در این مطلب می خوانیم:
در خیابان آذر چند آب انبار وجود دارد که جز آب انبار کهنه واقع در بازار کهنه، مابقی متروکه اند. درب یکی بسته بود و کلیدش در دست هیئت امنای مسجد بود. دیگری در دست پایگاه بسیج بود و به انباری تبدیل شده بود.
خوشبختانه این آب انبار نه تاریک بود نه بسته!!! به یک چایخانه سنتی تبدیل شده بود. آن را بسیار زیبا تزئین کرده بودند. تخت ها، گلدان ها، گلیم ها، سماور و فنجان ها و آن بادگیر زیبا، همه و همه بر زنده بودن و حیات دوباره آب انبار صحه می گذاشتند.
بادگیر زیبای این آب انبار که مورد مرمت نیز قرار گرفته بود زیبایی این چایخانه و سفره خانه را دوچندان کرده بود. در آب انبارها به این دلیل که آب راکد در یک محل دچار فساد و گندیدگی م یشود، استوار کردن بادگیر بر فراز آنها به جهت سالم نگه داشتن آب و خنک کردن آن از ملزومات و ارکان اصلی احداث این بناها گردید تا جریان هوا را در آن برقرار سازد. از پله های فراوان آب انبار پایین رفتم. هوای مطبوع و خنکی بود بر خلاف هوای بالای پله ها که گرم بود.
جالب اینجا بود که وقتی از پله های آب انبار پایین می رفتم به ازای هر چند پله عکسی قدیمی از قم به دیوار نصب کرده بودند. هرچند تابلویی از میراث فرهنگی بر این آب انبار ندیدم ، اما خوشحال از آنجا خارج شدم، چرا که بالاخره آب نباری در خیابان آذر دیدم که برجای مانده بود و روشن بود. چراغی داشت که صاحب چایخانه برایم روشن کرد و مرا به دیدن آن دعوت کرد.
/8138/ 6133/ تنظیم کننده: فرزانه پیری ** انتشار- جعفرمسلمی
در خیابان آذر چند آب انبار وجود دارد که جز آب انبار کهنه واقع در بازار کهنه، مابقی متروکه اند. درب یکی بسته بود و کلیدش در دست هیئت امنای مسجد بود. دیگری در دست پایگاه بسیج بود و به انباری تبدیل شده بود.
خوشبختانه این آب انبار نه تاریک بود نه بسته!!! به یک چایخانه سنتی تبدیل شده بود. آن را بسیار زیبا تزئین کرده بودند. تخت ها، گلدان ها، گلیم ها، سماور و فنجان ها و آن بادگیر زیبا، همه و همه بر زنده بودن و حیات دوباره آب انبار صحه می گذاشتند.
بادگیر زیبای این آب انبار که مورد مرمت نیز قرار گرفته بود زیبایی این چایخانه و سفره خانه را دوچندان کرده بود. در آب انبارها به این دلیل که آب راکد در یک محل دچار فساد و گندیدگی م یشود، استوار کردن بادگیر بر فراز آنها به جهت سالم نگه داشتن آب و خنک کردن آن از ملزومات و ارکان اصلی احداث این بناها گردید تا جریان هوا را در آن برقرار سازد. از پله های فراوان آب انبار پایین رفتم. هوای مطبوع و خنکی بود بر خلاف هوای بالای پله ها که گرم بود.
جالب اینجا بود که وقتی از پله های آب انبار پایین می رفتم به ازای هر چند پله عکسی قدیمی از قم به دیوار نصب کرده بودند. هرچند تابلویی از میراث فرهنگی بر این آب انبار ندیدم ، اما خوشحال از آنجا خارج شدم، چرا که بالاخره آب نباری در خیابان آذر دیدم که برجای مانده بود و روشن بود. چراغی داشت که صاحب چایخانه برایم روشن کرد و مرا به دیدن آن دعوت کرد.
/8138/ 6133/ تنظیم کننده: فرزانه پیری ** انتشار- جعفرمسلمی
کپی شد