پایگاه خبری جماران، محمد حسین لطف الهی: نزدیکی روابط ایران و عربستان، ایران و امارات و همچنین تلاشهایی در راستای احیای روابط با برخی دیگر از کشورهای منطقه در شرایطی صورت میگیرد که در سالهای گذشته تنشها در منطقه به اوج رسیده بود.
خبرنگار جماران در گفتوگو با صباح زنگنه، دیپلمات پیشین و سفیر سابق ایران در سازمان همکاریهای اسلامی به بررسی چگونگی به نتیجه رسیدن تنشزدایی و همچنین آینده روابط با کشورها در منطقه پرداخته است.
این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
ایران از زمان پایان جنگ تحمیلی، ابتکارات زیادی را برای اصلاح روابط با کشورهای منطقه و تنشزدایی مطرح کرده بود، اما در بیشتر موارد این ابتکارات یا مورد قبول قرار نگرفت یا در نیمه راه متوقف شدند. چه چیزی در منطقه تغییر کرده که در حال حاضر تهران توانسته در امر تنشزدایی موفقیتهایی کسب کند؟
ایران زمانی که به عنوان یک بازیگر منطقهای طرحی را مطرح میکند یا سیاستی را در پیش میگیرد، این طرح و سیاست برخاسته از اراده خودش است. در مورد بیشتر کشورهای منطقه این طور نیست. این کشورها اغلب ناچارند که سیاستهایشان را با کشورهایی بیرون از منطقه نظیر ایالات متحده یا انگلیس هماهنگ کنند. آنها تلاش دارند ارتباطات امنیتی و نظامیشان را با این قدرتهای فرامنطقهای حفظ کنند و از همین رو نیز زمانی که طرحی در راستای همکاریهای امنیتی و سیاسی در منطقه به منظور تنشزدایی و برقراری امنیت مطرح میشود، نیاز پیدا میکنند با هماهنگی و نظر این کشورها اقدام کنند.
همسایگان ما تصور میکردند حتما باید نظر این کشورها را که تأمینکننده اصلی تسلیحات آنها بودند جلب کنند و بر این باور بودند که حضور این قدرتهای غیرمنطقهای در منطقه میتواند به تأمین امنیت و برقراری ثبات کمک کند. این سبب میشد که کشورهای همسایه تمایل زیادی به برقراری رابطه نزدیک با ایران نداشته باشند.
تشدید مشکلات امنیتی در منطقه خلیج فارس نگاه آنها را تغییر داد و بازی را عوض کرد. شما دیدید عربستان و امارات پس از 7 سال هم نتوانستند در یمن کاری از پیش ببرند و پاسخهای قابل توجهی از یمنیها دریافت کردند. آنها ناگزیر دریافتند که ایده برقراری امنیت با حضور قدرتهای خارجی عملی نیست و جواب نمیدهد. نمونههای زیادی هم در راستای اثبات این موضوع در منطقه و جهان قابل مشاهده است که از جمله آنها میتوان به مسأله افغانستان اشاره کرد.
با این مقدمه، باید گفت موثر بودن حضور جمهوری اسلامی ایران در منطقه و ناممکن بودن تأمین امنیت بدون مشارکت قدرتهای منطقهای آنها را به سمت و سوی همکاری با ایران در راستای تأمین امنیت سوق داد. ایران هم همانگونه که اشاره کردید از سالها قبل طرحهای زیادی را برای برقراری ثبات و امنیت از طریق گفتوگوهای منطقهای مطرح کرده بود و زمانی که دید کشورهای منطقه آماده پذیرش این موضوع هستند، برای پیشبرد مسأله اعلام آمادگی کرد. در این میان، چین هم که فضا را فراهم دید، وارد شد و کمک کرد تا ایران و عربستان بتوانند با اطمینان خاطر بیشتری در مسیر حل و فصل مشکلات و تنشزدایی حرکت کنند.
درست است که این تغییر نگاه در کشورهای منطقه قابل مشاهده است اما همزمان این نکته هم مطرح میشود که روابط ایران با کشورهای منطقه نوسانات زیادی داشته است. برای مثال در دوره آقای هاشمی یا آقای خاتمی سطح تنشها کمتر بود و در دوره آقای احمدی نژاد و آقای روحانی تنشها به دلایل مختلفی از جمله برخی تحولات داخلی در ایران تشدید شد. این نوسانات چطور قابل توجیه است؟
در روابط بینالملل، همواره چند فاکتور اساسی و موثر وجود دارد. یکی از این فاکتورها نقشآفرینی بازیگران خارجی اعم از منطقهای و فرامنطقهای است. نحوه مدیریت این بازیگران اهمیت زیادی در به نتیجه رسیدن طرحهای منطقهای دارد. در دولتهای مختلف نحوه مدیریت بازیگران خارجی تفاوت داشت. عوامل داخلی هم تأثیرات زیادی داشتند، اما به هر روی دو طرف تصمیم گرفتند به سوی ایجاد یک معادله مثبت حرکت کنند. در گذشته، اشتباهات (چه از جانب ما چه از جانب آنها) مانع ایجاد این معادله میشد.
نگاهی به نوسانات گذشته و همچنین سیاستهای کشورهای عربی در قبال ایران به ویژه در دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ در آمریکا تردیدهایی را در خصوص پایدار بودن تنشزدایی آنها با ایران ایجاد میکند. با توجه به روابط پرتنش ایران و غرب، تا چه اندازه سیاستهای اخیر کشورهایی مثل عربستان و امارات پایدار و واقعی است؟
باید امتحان کرد. با هر طلوع خورشید همه چیز تغییر میکند. همه معادلات سیال هستند؛ از یک سو کشورهای غربی بر این باورند که هزینه زیادی در منطقه میکنند و نتیجه مطلوبی نمیگیرند و از سوی دیگر کشورهای منطقه هم انتظاراتشان از حضور کشورهای غربی برآورده نشده است. هم غربیها به اختلافافکنی و جلوگیری از ایجاد ثبات ادامه میدهند و هم کشورهای منطقه باید دست به انتخابهایی بزنند. به باور من این امکان وجود دارد که بحرانهایی نظیر جنگ اوکراین، نیاز کشورهای غربی به مدیریت انرژی و تحت کنترل داشتن منابع انرژی را تشدید کند.
در مجموع، هیچ چیز پایدار نیست و باید این احتمال را داد که آنها تلاشهایی برای ناامن کردن فضا کنند. آنچه میتواند جلوی این مسأله را بگیرد، گره خوردن منافع کشورهای منطقه به منافع یکدیگر است.
کشورهای منطقه طرحهای توسعه بلندپروازانهای را دنبال میکنند و این نگاه وجود دارد که نیاز آنها به امنیت برای توسعه عامل تغییر سیاستهای آنها در قبال ایران بوده است. تلاش قابل توجه این کشورها برای توسعه را در حالی که ایران تحت تحریم از نظر اقتصادی مشکلات زیادی دارد، چگونه ارزیابی میکنید؟
اگر نگاه دقیقتری به مفهوم «امنیت» داشته باشیم، درخواهیم یافت که چنین نگاهی در بلندمدت نمیتواند عملی باشد. اینکه این کشورها پیشرفت کنند و ایران روز به روز با مشکلات بیشتری به ویژه از نظر اقتصادی دست و پنجه نرم کند، مشکلات زیادی را ایجاد خواهد کرد. امنیت مقولهای تجزیه ناپذیر است و مولفههایی مثل رشد و توسعه هم ذیل این مقوله تعریف میشوند. نمیشود یک همسایه رشد کند و کشورهای اطرافش در محرومیت به سر ببرند. این موضوع امنیت منطقهای را به چالش میکشد. امنیت بدون توسعه معنی ندارد و توسعه بدون امنیت امکان پذیر نیست. این مفاهیم باید به دقت مورد توجه قرار گیرد تا اشتباه محاسباتی باعث ایجاد چالشهای بزرگتری در آینده نشود.
به نظر شما اعمال چه تغییراتی در سیاست خارجی ایران میتواند به تأمین منافع ملی به ویژه در منطقه کمک کند؟
اصلاح درک و فهم از منافع ملی در اولویت است. اگر توسعه و تأمین منافع را در افزایش قدرت نظامی بدانیم و به توسعه اقتصادی توجهی نکنیم دچار اشتباه شدهایم. اما اگر مفهوم توسعه و رشد به مجموعهای از قدرتها شامل قدرت نظامی و قدرت اقتصادی تعمیم پیدا کند، آنگاه موفق میشویم تغییراتی ایجاد کنیم و بهبودی در وضعیت شاهد باشیم.