پایگاه خبری جماران، سارا معصومی: نیمه تابستان جاری با مشخص شدن نتیجه انتخابات ریاست جمهوری، دولت چهاردهم با رئیس دولت و کابینه جدید کار خود را آغاز خواهدکرد. گره خوردن معیشت عامه مردم در کشور با مسئله احیای برجام و رفع تحریم، سیاست خارجی را به یکی از اولویت های دولت جدید فارغ از هویت سیاسی رئیس آن تبدیل کرده است. این در حالی است که در برخی از مناظره های انتخاباتی، همچنان ایده تلاش برای رفع تحریم چه از طریق احیای برجام ( که البته دیگر چندان ممکن به نظر نمی رسد) و چه از مسیر توافقی جدید در اولویت های برخی نامزدهای حاضر در رقابت ها به چشم نمی خورد.
با علی ماجدی ، اقتصاددان و دیپلمات بازنشسته ایرانی درباره ضرورت توجه به مسأله رفع تحریم و باز کردن زنجیر از دست و پای اقتصاد ایران گفت و گو کردیم.
ماجدی یک دوره سفیر جمهوری اسلامی ایران در آلمان و یک دوره هم سفیر کشور در ژاپن بوده است. او در کارنامه پربار کاری خود حضور در راس معاونت اقتصادی وزارت خارجه و البته عضویب در کارگروه مذاکرهکنندگاه هستهای ایران در زمینه اقتصاد را داشته است.
یکی از مهم ترین مباحث برای عامه مردم در رقابت های انتخابات ریاست جمهوری جاری، مسئله رفع تحریم است. در جریان مناظره های انتخاباتی شاهد بودیم که این مسئله به بحث های داغ در میان نامزدها تبدیل شد. فکر می کنید ضرورت رفع تحریم تا چه اندازه در کشور احساس می شود در حالی که در دولت سیزدهم هم شاهد تحقق این مسئله نبودیم.
اگر توسعه اقتصادی در هر دولتی مبنا قرار بگیرد، به نظر بنده نباید تردید داشت که الآن دو اولویت درجه اول در سیاست خارجی ما وجود دارد: مسئله تحریم و مسئله افایتیاف. نباید فراموش کرد که اقتصاد و معیشت مردم واقعاً دچار مشکل است. سه مؤلفه و فاکتور بهعنوان مؤلفههای اساسی اقتصاد در همه دنیا مطرح است: نرخ تورم، نرخ رشد جیدیپی (تولید ناخالص ملی) و تراز بازرگانی کشور. اگر نگاه علمی به اقتصاد داشته باشیم، باید بدانیم که رشد تولید ناخالص داخلی و حل مسئله تورم از چه طریق و شیوهای صورت میگیرد. درهرصورت ما نیاز داریم که حتماً نرخ رشد اقتصادی بالا داشته باشیم؛ ولی این را هم باید درک کرد که صحبت از نرخ رشد مثلاً 8 درصد برای کشور ما در وضعیت فعلی بیشتر به داستان شبیه است و اقتصاددانان ما مثل آقای مسعود نیلی و دیگران نیز این رقم را واقعبینانه نمیدانند؛ زیرا نرخ رشد 8 درصد مقدار زیادی سرمایهگذاری در کشور نیاز دارد. وقتی بحثهایی در این زمینه انجام میشود، همه میگویند بله سرمایهگذاری نیاز است، اما اگر سوال کنید چگونه میخواهید افزایش سرمایهگذاری داشته باشید و از کدام منابع میخواهید تامین اعتبار کنید، جواب قانعکننده ندارند.
سرمایهگذاری نیاز به منابع دارد و از آنجاییکه بخش بودجه عمرانی دولت بسیار ضعیف است، ما نیاز به ورود سرمایه خارجی داریم. از طرف دیگر، درآمد ارزی خارجی ما نیز فقط دو فاکتور عمده دارد: نفت و پتروشیمی. البته نمیخواهم موارد دیگر را نادیده بگیرم؛ ممکن است نرخ رشد صادرات غیر نفتی ما بالا باشد، اما بازهم میبینیم که معمولاً نرخ رشد صادرات غیر نفتی بالا، بخش عمدهاش مربوط به پتروشیمی است. بنابراین، برای رسیدن به نرخ رشد بالا، نیاز به سرمایهگذاری داریم و برای تأمین سرمایهگذاری دو منبع اصلی وجود دارد: یکی درآمدهای داخلی ما مثل نفت و پتروشیمی و دیگر آوردن سرمایه خارجی.
تحریم هم ورود سرمایه خارجی به ایران را یا بعضا غیرممکن یا با ریسک بالا حتی برای کشورهای دوست ما همراه کرده است.
بله، اگر درست نگاه کنیم، در همه دولتها بهخصوص در این چند سال، ما در جذب سرمایه خارجی بسیار بسیار ضعیف عمل کردیم. نه اینکه دولتها اصلاً نخواهند عمل کنند، بلکه اصلاً نمیتوانند عمل کنند؛ چون نیاز به ارتباط با جهان خارج دارند و تحریمهایی که وجود دارد اجازه سرمایهگذاری را به آنها نمیدهد. نکته مهمش این است که وقتی شما در تحریم قرار دارید، کمتر کشوری حاضر میشود اینجا بیاید سرمایهگذاری کند.
میخواهم برای این قضیه مثالهای خیلی عملیاتی بزنم: من در دو دوره در دو کشور مهم سفیر بودم؛ از سال 1378 تا 1383 به مدت پنج سال سفیر ایران در ژاپن بودم و از سال 1393 تا 1397 نیز سفیر ایران در آلمان بودم. در زمان سفارت در ژاپن که دوران اصلاحات و جناب آقای خاتمی بود، توانستیم بالای ده میلیارد دلار فقط از بانک ژاپنیJBIC (Japan Bank for International Cooperation) سرمایهگذاری خارجی جذب کنیم که دو میلیارد دلار آن مربوط به صنایع پتروشیمی بود.
وقتی بنده سفیر در آلمان شدم، سال 93 تا 97 باز هم جذب سرمایه خارجی مثل همین موضوع در شرف اتفاق بود. من این مطالب را که میگویم با عدد و رقم است و هرکدام آن در وزارت خارجه ثبت است. من در اینجا به سه مورد اشاره میکنم که به منظور جذب سرمایه خارجی در آلمان تلاشها و اقداماتی انجام شد.
1ـ دو پروژه بالادستی نفت که احتیاج به سرمایهگذاری خارجی داشت، به ارزش حدوداً نزدیک دو و نیم تا سه میلیارد دلار در حوزه نفتی با یک شرکت آلمانی وابسته به شرکت BASF قراردادش تقریباً قطعی میشد.
2- یک پروژه بزرگ پتروشیمی بین خود شرکت BASF که قویترین شرکت شیمیایی نه فقط در آلمان بلکه در اروپا است، با پتروشیمی خلیجفارس با ارزش شش میلیارد دلار مذاکراتش تقریباً در نقطه اتمام بود. این پروژه که سرمایهگذاری مستقیم هم بود، 60 درصد آن متعلق به شرکت BASF و 40 درصد آن مربوط به پتروشیمی خلیجفارس بود که بهصورت مشارکتی شصت - چهل در حال توافق بودند.
3- شرکت «بوش» که مهمترین شرکت قطعهساز خودرو در دنیا است؛ با مدیر عامل آن صحبت کردم که علاوه بر تولیدات لوازم خانگی آن که دفترش در ایران افتتاح شد، سی یا چهل درصد از قطعات خودرو این شرکت را که نیاز نداشته باشد، با ما قرارداد ببندد. این یک سال و نیم بعد از برجام اتفاق افتاد. در همان سال اولی که برجام امضا شد شرکتهایی از 16 ایالت آلمان آمدند.
شما مجموع همین سه قلمی که من اشاره کردم را اگر با هم جمع بزنید می شود دوازده میلیارد جذب سرمایه خارجی. شرکت فولْکْسواگِن نیز به ایران آمد که ماشینهای آن الآن نیز کموبیش در اینجا است. این شرکت قرار بود با فرمول جدید در ایران 400هزار خودرو تولید کند. با خروج ترامپ و عملاً عقیم ماندن برجام، این پروژهها هم باقی ماند.
پرسشی که این روزها بخصوص در فضای انتخاباتی بسیار مطرح می شود این است که چرا دولت حسن روحانی نتوانست علیرغم حضور جو بایدن در کاخ سفید که وعده انتخاباتی او بازگشت به برجام بود، احیاء این توافق و رفع تحریم را رقم بزند؟
اگر مصاحبههایی که در زمان انتخابات انجام میشود را پیگیری کنیم، میبینیم که آقای ظریف از شش ماه تلخ سخن می گوید. آقای روحانی بهعنوان رئیسجمهور و آقای ظریف در آن شش ماه آخر دولت دوازدهم که بایدن رویکار آمد و گفت دولت ترامپ اشتباه کرده و میخواست به برجام برگردد، تلاش کردند برجام با حضور آمریکا احیا شود؛ اما چه فاکتور و چه عاملی نگذاشت که برجام در زمان آقای روحانی امضا بشود؟ برخی از کارشناسان شاید یکمقداری تردید کنند که همه تعلل مربوط به آمریکا بوده است، اینها حقایقی است که وجود دارد. بعد همه انتظار داشتند که دولت سیزدهم (مرحوم رئیسی) بتواند برجام را احیا کند و زمانی که مذاکرات در این دولت آغاز شد، در همان سال اول به بازگشت مجدد به برجام نزدیک شدند و جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا چند بار اعلام کرد که ما در حال طی مقدمات بازگشت همه اعضا به اجرای برجام هستیم؛ اما متأسفانه تحت رقابتهای نامطلوب داخلی و جریاناتی که در کشور وجود دارد، همواره منافع ملی از دست میرود. من روی این جمله تأکید میکنم که بر اساس آنچه فضای داخلی ایجاب میکرد، نگذاشتند در آن ششماهه آخر دولت آقای روحانی احیای برجام صورت بگیرد بعد هم که خودشان مذاکره کردند، فقط به دنبال این بودند که امتیاز بیشتری از برجام بگیرند و با این ادعا که ما موفق شدیم کار را تمام کنند.
این وضعیت در حالی بود که سختترین مذاکرات در همان زمان آقای ظریف و در ماه های پایانی دولت روحانی صورت گرفت. در مذاکراتی که انجام میشد هیچکدام از دو طرف امتیازی نمیداد؛ نه ما حاضر بودیم از آنچه امضاء کرده بودیم کوتاه بیاییم و حتی یک امتیاز بدهیم و نه آمریکا حاضر بود که امتیاز بیشتری بدهد؛ علت این بود که هر دو کشور مخالفانی در داخل برای احیای برجام داشتند، بهخصوص در آمریکا.
اگرچه در برجام همه تحریمها برطرف نشد و فقط تحریمهای ناشی از مسئله هستهای از بین رفت؛ ولی استقبال زیادی از امضای برجام از سوی کشورهای مختلف صورت گرفته بود. خلاصه کلام در پاسخ به سوال شما است است که اگر ما نگاه افزایش سرمایهگذاری و نرخ رشد تولید ناخالص داخلی را هم محور قرار بدهیم، اولین و مهمترین گامی که نیاز داریم حل مسئله تحریمها است.
شما اشاره کردید که بعد از امضای برجام حداقل در حوزه خود شما فقط در یک کشور این میزان استقبال صورت گرفته بود؛ ولی منتقدان هم حرفی دارند که این حرف هم خیلی عاری از منطق نیست و آنهم این است که ما یعنی جمهوری اسلامی ایران پذیرفته بود که این تفاهم انجام بشود و از این سرمایه گذاری ها هم استقبال کرده بود . وقتی آقای ترامپ از برجام خارج شد اروپاییها هرچند در اقدام سیاسی در شورای امنیت و همینطور در جاهایی دیگر خیلی خوب عمل کردند، اما در میدان عمل نتوانستند مقابل تحریمهای آمریکا کاری انجام بدهند .
فرمایش و پرسش جنابعالی کاملاً درست است. در همان زمان نیز آنها حمایت سیاسی کردند اما حمایت عملی نکردند. در آن زمان شیوههایی مختلفی مطرح شد. من آن زمان خودم در آلمان بودم و دیدم که اروپاییها اقدام کردند تا برخلاف میل آمریکا هم که شده برجام را اجرا کنند. به نظر من واقعاً مضحک است که بعضی از این کاندیداها میگویند ما میخواهیم دلار زدایی کنیم. اینها اصلاً جهان و تجارت بینالملل را نمیشناسند؛ واقعاً نمیشناسند. ببینید، اروپاییها میخواستند این کار را انجام بدهند. ما الآن خودمان میگوییم که دومین پول پرقدرت جهان بعد از دلار، یورو است. ولی در همان زمان که اروپاییها دنبال این قضیه بودند، هیچیک از بانکهای اروپایی حاضر نشدند با ایران کار کنند. نمیتوانستند؛ چون آمریکا گفت اگر بانکی با ایران کار کند، تحت تحریم قرار می گیرد و مبادله های دلاری با آن را قطع میکنیم؛ در حالی که هشتاد درصد مبادلات جهانی با دلار صورت میگیرد. سخن وزیر دارایی فرانسه در مورد قدرت دلار در برابر یورو ثبت تاریخ است. وقتی آقای ظریف اشاره میکند که به تاریخ مراجعه کنید و تاریخ را نقض نکنید، درست میگوید؛ وزیر دارایی فرانسه در آن زمان گفت ما فکر میکردیم که یورو خیلی قوی است؛ نمیدانستیم که یورو در چنبره دلار قرار میگیرد.
این بانک ها حاضر نبودند با دلار آمریکا مبارزه کنند. اینقدر مبادلات جهانی درهمآمیخته است که جدا کردن این ارزهای جهانی کار آسانی نیست؛ شما الآن میتوانید بگویید یورو بگیریم، اما نمیدانید بعد از آن چه حاشیهای رخ میدهد. حرف این است که باید این وابستگی جهانی را بشناسیم؛ وابستگی بین دلار، یورو، پوند انگلیس و ین ژاپن. هرکدام از اینها پولهای بینالمللیاند و در مبادلات جهانی تمام بانکها با این ارزها کار میکنند. شما اگر بخواهید دلار زدایی کنید، عملاً یورو زدایی هم همراهش است. حالا ممکن است از طریقهای دیگری بتوانید مسیر را دور بزنید، مثلاً در چین یا در جاهایی دیگر یکسری معاملهای انجام بدهید؛ اما هزینهای که این کار به کشور تحمیل میکند، هزینه بالایی است.
سیستم بینالمللی آنچنان درهمتنیده شده است که نمیشود اینها را از هم تفکیک کرد. شما با هر اقتصاددانی که مسئله پول و پول جهانی را میشناسد صحبت کنید، همین صحبتهای علمی را میگوید؛ اینها صحبتهایی است که در دنیا رایج است. اینها را نمیشود نادیده گرفت؛ اگر شما نادیده میگیرید، معلوم است که شما دچار اشتباه شدهاید و به مستمع خودتان آدرس اشتباه میدهید.
لذا در این درهم تنیدگی، شما باید مشکل را از ریشه حل کنید. نه اینکه بهدنبال این باشید که مشکل را از طریق دیگری حل کنید. من نمیخواهم از اروپا دفاع کنم اما در زمینه اقتصادی، جهانیشدن به معنای واقعی رخ داده است. اگر در بحث سیاست خارجی مثلاً شما حقوق بشر، تحریمهایی ناشی از حقوق بشر و مسائل دیگر را دارید، اما در اقتصاد چون بخش عمده آن دست بخش خصوصی است، جهانیشدن در آن به معنای واقعی صورت گرفته است. ممکن است شما بگویید بله دلار زدایی بکنیم، ولی بانکهای دیگر با شما مشکل پیدا میکنند. دولتها میخواستند این کار را کنند، ولی هیچیک از بانکهای اروپایی، در فرانسه، آلمان، انگلستان و دیگران حاضر نشدند کمک کنند. آنها در این زمینه حتی به دولتهایشان کمک نکردند. وقتی برتری نقش دلار در تجارت جهانی را میبینید که حدود 80درصد است، میفهمید که چرا هیچ بانکی حاضر نشد با ما کار کند. بنابراین، شما باید این مشکل را از این زاویه حل کنید؛ با شعار دادن تو خالی مسائل حل نمی شود. اینکه بگویند چون با آمریکا دشمنی داریم، پس با دلار کار نمیکنیم، درست نیست؛ چون با این کار خودمان را از پولهای جهانی دیگر هم محروم میکنیم.
در چندهفته اخیر شاهد تشدید تنش میان ایران و تروئیکای اروپایی و پیشبرد قطعنامه ای در شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی علیه ایران بودیم. فکر می کنید چه دلایلی منجر به تند شدن تروئیکا نسبت به پرونده هسته ای ایران شده است؟
این مسئله بیش از اینکه به خود مسأله برجام، برگردد، به سیاستهای اروپا در قبال روسیه و قضیه اوکراین برمیگردد. الآن اروپا مقابل روسیه قرار میگیرد و روسیه مثل ایران در تحریم است. آنها معتقدند که ایران و روسیه در مسئله اوکراین با هم همکاری کردند. اگرچه الآن مانند یک سال قبل این مسئله مطرح نیست اما به هرحال پرونده مسئله پهپاد دادن ایران به روسیه همچنان باز است. برخلاف آمریکا که دور از دسترس روسیه است، مسئله امنیت برای اروپا مهم است. وقتی میبینند که ایران به روسیه نزدیک میشود و در جنگ اوکراین عملاً از روسیه حمایت میکند، اروپاییها بیشتر از آمریکاییها حساس میشوند. من خیلی نمیخواهم وارد جزئیات بشوم؛ چون واقعاً اطلاعاتی ندارم که بخواهم بیشتر در مورد آن بحث کنم، ولی این نوع سیاست خارجی ما و حمایت ضمنی یا علنی ما باعث شده که فعلاً موضع اروپا نسبت به ایران تندتر از آمریکا شود. ممکن است در آینده در این موضع تغییری حاصل شود. بنابراین، تندی بیشتر اروپا علیه ایران ناشی از مسئله اوکراین و حمایتی است که ما تقریباً از روسیه در جنگ اوکراین کردیم.
در فضای انتخاباتی جاری بحث هایی درباره مجری بودن وزارت امور خارجه در مسائل سیاست خارجی مطرح شده است. برخی معتقدند که در چنین فضایی فرقی نمی کند که چه کسی در پاستور و به تبع ان در وزارت خارجه باشد چرا که تصمیم های کلان در جای دیگری گرفته می شود. به عنوان فردی که سابقه چند دهه فعالیت دیپلماتیک را دارد تصور می کنید واقعا فرقی می کند چه کسی در پاستور نشسته باشد؟
واقعاً متفاوت است؛ حاکمیت براساس نظرات کارشناسی تصمیم می گیرد که مسائل را چطور پیش ببرد. مذاکره با آمریکا مدتها ممنوع بود، اما میبینیم که مذاکره صورت گرفت و مستقیم هم صورت گرفت. ممکن است یک نقاط قرمزی را مقام رهبری اعلام کند که این نقطههای قرمز چون با امنیت کشور و با توسعه اقتصاد مرتبط است، باید وجود داشته باشد. اما از نظر بنده این نقاط امر ثابتی نیست بلکه در حال تغییر است.
وقتی کسی در جایگاهی قرار میگیرد باید تصمیمهایی بگیرد؛ در هیچ کشوری با خوابنمایی تصمیمگیری نمیشود؛ برای هر تصمیمگیری باید گزارشهای کارشناسی تهیه شود که در آن نقاط مثبت و منفی تصمیم بهطور مشخص بیان و گفته شود .
بنده با قاطعیت میگویم غیر از تحریمها که اصلاً داستانش فرق میکند، در یک اقتصاد معمولی شما هر تصمیم اقتصادی را که بخواهید بگیرید، پیامدهایی هم دارد؛ مثلاً شما اگر دنبال رشد اقتصادی باشید، ممکن است این رشد اقتصادی تورم را هم ایجاد کند. اگر دنبال حل مشکل بیکاری بروید، ممکن است توسعه اقتصادی مقداری لطمه بخورد. بنابراین، شما باید واژههای اقتصادی و سیاستهای انبساطی و انقباضی را معنا کنید.
رئیس دیپلماسی وقتی که گزارشی را تهیه میکند در آن به نقاط مثبت و منفی اشاره می کند. به نظر من مؤثرین عامل در سیاستگذاریها کارشناسانی هستند که واقعاً زبدهاند؛ میتوانند طوری یک مسأله را مطرح کنند که نقاط مثبت یک تصمیمگیری بیشتر از منافعش باشد و گاهی اوقات هم میتوانند طوری تصمیم بگیرند که نقاط منفی بیش از مثبت باشد. حالا اگر تفاوت رقم مثبت و منفی در این گزارش کم باشد شاید امکان دخالت سیاسی به گونه ای که نظر کارشناسی زیر سوال برود، وجود داشته باشد. در مسئله ای مانند تحریم طبیعتا اختلاف درصد نظر کارشناسی مثبت به نفع رفع تحریم تا منفی به نفع بقای ان بسیار زیاد است.
مانند نظرات غیرکارشناسی که در رد ضرورت تصویب لوایح باقیمانده FATF این روزها در مناظره ها و پیش از آن هم از سوی برخی مقام های نشسته در نهادهای تصمیم گیر شنیده ایم.
بله، من نمیخواهم اینجا از کسی نام ببرم، اما فردی در رد ضرورت تصویب لوایح باقی مانده اف ای تی اف گفته بود که اگر ما این لوایح را تصویب کنیم کمک های ما به برخی گروه های مقاومت تحت تاثیر قرار می گیرد . باید از ایشان سؤال کرد که چند درصد از معامله تجاری و تجارت خارجی کشور کمک مالی و آنهم به شکل رسمی به گروه های مقاومت است؟ چرا شما به خاطر آن درصد کم، نود درصد دیگر را محروم میکنید و بعد شفافیت معامله تجارت را هم از بین میبرید.
یکی از معضلات ما عدم شفافیت در تجارت بینالملل ما است؛ وقتی شما در تمام مبادلات تجاری که حدود 95 درصد آن از طریق اعتبار اسنادی انجام میشود، نمیتوانید اعتبار اسنادی با هیچ بانکی باز کنید، چگونه تجارت سالم بین المللی داشته باشید؟ اگر هم بتوانید با برخی از بانکهای مثلاً چینی که نقش چندانی هم ندارند، اعتبار اسنادی باز کنید، باز هم به مشکل برخورد می کنید؛ چون این کشور هم به سد اف ای تی اف در پرداخت برخورد می کند. بنابراین، ما عملاً بخش اقتصادی کشور را با دست خودمان قفل کردیم.
ضرورت تصویب لوایح اف ای تی اف را برابر با ضرورت رفع تحریم می دانید؟
من بهعنوان یک آدمی که هم تجربه سیاست خارجی و هم اقتصادی دارم، واقعاً معتقدم و باور دارم که ما وارد هر صحنهای که بشویم، مهمترین عامل برای کشور و دولت ما مسئله تحریمها است و ما باید از تحریمها رها بشویم و استانداردهای باقی مانده افایتیاف را بپذیریم؛ این کار نهتنها به رشد تولید بلکه به ما در کاهش تورم هم حتما کمک میکند. قدری با شفافیت عمل میکند و جلو رانت را میگیرد؛ یعنی شما با این اقدام، اقتصاد را میبرید در یکجایی که هم رانت در آن کمتر است و هم شفاف است و مردم آثارش را میتواند ببینید. وقتی این نباشد شما هیچ کاری ندارید بکنید. درباره نرخ ارز هم همین بحثها کم و بیش میتواند مطرح بشود.
لذا شما وقتی میتوانید تصمیم عاقلانهای بگیرید که منافع ملی در آن زیاد است و از هر زاویهای که نگاه کنید منافع و مضارش نود به ده است، برای چه نود درصد را ول میکنید و میروید سراغ ده درصد؟ شاید قضیه همان قول معروفی باشد که میگویند اینها کسانی هستند که از این شرایط بهرهمند شدند؛ یعنی با چنین تصمیمهای غلط درآمدهای آنچنانی به دست آوردند؛ شاید پای کاسبان تحریم در میان است.