جیمی کارتر، رئیسجمهور پیشین ایالات متحده و چهرهای تأثیرگذار در تاریخ صلح خاورمیانه، در سن ۱۰۰ سالگی درگذشت. از مذاکرات کمپ دیوید که به اولین معاهده صلح میان اعراب و اسرائیل انجامید تا انتشار کتاب جنجالی "فلسطین: صلح، نه آپارتاید"، کارتر میراثی پیچیده بر جای گذاشت؛ میراثی که هم نمادی از تلاش برای صلح و هم منتقد سیاستهای آمریکا و اسرائیل در منطقه است.
به گزارش جماران، الجزیره در گزارشی نوشت: در روز ۲۹ دسامبر، رئیسجمهور پیشین ایالات متحده، «جیمی کارتر»، در سن ۱۰۰ سالگی درگذشت. او که بهعنوان سیونهمین رئیسجمهور آمریکا شناخته میشود، در دوران ریاستجمهوری و پس از آن بهعنوان یک شهروند، از صلح بینالمللی، دموکراسی، و اهداف بشردوستانه و محیطزیستی حمایت میکرد. اما در خاورمیانه، او بیشتر بهعنوان معمار عادیسازی روابط عربی-اسرائیلی به یاد آورده میشود، زیرا نقش کلیدی در ایجاد اولین معاهده صلح میان یک کشور عربی و اسرائیل داشت. «کارتر» به عنوان رئیسجمهور ایالات متحده، مذاکرات تاریخی کمپ دیوید در سال ۱۹۷۸ را میان «انور سادات»، رئیسجمهور مصر، و «مناخم بگین»، نخستوزیر اسرائیل، رهبری کرد.
این مذاکرات منجر به امضای معاهده صلح مصر و اسرائیل در سال ۱۹۷۹ شد، معاهدهای که بهصورت رسمی به درگیری میان این دو کشور پایان داد. تحولات چهار دهه گذشته نشان میدهد که نه توافقنامهها و نه معاهده صلح، موفق به تحقق صلح و عدالت در خاورمیانه نشدهاند. اسرائیل همچنان به اشغال کرانه باختری و قدس شرقی ادامه میدهد و بارها جنگهای ویرانگر و جنایتکارانهای را علیه نوار غزه به راه انداخته است. از سوی دیگر، فلسطینیان هنوز نتوانستهاند به کشور مستقلی با پایتختی قدس دست یابند و اکثریت قاطع مردم عرب همچنان از به رسمیت شناختن اسرائیل و عادیسازی روابط با آن امتناع میورزند. مرور توافقنامههایی که با میانجیگری «جیمی کارتر» به سرانجام رسید، نشان میدهد که این توافقها آغازگر روندی تدریجی بودند که طی آن مسئله فلسطین بهتدریج توسط مقامات رسمی عرب به حاشیه رانده شد. این روند، هرچند بهصورت علنی انکار میشد، با یک کارزار هدفمند از سوی ایالات متحده برای کمرنگ کردن آرمانهای ملی فلسطینیان همراه بود.
میراث کمپ دیوید
توافقنامههای کمپ دیوید، پیش از هر چیز، نقشه راهی برای دستیابی به صلح کامل میان مصر و اسرائیل، به رسمیت شناختن کامل اسرائیل از سوی مصر و پایان دادن به تحریم اقتصادی اعراب علیه اسرائیل توسط مصر بود. البته این توافقنامهها تنها بهعنوان چارچوبی برای مذاکرات میان دو کشور عمل کردند که چند ماه بعد به امضای معاهده صلح انجامید. با این حال، این توافقنامهها شامل بندهایی نیز در ارتباط با مردم فلسطین بودند که نحوه نگارش آنها نشاندهنده هدف نهایی این توافقها بود. در این سند، برنامهای برای اعطای «خودمختاری» به مردم سرزمینهای اشغالی پیشنهاد شده بود، بهگونهای که فلسطینیان گویی بیگانگانی هستند که در کرانه باختری و غزه سکونت دارند. در آن زمان، ایالات متحده هنوز سازمان آزادیبخش فلسطین (PLO) را بهعنوان تنها نماینده قانونی مردم فلسطین به رسمیت نشناخته بود. به همین دلیل، توافقنامهها خواستار تشکیل یک «مرجع خودگردان» برای سرزمینهای اشغالی بودند. اما این خودمختاری و مرجع انتخابشده قرار بود تحت نظارت اسرائیل، مصر و اردن عمل کند، که بهوضوح حق فلسطینیان برای تشکیل یک دولت ملی و مستقل را نقض میکرد. در دهه ۱۹۸۰، به دلیل اعتراضات اسرائیل با حمایت ایالات متحده، فلسطینیان از ایفای نقش در تدوین طرحهای صلح برای حل مناقشه میان اعراب و اسرائیل و همچنین فلسطین و اسرائیل کنار گذاشته شدند. با این حال، آغاز انتفاضه اول در دسامبر ۱۹۸۷ و تصمیم اردن در سال ۱۹۸۸ برای صرفنظر از ادعای خود بر کرانه باختری، بهوضوح نشان داد که فلسطینیان دیگر نمیتوانند در مذاکرات صلح نادیده گرفته شوند. با این حال، در سال ۱۹۹۱، فلسطینیانی که در کنفرانس مادرید شرکت داشتند، تنها بهعنوان بخشی از یک هیئت اردنی حضور یافتند و بار دیگر هویت ملی آنها نادیده گرفته شد. مانند دیگر روندهای بهاصطلاح «فرآیند صلح» که تحت رهبری و حمایت ایالات متحده انجام شد، کنفرانس مادرید نیز به بنبست رسید، زیرا اسرائیل همچنان حقوق ملی فلسطینیان را نادیده میگرفت و هرگونه گفتگو درباره پایان اشغالگری را رد میکرد.
توافق ابراهیم
در طول آنچه به «فرآیند صلح» معروف شد و با توافقنامههای کمپ دیوید آغاز گردید، ایالات متحده تلاش میکرد کشورهای عربی را ترغیب کند تا منافع خود را بهطور مستقل از فلسطینیان در نظر بگیرند. این رویکرد در دوران ریاستجمهوری «دونالد ترامپ» به یک کمپین گسترده تبدیل شد، چراکه «ترامپ» و اعضای دولت او تعصبی بیش از حد معمول در حمایت از دولت صهیونیستی نشان میدادند. در سال ۲۰۲۰، «دونالد ترامپ» بر امضای آنچه به «توافق ابراهیم» معروف شد نظارت کرد؛ توافقی که روابط میان اسرائیل و امارات متحده عربی، بحرین و مراکش را عادیسازی کرد. سودان نیز در سال بعد به این روند پیوست.
اگرچه تمامی کشورهای عربی دخیل در این توافقها مدعی بودند که عادیسازی روابط با اسرائیل میتواند به بهبود وضعیت فلسطینیها کمک کند و نباید بهعنوان پشت کردن به آنها تلقی شود، اما واقعیت این بود که هر یک از این کشورها در ازای به رسمیت شناختن اسرائیل، امتیازاتی دریافت کردند، بیآنکه به منافع فلسطینیها توجهی داشته باشند. عادیسازی روابط امارات متحده عربی با اسرائیل سریعترین و عمیقترین بوده است، بهطوریکه دو کشور بهسرعت روابط نظامی و اقتصادی خود را گسترش دادند. بحرین نیز تلاش کرد از روابط خود با اسرائیل بهعنوان ابزاری برای مقابله با ایران استفاده کند. مراکش در ازای این توافق توانست به هدف دیرینه خود یعنی به رسمیت شناخته شدن حاکمیتش بر صحرای غربی توسط آمریکا دست یابد. سودان نیز موفق شد نام خود را از فهرست کشورهای حامی تروریسم ایالات متحده خارج کند. بدون تردید، توافقنامه ابراهیم چیزی جز معاملات سیاسی نبودند که منافع امضاکنندگان را به بهای قربانی کردن مسئله فلسطین تأمین کردند. این توافقها به اسرائیل فرصت داد تا سیاستهای آپارتاید خود را عمیقتر کرده و اشغال سرزمینهای فلسطینی را تثبیت کند. بهسادگی میتوان پیشبینی کرد که دولت آینده «ترامپ» تمایل زیادی به گسترش نقشه عادیسازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل خواهد داشت؛ نقشهای که احتمالاً عربستان سعودی را نیز در بر میگیرد. همانگونه که در توافقهای قبلی دیده شد، فلسطینیها آخرین کسانی خواهند بود که از باز شدن روابط کشورهای عربی با اسرائیل منفعتی کسب کنند.
تغییری شایسته تقدیر
پس از پایان ریاستجمهوری، «جیمی کارتر» به تلاشهای خود برای صلح میان فلسطینیان و اسرائیلیها ادامه داد. با مشاهده بیشتر اوضاع، به این نتیجه رسید که حمایت بیقید و شرط آمریکا از اسرائیل اشتباه است. در سال ۲۰۰۷، او کتابی با عنوان «فلسطین: صلح، نه آپارتاید» منتشر کرد و در آن سیاستهای اسرائیل در اراضی اشغالی را مصداق آپارتاید دانست.
این تغییر نگرش، تحولی مهم بود که با باورهای دیرینه بسیاری از سیاستمداران آمریکایی متفاوت بود. «کارتر» همچنان تنها سیاستمدار برجسته آمریکایی است که شجاعت نامگذاری درست سیاستهای اسرائیل را داشته است. در حالی که آمریکاییها برای درگذشت او سوگواری کرده و میراثش را گرامی میدارند، ضروری است که به سیاستهای فاجعهبار آمریکا در قبال فلسطین توجه کنیم. در چهار دهه گذشته، اشغالگری اسرائیل به لطف حمایت بیقید و شرط آمریکا بهطور فزایندهای خشونتآمیزتر شده است. اکنون زمان آن فرارسیده که واشنگتن سیاست خود را در قبال اسرائیل و فلسطین بازنگری کند. تغییری در سیاست آمریکا – سیاستی که حقوق فلسطینیان را به رسمیت بشناسد و اسرائیل را بابت جنایاتش پاسخگو کند – همان چیزی است که «جیمی کارتر» احتمالاً آرزو داشت در دوران حیاتش شاهد آن باشد.