اعتراض ها، شکل دهنده سیاست خارجی امریکا نیستند . برای هژمونی آمریکا یک استراتژی تعیین شده در مقابل چین و روسیه و خاورمیانه وجود دارد. در مسأله خاورمیانه دو استراتژی وجود دارد نخست آنکه ایران و کشورهای این منطقه به سمت بریکس نروند و دوم لابی اسرائیل است که تحولات داخل منطقه را پیش می برد .
شما به صحنه که نگاه می کنید در جنگ غزه علی رغم اینکه اسرائیل به طور تعجب آوری انسان کشی می کند اما بسیاری از شخصیت های امریکا به اسرائیل برای بیعت سفر می کنند. مسئله اسرائیل برای آمریکا سیاست خارجی نیست، بلکه بخشی از سیاست داخلی این کشور است. هر سیاستمداری چه سناتور چه نماینده مجلس و چه رئیس جمهور باید با لابی اسرائیل در تماس باشد و به تل آویو سفر کند.
فضای اسرائیل بسیار راستگرا شده و بخش زیادی از لیبرال ها و قشر تحصیل کرده اسرائیل را ترک کرده اند. الان شهرک نشین های دست راستی قدرت دارند و چپ بسیار ضعیف شده است. شهرک نشین ها بسیار راستگرا و فاشیست هستند و با اسلحه بسیاری از فلسطینی ها را تهدید می کنند.
در حال حاضر بیش از دو میلیون نفر در غزه و بیش از این تعداد در کرانه باختری و هزاران عرب فلسطینی در داخل اسرائیل هستند. هزاران نفر از فلسطینی ها به عنوان پناهنده در ادوگاه های سوریه لبنان و اردن ساکن شده اند. این واقعیت و بحران از بین نمی رود و ادامه پیدا خواهد کرد . امریکا اگر عقل استراتژیک داشت سعی می کرد این مسئله را حل و فصل کند ولی آنها به این بحران ادامه می دهند.