حتی شادی بعد از پیروزی مقابل مراکش یا شادیهای مشابه میتواند یک نوع شادی سیاسی و چه بسا مهمتر از خود بازی باشد. به عبارت دیگر شادمانی ملی بدون برنامه و از پیش تعیین نشده، اتفاقاً کمتر از پیروزی در بازی نیست. اینها نشان میدهد همچنان نقاطی وجود دارد که مردم میتوانند به آن دل ببندند، امید ببندند و درباره آن وحدت و همگرایی داشته باشند.
به گزارش جماران، ایران نوشت: نمی شود گفت «همه شخصیت»های کشور سعی کردند در پیروزی تیم ملی فوتبال مقابل مراکش سهیم باشند. بسیاری هم بودند، بویژه از میان روحانیون که پیش و پس از بازی، اظهارنظری نکردند.
همین نکته میتواند نشانه پیوند فوتبال و سیاست باشد، حتی اگر سهیم کردنهای چهرههای سیاسی در این پیروزی را نادیده بگیریم. در این میان، شادی مردم بعد پیروزی، آن هم در میانه این کشاکشهای سیاسی چه معنایی دارد؟ در گفتوگویی کوتاه با محمدعلی ابطحی، عضو مجمع روحانیون مبارز درباره این موارد گفتگو کردیم. بخوانید.
٭٭٭
مطالب شما در فضای مجازی نشان میدهد ورزش فوتبال را دنبال میکنید. فوتبال برای شما چه معنایی دارد؟
برای همه سنین و برای همه افراد در همه جای دنیا، یکی از جذابترین برنامهها و ورزشها همین فوتبال است. از اینرو اتفاق مهمی نیست که این ورزش را دنبال میکنم. فکر میکنم در سطح جهانی هیچ برنامه مشترکی را نمیتوان پیدا کرد که به اندازه فوتبال هوادار داشته باشد و بیشترین محور فعالیت مشترک دیدنها و رسانهها باشد.
میان سیاست و فوتبال چه پیوندی وجود دارد؟
قاعدتاً نباید این پیوند وجود داشته باشد، اما مسأله این است که این پیوند در بسیاری از جاها وجود دارد و نمیتوان کاری کرد، هرچند وجود این پیوند دلیلی بر خوب بودن آن نیست.
از این پیوند مثالی بزنید.
نمونه بسیار روشنش، اتفاقی بود که در بازی اخیر افتاد و شرکت «نایک» اعلام کرد که بازیکنان ایرانی نباید کفشهای این شرکت را بپوشند. بازی نکردن با تیمهای بعضی کشورها به دلایل سیاسی، یا فیلمی که اخیراً در اسکار 2018 درباره دوپینگ روسیه منتشر شد که اتفاقاً نشان میداد حتی وقتی دوپینگ اثبات میشود، چگونه یک کشور قدرتمند میتواند این تخلف تیم خود را لاپوشانی کند. مثالهایی از این دست که زیاد هم هست، نشان میدهد که سیاست از همه طرف بر ورزش وارد میشود، اما معتقدم این پیوند درست نیست.
اینها پیوندهای منفی بود، آیا میتوان از پیوند مثبت سیاست و فوتبال هم گفت؟
اصلاً به یک معنا، سیاست غیر از ورزش نیست، بویژه وقتی درباره فوتبال صحبت میکنیم. وقتی در امری تقریباً اکثریت جامعه بشری مشترک میشوند یا در ارتباط با بازیهای ملی، مردم یک کشور همه یک خواسته یعنی پیروزی تیم خود را دنبال نمیکنند و در آن زمان به اختلافات داخلی یا مخالفتها درباره مسائل مختلف فکر نمیکنند، این مسأله نشان میدهد تا چه اندازه میتواند اتفاق مثبتی در جامعه بشری شکل بگیرد وآن اتفاق، شکل دادن به یک وحدت همگانی به بهانههای مختلف، از جمله بهانه ورزش است.
شاید بتوان از این شادمانی بیبرنامه، بدون هماهنگی و بدون داشتن ستاد برگزاری که بعد از اتفاقات بزرگ ملی، مانند جشن پیروزی بر مراکش اتفاق افتاد، الگوگیری کرد و آن را به اتفاقات دیگری هم تعمیم داد تا فضای ملی مشترکی به وجود بیاید. این نکته مثبتی است که از نسبت سیاست و ورزش میتواند به وجود بیاید. یا اینکه رهبران کشورها سعی کنند آنچه جامعه بیشتر دوست دارد، بیشتر در دسترس قرار دهند، مانند شادی بعد از هر بازی مهم که واقعاً اتفاق کوچکی نیست.
حتی شادی بعد از پیروزی مقابل مراکش یا شادیهای مشابه میتواند یک نوع شادی سیاسی و چه بسا مهمتر از خود بازی باشد. به عبارت دیگر شادمانی ملی بدون برنامه و از پیش تعیین نشده، اتفاقاً کمتر از پیروزی در بازی نیست. اینها نشان میدهد همچنان نقاطی وجود دارد که مردم میتوانند به آن دل ببندند، امید ببندند و درباره آن وحدت و همگرایی داشته باشند. اگر حاکمیت این واقعیتها را دریابد و آنها را تقویت کند، به نفع جامعه وآینده آن خواهد بود.
قبل از بازی ایران و مراکش در «توئیتر» نوشتید کاش میشد ائمه جمعه یا خطبا در خطبههای عید سعید فطر برای موفقیت تیم ملی دعا میکردند. خود شما هم روحانی هستید. دغدغه شما چه بود که این مطلب را نوشتید؟
این مسأله بسیار ذهنم را به خود مشغول کرده بود. زیرا تنها ائمه جمعه شهرها نیستند که خطبههای نمازعید فطر را میخوانند. نماز عید فطر در مساجد هم خوانده میشود و مردم متدین در آن شرکت میکنند. این مردم هم مردم ایران هستند و اتفاقاً نمازهای عید فطر از شلوغترین نمازهای طول سال است. همین مردم هم بعد از ظهر عید، بازیهای جام جهانی را دیدند و همین مردم هم بعد بازی، در خیابانها شادی کردند.
بنابراین، این اتفاق مهم در ذهن همه مخاطبان ائمه جمعه و خطبا قرار دارد. از این رو، اگر در یک مراسم مذهبی که برای اتفاقات مختلف دعا میشود، برای چنین دغدغه عمومی و ملی هم دعا شود، میتواند پیوند جامعه، روحانیت و مذهب را با هم قوی کند. در چنین مراسمی همه مخاطبانی که پای منابر و خطبهها نشستهاند، همچنان که برای سلامتی یا موفقیت خود دعا میکنند، یکی از آرزوهای دستکم همان روز این افراد، موفقیت تیم ملی بود.
با این شرایط من افسوس خوردم که چرا خطبا برای پیروزی تیم ملی دعا نمیکنند؟ البته بعد از انتشار آن مطلب، چند پیام داشتم مبنی بر اینکه روحانیونی هم در برخی مساجد برای پیروزی تیم ملی دعا کردند که به سهم خودم از آنان تشکر میکنم، اما اینان در اقلیت بودند. این نگاه که مذهب یا روحانیت در شادی مردم حضور ندارد، بسیار به مذهب، دین و مردم متدین و روحانیت آسیب میزند. من از سر دلسوزی به این نکته اشاره کردم.
گفتید که همه، با هر سلیقهای در این پیروزی مشترک سهیم بودند. چه موانعی باعث میشود که این نقاط اشتراک را برجسته نکنیم و آن را به حوزههای دیگر تسری نمیدهیم؟
اتفاقاً یکی از نقدهای من همین است که چرا آن را به حوزههای دیگر تسری ندهیم. اما به طور کلی برداشتهایی از دین وجود دارد که اغلب سلیقهای است. مشکل دیگر به سلایق افرادی که قدرت را در اختیار دارند، مربوط میشود. دلیل دیگر میتواند این باشد که حاکمیت به خود اجازه میدهد در همه امور دخالت کند، یا اینکه برخی از روحانیون در قدرت یا حاکمیت احساس میکنند بردن مردم به پشت درهای بهشت یکی از وظایف آنان است که البته معلوم نیست مسیر آنان جامعه را تا پشت در بهشت ببرد. زیرا میبینیم که بهطور مرتب از میزان دینداری در جامعه کاسته میشود، درحالی که این نگرشها و دلواپسیها فراوانتر شده است، بدون آنکه اثری داشته باشد.
این نگاهها آسیب میزند. وقتی در یک اتفاق بسیار جزئی یا کلی، در بخشنامهای به ائمه جمعه گفته میشود که حتماً درباره یک موضوع سیاسی داخلی یا خارجی اظهارنظر کنند، میشد درباره یک موضوع ملی مانند فوتبال هم حداقل توصیه شود یک دعا خوانده شود یا ابرازامیدواری شود که تیم ملی پیروز شود. این اتفاق قطعاً حس مثبتی را به جامعه القا میکرد.
برای تکمیل صحبتهای شما، اشاره کنم که آقای فرزاد جمشیدی، مجری سابق تلویزیون، مدعی شد اعضای جامعه مدرسین به صدا و سیما نامه دادند که ایشان بار دیگر به صداوسیما باز گردد. این نشان میدهد برخیها به مسائل جزئی هم ورود میکنند.
نمی دانم چرا این کار صورت گرفت، اما به طور کلی در مسائل دینی و فقهی، اصلی وجود دارد مبنی بر اینکه وظیفه فقیه تعیین مصداق نیست، بلکه اعلام حکم است. فقها باید احکام را صادر کنند، اما اینکه مصداق حکم چیست، با فقیه نیست. اما وقتی فقها و مراجع در مصادیق وارد میشوند، با اطلاعات کافی وارد نمیشوند و این امر آسیبهای زیادی به مرجعیت و روحانیت وارد میکند.
در نسبت سیاست و فوتبال، یکی از خاطرات به سال 88 و حضور آقای احمدینژاد در یک مسابقه فوتبال باز میگردد. البته آنجا، بعد از باخت تیم ملی ما، از سوی دولت با مربی تیم برخورد بشدت سیاسی صورت گرفت.
آن بازی در خاطرم نیست، اما در هر صورت معتقدم اهمیت دادن به فوتبال و حضور بزرگان کشور، بویژه بزرگان روحانی در مسابقات ملی بسیار امر مثبتی است و من از این مسأله استقبال میکنم و دوست دارم این اتفاق بیفتد. زیرا مانند بقیه اتفاقاتی که بزرگان کشور با آن ارتباط دارند، حضور این شخصیتها بسیار مهم است.
چنانکه در همین مسابقات جام جهانی هم میبینیم که خصیتهای درجه اول کشور در مسابقات حضور مییابند و در این صورت، چه ببرند یا ببازند، اعضای تیم ملی به حمایت رهبران سیاسی کشورهای خود مفتخر خواهند بود. به همین دلیل معتقدم حضور به معنای حمایت بزرگان کشور از ورزش یا تیم ملی امر مثبتی است.
رفتار نیروی انتظامی با جشنهای مردمی شنبه شب را چگونه دیدید؟
در مقایسه با سایر مناسباتها، در شادی اخیر برخورد بهتری با مردم صورت گرفته است و باید واقعاً بابت این مسأله قدردانی کرد. نیروی انتظامی یا تصمیمگیران، حداقل مانع جدی نمیشوند تا مردم شادی کنند، به همین دلیل این مرحله قابل قدردانی است. این اتفاقات را کنار حوادثی مانند مسابقه آب بازی چند سال پیش چند جوان در بوستان آب و آتش تهران بگذاریم که به چه بحرانی تبدیل شد. اینها نشان میدهد شرایط واقعاً عوض شده است.
شخصیتهای سیاسی ما به صورت منفرد عکس گذاشتند که دارند فوتبال نگاه میکنند، آیا روزی را خواهیم دید که شخصیتهای سیاسی به صورت گروهی پای بازی بنشینند؟
موافق این نیستم که این مسأله را تا این اندازه سیاسی کنیم و بازی فوتبال را در قالب اصولگرا- اصلاحطلب ببینیم. فوتبال برای همه مردم ایران است و به همین دلیل همه مردم، اعم از هر جریان و فکر سیاسی و اجتماعی، این بازی را نگاه کردند. بنابراین استقبال نمیکنم این بازی به این صورت، ابزار مستقیم سیاسی شود تا اصولگرا و اصلاحطلب با هم بنشینند و نگاه کنند.
فوتبال عامل انسجام ملی است به این معنا که هرکس فوتبال تماشا میکرد یا برای شادی بعد پیروزی به خیابان آمد، عضو حزب خاصی نبود و تنها ایرانی بود و ایرانی بودن همه حاضران را در خیابان و هنگام شادی به هم وصل کرده بود. بنابراین آنچه در خیابانها دیده شد، نماد جامعه ایرانی یا شیرینی تفریح مدنی جامعه ایرانی بود که همه در این جامعه عضو هستند.