تجربه این سالها ثابت کرده است که نتیجه سکوت در برابر بیحرمتیها چیزی غیر از گرفتار شدن سکوت کنندگان در چاه ویل بیحرمتیها نخواهد بود. سکوت کنندگان امروز نیز روزی به همین چاه در خواهند افتاد. آیا روزی فرا خواهد رسید که همه بفهمند تخریب نمیتواند از جنس تقرب الیالله باشد؟...
روزنامه جمهوری اسلامی با انتقاد از سقوط ارزش ها نوشت : تجربه این سالها ثابت کرده است که نتیجه سکوت در برابر بیحرمتیها چیزی غیر از گرفتار شدن سکوت کنندگان در چاه ویل بیحرمتیها نخواهد بود. سکوت کنندگان امروز نیز روزی به همین چاه در خواهند افتاد. آیا روزی فرا خواهد رسید که همه بفهمند تخریب نمیتواند از جنس تقرب الیالله باشد؟
در ادامه این مقاله آمده است : درود و رحمت خدای متعال بر شهید مظلوم آیتالله بهشتی که می فرمود: "انقلاب ما، انقلاب ارزش هاست".
در این سرمقاله با یادکردی از شهید بهشتی آمده است: سوگمندانه باید بگوئیم و بنویسیم که منحرف شدگان از اصول و آرمانهای انقلاب و کسانی که به پرتگاه ضدارزشها سقوط کردند، قبل از همه، خود بهشتی را به قربانگاه بردند. منظور این نیست که او توسط کسانی که به ارزشها توجه نداشتند یا مسیر ضدارزش را در پیش گرفته بودند به شهادت رسید. ایکاش بهشتی فقط به شهادت رسیده بود و قبل از شهادت جسمی، بارها او را از نظر شخصیتی شهید نکرده بودند. قاتل بهشتی، گروهک منافقین بود، اما قبل از اینکه این گروهک او را به شهادت برساند، او قربانی جهالت کسانی شده بود که با نیت تقرب الی الله، بهترین فرزندان اسلام و قرآن را به باد تهمتها میگرفتند و با سلاح دروغ به آنها حمله میکردند و هر روز چند بار آنها را به قربانگاه میبردند. بهشتی، اینگونه ترور شخصیت شد و قبل از آنکه در هفتم تیرماه ۱۳۶۰ در انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی به شهادت برسد، صدها بار، مظلومانه و غریبانه شهید شده بود.
در این سرمقاله نوشته شده است: این، صحنه ناجوانمردانه ایست که از ۳۰ سال قبل تاکنون شاهد تکرار آن درباره سایر فرزندان اسلام و ایران نیز هستیم و عجبا که پایانی برای آن وجود ندارد. علاوه بر اینکه چنین روش ضداخلاقی و ضد ارزشی در شرایط عادی هر روز به شکلی تکرار میشود، در مقاطع حساسی همچون انتخابات به صورت فوقالعادهای اوج میگیرد و جامعه را دچار التهاب میکند.
همچنین این مقاله می افزاید : این روزها چماق تخریب با چاشنی تهمت و دروغ و افترا باز هم توسط کسانی که ظاهری آراسته به دینداری و پایبندی به احکام شرعی دارند بر فرق رقبای انتخاباتی شان فرود میآید و بیرحمانه، خرمن اخلاق را به آتش بیاخلاقی میسوزاند. کاری به اینکه در این معرکه ضدارزشی و ضد اسلامی، چه کسی میسوزاند و چه کسی میسوزد نداریم. آنچه مهم است و باید همه را به تأمل وادارد و به فکر چارهاندیشی بیاندازد اینست که جامعه انقلابی و اسلامی ما چرا دچار چنین انحطاطی شده است؟
در این یادداشت آمده است:آنچه این فاجعه را سیاهتر و خطرآفرینتر میکند اینست که این اقدامات خلاف اخلاق، مربوط به کسانی است که تحت عنوان "اصولگرائی" و برای باصطلاح تقویت و تحکیم اصولگرائی عمل میکنند. فاجعه بارتر اینکه این بداخلاقیها و ارتکاب ضدارزشها در بسیاری موارد توسط کسانی و گروههائی صورت میگیرد که به عناوین و کسوتهای مرتبط با دین منتسب هستند. این، یعنی با سلاح دین به جنگ اصول و ارزشهای دینی رفتن.
سرمقاله نویس می پرسد: چرا انقلابی که بنا بود "انقلاب ارزش ها" باشد بعد از ۳۳ سال گرفتار عناصری افراطی شده که نه تنها پای بند ارزشها نیستند بلکه به نام ارزشها، مرتکب زشتترین اعمال ضدارزشی میشوند؟
جمهوری اسلامی در خاتمه آورده است: تجربه این سالها ثابت کرده است که نتیجه سکوت در برابر بیحرمتیها چیزی غیر از گرفتار شدن سکوت کنندگان در چاه ویل بیحرمتیها نخواهد بود. سکوت کنندگان امروز نیز روزی به همین چاه در خواهند افتاد. آیا روزی فرا خواهد رسید که همه بفهمند تخریب نمیتواند از جنس تقرب الیالله باشد؟