یک روزنامه نگار هشدار داد: «توسل به اخبار جعلی برای رسیدن به اهداف سیاسی نهایتا نهاد سیاست و رسانه را تضعیف می کند».
به گزارش جماران؛ ایسنا نوشت: محمدرضا نوروزپور، روزنامه نگار در نشست تخصصی دفتر مطالعات و برنامهریزی رسانهها با موضوع رسانهها و بحران اخبار و تصاویر جعلی گفت:
«توسل به اخبار جعلی برای حذف رقیب سیاسی و پایین آوردن مشارکت سیاسی مردم و یا برای رسیدن به هر هدف سیاسی دیگری، نهایتا به کل نهاد و امر سیاسی و کشور داری و خبر و رسانه ضربه می زند و کل جامعه از این فرایند سرخورده و متضرر خواهد شد.
در ادبیات روزنامهنگاری ما بعضا این حقیقت که سیاستمداران، جریانها و گروههای سیاسی و نهادهای خاص در تولید و توزیع و بازنشر تعمدی اخبار جعلی دخالت دارند مغفول مانده است و این از بزرگترین تهدیدهایی است که متوجه دموکراسی و مشارکت مردم در امر سیاسی میشود و بعضا اصلیترین هدف سیاستمداران از این اقدام نیز همین تحدید و تهدید دموکراسی و کاهش مشارکت مردمی در امور سیاسی است.
در دوران جدید هم نمونهی جعل خبر را برای توجیه افکار عمومی برای حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ داشتیم، که هم دولت بوش و هم بلر رسما خبر دروغ جعل کرده و در سطح رسانههای بین المللی نشر دادند. دولت بلر به دروغ گفت صدام دارای سلاحهای کشتار جمعی است و در عرض ۴۵ دقیقه میتواند آنها را علیه منافع کشورهای غربی بهکار بگیرد.
در دوران پساحقیقت ساخت و توزیع و بازنشر اخبار جعلی پیچیده تر از قبل شده است. مجرا و منبع ورود اخبار جعلی به رسانه ها تغییر کرده است، گفت: در این مواقع پای یک منبع خبری در میان نیست بلکه یک شخصیت سیاسی یا یک تحلیلگر خود منبع انتشار خبر جعلی می شود که همه رسانه ها بازتاب دهنده آن می شوند.
در تحقیقات اخیری که یک سازمان بی طرف بررسی حقیقت به نام پولیتی فکت انجام داده، مشخص شده است که دانلد ترامپ در یک لیست ۲۰ نفره از دروغگوترین کاندیداهای ریاست جمهوری آمریکا رتبه اول را کسب کرده، چراکه ایشان ۷۰ درصد از اظهاراتش در طول یازده ماه تبلیغات انتخاباتی یا دروغ بوده یا تقریبا دروغ بوده و همه این ها در رسانه ها بازنشر شده اند. این تحقیقات نشان داده است که صرفا ۵ درصد از اظهارات او کاملا درست بوده و ۲۵ درصد دیگر نیز نسبتا یا تا حدودی درست بوده اند.
در دوران پساحقیقت زندگی می کنیم که ویژگیهای منحصر به فردی دارد. دوره ای که مخاطبان به شدت علاقمند اطلاعاتی هستند که با ذائقه، احساسات و اعتقادات شخصی آنها همخوانی داشته باشد و لذا عمده اطلاعات با این معیارها را حقیقی انگاشته و می پذیرند. مصرف اطلاعات مردم در این دوران به شدت متاثر از احساسات و ابعاد روانی شخصیت آنها است. این واقعیت حاکم بر دوران پسا حقیقت یکی از دلایل فراگیر شدن اخبار جعلی است و بالتبع مبارزه با اطلاعات غلط یا نادرست را به شدت مشکل می سازد.
ضربالمثلی ۳۰۰ سال است در بین سیاستمداران آمریکا مطرح است که می گوید «جعل کنید تا به هدفتان برسید.»( Fake it make it و یا Fake it till you make it) در دوران پساحقیقت ما با مخاطبانی مواجه هستیم که علاقهمند به شنیدن دروغ هستند که این تا اندازه زیادی ناشی از رفتارهای غلط سیاستمداران است. در این دوران اخبار، اطلاعات و منابع خبری و حتی افراد سیاسی به دلیل فهمشان از این دوران، اظهارات و موضع گیری و حتی سخنرانی های خود را بر اساس ذائقه مخاطب تنظیم میکنند و اگر لازم باشد قطعا از اطلاعات دروغ استفاده میکنند. سیاستمداران برای این اینکه به ذائقه مخاطبانشان خوش بیاید و بتوانند مشتریان خود را نگه دارند تعمدا اخبار جعلی به خورد آنها می دهند.
اخبار جعلی برای مصرف کننده اعتیاد آور می شود . مخاطب، خبر جعلی را به مثابه سرگرمی دنبال می کند و همان آثار مخرب ورود سرگرمی و اخبار منفی به جریان درست خبر را بر جامعه می گذارد. کاستلز در کتاب قدرت ارتباطات می گوید در انتخابات محلی یا انتخابات شهرهای کوچک، اولویت با شهرت است و رأی دهندگان پیش از هرچیزی قبل از رأی دادن نگاه می کنند که نام فرد را شنیده اند یا نه. در اینجا است که هیچ چیز نمی تواند به اندازه ساخت یک خبرجعلی برای یک نفر شهرت به ارمغان بیاورد لذا گاهی سیاستمداران با ساخت خبر جعلی برای خود یا هم حزبی خود شهرت به ارمغان می اورند و این شهرت گاهی باعث پیروزی انها در انتخابات می شود.
تازه ترین نتایج یک تحقیق در دانشگاه ام.آی.تی آمریکا نشان داده است که ، این است که یک ساعت پس از انتشار خبر جعلی، بین ده هزار تا ۱۰۰ هزار مخاطب آن خبر را می شنوند حال آنکه این میزان یک ساعت بعد از انتشار خبر خوب تنها بین هزار تا ده هزار نفر است و در ارتباط با این جریان ضربالمثلی وجود دارد که مطرح میشود «تا راست بیاید کفشش را پایش کند دروغ دنیا را گرفته یا دروغ دنیا را گشته است.
سیاستمداران و گروه های سیاسی بعضا اهداف و امیال متناقضی را در جعل اخبار دنبال می کنند که در کل می توان به برخی از آنها اینگونه اشاره کرد:
_واکسیناسیون جامعه نسبت به شنیدن یک خبر واقعی از مفاسد بزرگ. به این معنی که جامعه ای که مرتبا اخبار جعلی شنیده باشد درخصوص یک خبر واقعی واکنش محدود و مدیریت شده ای نشان خواهد داد.
_کرخت کردن جامعه نسبت به اخبار و سیاست. در این روش جامعه تعمدا با اخبار منفی و اخبار جعلی نسبت به مشارکت در مسایل سیاسی نا امید و بی حس می شود و نقش و مسئولیت های اجتماعی توده ها بر زمین می ماند.
_بی اعتبار کردن یک منبع خبری مستقل. به این صورت که خبری جعلی را به آن منبع خبری می دهند و بعد خبر منتشر شده را با ادله قانع کننده تکذیب می کنند و اعتبار منبع خبر اول را از بین می برند.
_ بی اعتبار کردن رقیب سیاسی از طریق ساخت و توزیع اخبار جعلی علیه او
_انگاره سازی مثبت یا منفی که در هر دو حال برای ساخت انگاره فکت های خبری محدودی وجود دارد و سیاستمداران یا گروه های سیاسی به ساخت اخبار جعلی مثبت یا منفی روی می آورند.
_جعل اخبار به منظور ارعاب سیاستمداران و یا شخص روزنامه نگاران و وبلاگ نویسان و فعالان فضای مجازی به منظور ساکت کردن آنها و همراه ساختن آنها با جریان اصلی خبری ـ رسانه ای حاکم. کاستلز این روش را در تلاش ها برای کنترل ارتباطات اینترنت پایه در کشورهایی که در آن ها دولت ها الگوهای غالب در اجتماع هستند حیاتی می داند.
_تولید اخبار جعلی، جهت دار، منفی و افشاگرانه با هدف اجرای سیاست رسواگری که منجر به بی اعتمادی کلی مردم به سیاست و نهایتا پناه بردن آنها به احزاب ثالث، یا به رهبران جدید خارج از جریان اصلی حاکم و سیاست های غیرمتعارف آنها منجر می شود.
رسانههای جانبدار، روزنامه ها یا رسانه های ارگان که وابسته به یک حزب یا یک گروه خاص هستند، تحلیلگران رسانه ای غیر مستقل، بیشترین نقش را در تولید اخبار جعلی دارند. در آمریکا شبکه فاکس نیوز به دلیل سیاست های جانبدارانه اش از راست گرایان بیشترین حجم ومیزان تولید خبر جعلی را دارد که در خود آمریکا به آن فالس نیوز می گویند.
جوامعی با سیستم های سیاسی با ثبات، رفاه اجتماعی بالا، اقتصاد قوی، دموکراسی پایدار و سابقه بالا در روزنامه نگاری با کیفیت کمتر با چالش های اخبار جعلی مواجه هستند.
اصلی ترین هدف سیاستمداران از جعل اخبار، بعد از تخریب چهره سیاسی و از میدان به در بردن رقیب، ضربه زدن به مکانیزم های انتخاباتی و پایین آوردن مشارکت سیاسی در میان نخبگان و مردم است، با این همه این روش مانند تیغی دو دم است که به هر دو طرف آسیب وارد می کند.»