پایگاه خبری جماران: فاطمه اشرفی، کارشناس حوزه‌ مهاجرت و پناهندگی در یادداشت اختصاصی برای جماران نوشت:

سیدعباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در رأس هیاتی سیاسی و اقتصادی امروز (یکشنبه هفت بهمن ماه 1403) عازم کابل تحت حکومت سرپرست و صدارت نظام طالبان شد. نظام برآمده از توافق دوحه در نیمه تابستان 1400 که علیرغم وجود دوگانه های مختلف برای به رسمیت شناختن یا نشناختن نظام سیاسی طالبان دوم، چالش های فراوان و غیر قابل جبرانی را برای کشور به همراه داشته است. از سیل عظیم جمعیت انسانی که با واهمه اعمال خشونت های مرسوم و طبع خشن و سابقه تاریخی حکومت طالبان از 1375 تا 1381 وارد ایران شدند تا ناامنی های گسترده مرزی و سرایت آن به کوچه و خیابان شهرها و روستاهای کشور و هزینه های گزافی که برای اداره جمعیت میلیونی پناهجویان و مهاجرین اجباری به صورت مستقیم و غیر مستقیم بر دوش ملت ایران تحمیل شد.

جمهوری اسلامی ایران از ابتدا برای عادی سازی روابط خود با نظام طالبان، پیش شرط هایی را مطرح کرده بود که از آن جمله به رسمیت شناختن حقوق سایر اقوام و مذاهب برای تصدیگری در امور سیاسی و دولت و پرهیز از اعمال هر گونه رفتار خشونت آمیز علیه اقلیت های قومی و مذهبی، به رسمیت شناختن ارزش های فرهنگی و تاریخی همچون زبان فارسی، همکاری در مبارزه با مواد مخدر، عدم همکاری با گروههای متخاصم با جمهوری اسلامی ایران در خاک افغانستان و در نهایت اجرای معاهده آب هیرمند و تامین حق آبه هیرمند بوده است که متاسفانه علیرغم امتیازات فراوانی که در طول 3 سال گذشته از سوی مقاماتی از جمهوری اسلامی ایران برای نظام طالبان تسهیل و تامین شده است اما هیچکدام از پیش شرط های ایران برای همکاری های اولیه تحقق نیافته است. علاوه بر این نگرانی های دیگری نیز بر سفر وزیر امور خارجه ایران به کابل وارد است که عبارتند از :

روز پنجشنبه 5 بهمن ماه 1403، رای دیوان کیفری بین‌المللی مبنی بر حکم بازداشت هبت‌الله آخوند زاده، رهبر طالبان و عبدالحکیم حقانی، رئیس دیوان عالی طالبان صادر شد. کریم خان، دادستان ارشد دادگاه کیفری بین المللی،اعلام کرده بود که به زودی حکم بازداشت شماری از مقام های طالبان را به اتهام نقض گسترده حقوق زنان صادر خواهد کرد . (شایان ذکر است، کریم خان همان دادستان کل دادگاه کیفری بین المللی است که جسورانه حکم دستگیری رهبران اسرائیل را صادر کرد)

در این برهه خاص که نظام طالبان به شدت زیر تیغ مجامع سیاسی و حقوق بشری به دلیل نقض آشکار حقوق زنان به عنوان نیمی از جمعیت و نیز عدم رعایت حقوق مسلم اقلیت های قومی و مذهبی می باشد ، طبیعتا حضور مقام ارشد وزارت امور خارجه ایران ، موجب چرخش توجه مجامع و رسانه های محلی،منطقه ای و بین المللی به سوی ایران خواهد شد و این سفر را در مسیر حمایت حداکثری از نظام طالبان تلقی خواهند کرد.

سیاست بشردوستانه جمهوری اسلامی ایران در بازکردن مرزهای شرقی و حمایت از پناهجویان و مهاجرین اجباری افغان در طول 45 سال گذشته و بخصوص از نیمه سال 1400 که نظام سیاسی افغانستان در اختیار طالبان قرار گرفت، یکی از تحسین برانگیزترین سیاست ها و اقدامات ایران در سطح بین المللی ارزیابی می شود. سیاستی که خارج از تعهدات مندرج در کنوانسیون 1951 و پروتکل 1967 مربوط به وضعیت پناهندگان، همواره مورد اقدام و توجه قرار گرفته است . تعهداتی که نقش کمک های بین المللی در این مسئولیت بشری و همگانی در مقابل هزینه های تحمیل شده بر اقتصاد بحران زده کشور را تقریبا می توان صفر تلقی کرد.

بایسته است ، وزیر امور خارجه و هیات همراه در صورت سفر به افغانستان و با ملاحظه رفع بسیاری از موانع و نگرانی های حقوق بشری که ترس موجه از هر گونه تهدید جانی سازمان یافته را برای بسیاری از گروهها و افراد در داخل این کشور از میان برداشته است، تمهید و تسهیل بازگشت افغانها به کشورشان را در راس مذاکرات خود قرار دهند و بخصوص برای بازگشت گروههای مرجع ،تحصیل کردگان،پزشکان، اساتید دانشگاه، علما و مراجع دینی، تجار و تولید کنندگان که نقش موثری در چرخش حیات و زندگی اجتماعی و اقتصادی مردم در جامعه دارند ، اقدام کنند.

پی نوشت1: یکی از سیاست های غالب طالبان پس از روی کار آمدن ، تسریع در تبدیل نظام سیاسی افغانستان به یک حکومت غالب پشتون تبار بوده و برای تحقق این هدف ، به صورت گسترده اقدام به جابجایی جمعیت در منطقه نمود. از کوچ اجباری هزاره ها، تاجیک ها و ازبک ها از مناطق شمالی، مرکزی و غربی که به لحاظ تاریخی متعلق به اجداد این اقوام بوده است تا ایجاد مشوق های مادی و معنوی برای کوچاندن و استقرار پشتون های مناطق جنوبی و شرقی افغانستان و حتی پشتونهای مرز نشین پاکستانی در مناطق تخلیه شده که بخش مهمی از سیاست های جمعیتی طالبان برای ایجاد پشتونستان بزرگ با مرکزیت افغانستان است.

پی نوشت2: سیاست های خالص سازی قومی نظام طالبان و اقدامات سازمان یافته در کوچ اجباری و جابجایی های جمعیتی، به خصوص در طول 3 سال گذشته موجب ورود توده ای جمعیت رانده از افغانستان به داخل ایران شده است . جمعیتی که می توان از آنها به عنوان سرمایه های اجتماعی فرهنگی و عقبه تاریخی فارسی زبانان و حافظان کهن فلات ایران در طول تاریخ  نام برد و لذا تثبیت این جمعیت و حمایت از  استقرار آنها در سرزمین مادری، یکی از ضروریات گفتگو با نظام سیاسی حاکم بر افغانستان است .

پی نوشت3 : سیاست های کوچ اجباری طالبان را جدای از سیاست های خالص سازی از دریچه دیگری نیز باید نگریست و آن انتقال مسئولیت اداره میلیونها نفر از اتباع کشور متبوع بر دوش سایر کشورها بخصوص کشورهای همسایه و بدون ملاحظه سرریز آثار اقتصادی، اجتماعی، امنیتی، فرهنگی این جمعیت بزرگ بر دوش همسایگان و ایجاد عدم تعادل و ناترازی در تمامی حوزه های زندگی اجتماعی و سیاسی جامعه میزبان به ویژه بر هم زدن توازن جمعیتی است و لذا شایسته است، مسئولین حاضر در این سفر به خوبی بر حق بازگشت عزتمندانه و امن اتباع افغانستان به کشورشان تاکید و از دولت سرپرست ایجاد تمهیدات لازم را طلب نمایند.  

پی نوشت4 : در کنار نقدهای جدی که بر عملکرد حاکمان افغانستان برای کوچ اجباری مردمان این دیار به سایر مناطق و کشورهای همسایه وجود دارد ، باید تلنگری نیز بر مسئولین سیاست خارجی بخصوص کارگزاران کنسولی در کابل و تهران وارد نمود که اولا با برون سپاری مسئولیت خطیر صدور ویزا به انواع شرکت های خصوصی در افغانستان، جدای از ایجاد فساد  و نارضایتی گسترده در میان مردم افغانستان، عملا تسلط بر صلاحیت ورود و خروج اتباع بیگانه به کشور را به بیگانگان واگذار کرده است و از طرف دیگر بدون ملاحظه تهدیدات جدی ناشی از ایجاد ناترازی های جمعیتی به دلیل حضور خارج از ظرفیت های زیسته داخلی، به یکی از بزرگترین دفاتر نمایندگی ایران در سطح جهان تبدیل شده است که به تنهایی بیش از 2 برابر ویزاهای صادر شده برای ورود اتباع خارجی به کشور را صادر کرده اند .  

در بخش مربوط به آب هیرمند، تنها به فرازی از بیانات مقام معظم رهبری ، پس از بازگشت از سفر سیستان و بلوچستان در سال 1381 قناعت می کنم که فرمودند : «در خصوص مساله رود هیرمند هم وزارت امور خارجه باید نقش ایفا کند. من شنیدم که بعضی از دوستان در وزارت خارجه گفته اند که نباید به دولت کنونی افغانستان فشار آورد. به نظر من این حرف غیر منطقی است .در عرف رایج جهانی این حق عمومی و تاریخی ماست که از آب هیرمند استفاده کنیم. قرنهاست که آب هیرمند از کشور ما می گذرد و زمین های ما را سیراب می کند. معنی ندارد که به نحوی جلو این آب از آنجا گرفته شود . ما باید این مساله را به طور جدی دنبال کنیم، وقتش هم حالاست.»

پی نوشت:  طالبان از ابتدای روی کار آمدن به شدت بر شناسایی ظرفیت های طبیعی خود، کارآمد سازی و نیز ابزار سازی از آنها به منظور چانه زنی و گفتگوهای سیاسی با سایر دولت ها اهتمام داشته است که یکی از آنها کنترل بر آب های سرزمینی با هدف بهره برداری های سیاسی است و متأسفانه انفعال مقامات ایرانی در طول سالیان دراز، حق گفت و گو و چانه زنی برای حق آبه هیرمند به عنوان حق عمومی و تاریخی ایران  را برای مقامات افغانستان در دولت های مختلف ایجاد کرده است؛ حقی که قابل جابجایی، چانه زنی و معامله با هیچ موضوع دیگری را ندارد. هر چند که وعده های بی سرانجام طالبان برای باز کردن حق آبه هیرمند، علیرغم هزینه های گزافی که برای کشور داشته است نتیجه ای جز سیراب کردن بیابانهای گودزره نداشته است.

پی نوشت2: امید است وزارت امور خارجه و سایر دست اندرکاران امر، حداقل به استناد تاکیدات مقام معظم رهبری در 21 سال پیش، ضمن اعاده حق تاریخی مردم ایران برای دسترسی به آب هیرمند، آن را با هیچ ما به ازایی معامله نکنند. 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.