به گزارش عصر جمعه انجمن علمی پژوهش و رفاه اجتماعی دانشگاه یزد، یک محقق مردم شناس و مدرس دانشگاه با تشریح پیشینه مستندسازی مهدویان کارگردان فیلم لاتاری گفت: کسانی که در ژانر مستند کار میکنند، همواره مسئله ای دارند که به دنبال یافتن عوامل ایجاد کننده و در نهایت ارائه راهکارهایی برای حل مسئله هستند و در این فیلم نیز سعی شده به دو مسئله محوری هویت و مهاجرت پرداخته شود.
کاظم شاملو افزود: این فیلم دارای موضوعی مسئله محور است و با موضوع مهاجرت یا قاچاق دختران و بردگی جنسی پیش از این در سینمای ایران فیلم های مانند فقر و فحشای دهنمکی و آدم برفی میرباقری وجود داشته است.
وی تصریح کرد: با این حال، از مهدویان به عنوان مستندساز انتظار می رود از لایههای سطحی مسئله اجتماعی عبور و لایههای پنهان و عمیق تری را برای ببینده به تصویر بکشد اما این اتفاق در لاتاری نیفتاده و حتی ژانر فیلم شبیه فیلم فارسیهای پیش از انقلاب شده و در برخی موارد، مضامین تکراریِ این فیلم با فیلمهای قیصر یا آژانس شیشه ای قابل مقایسه است.
شاملو با تبیین برخی ضعفهای فیلم نامه افزود: در این فیلم توضیحی داده نمیشود که چرا فردی که در تهران و حتی دُبی مانع اقدام امیرعلی و موسی برای انتقام گیری بود، در نهایت جیمزباند گونه وارد میدان شده و کار ناتمام امیرعلی را کامل می کند یا فضای پوپولیستی و شعار زده حاکم بر دیالوگهای فیلم مثل اصلاح عبارت خلیج فارس یا بیانیه خوانیهای سیاسی موسی را میتوان به عنوان نقطه ضعف ارزیابی کرد.
این مردمشناس در خصوص تفسیر جملات کلیدی فیلم به عنوان نماد و نشانه نیز یادآور شد: در چند جای فیلم از جمله دیالوگ موسی آنجا که میگوید باید آن دختر تاجیک را تهدید میکردی تا حرف بزند، مروج یک سنت غیردموکراتیک رایج در میان تفکر سنتی جامعه است اما با این روش نمی توان مسئلههای پیچیده اجتماعی همچون قاچاق دختران را حل کرد، با وجود این موارد، لاتاری از نگاه مخاطبان فیلمی جذاب اما نظر منتقدان را جلب نکرده است.
شاملو درباره خشونتهای کلامی موجود در فیلم نیز گفت: خشونت کلامی به خشونت رفتاری منجر میشود و فیلم لاتاری با نوعی بازتولید خشونت همراه است و حرکت در مسیر اجرای قانون در خارج از مسیرهای مدنی را ترویج میکند.
این کارشناس رسانه تصریح کرد: یک فیلم موفق، فیلمی است که با زبان تصویر پیامش را به مخاطب منتقل کند و نه با دیالوگ، مثلاً اگر درباره وطن پرستی یا هویت صحبت میشود در قالب تصویر باید این مفاهیم را درک کنیم نه اینکه تنها حرف آنها زده شود.
وی ادامه داد: از نقاط قوت فیلم میتوان به دعوای فرخ نژاد و حجازی در فیلم اشاره کرد که نوعی نقد حاکمیت از درون است آنجا که دو جریان رسمی و غیررسمی درون حاکمیت با یکدیگر تلاقی پیدا کرده و به نظر میرسد جریان رسمی که از اتفاقات باخبر است، اقدامی نمی کند و جریان غیررسمی اگرچه دلسوز است اما قدرتی برای اصلاح امور ندارد.
شاملو ادامه داد: این فیلم نقاط قوت قابل تاملی دارد که رگههای از پیشینه مستندسازی کارگردان را آشکار میسازد، به عنوان نمونه، فقدان مادر که عامل عاطفی و پیوند محسوب میشود و پیوند با وطن به عنوان مام میهن که این خلاء به خوبی احساس میشود هر دو بازیگرِ جوانِ این فیلم مادر ندارند و از ابتدا از طریق لاتاری به دنبال مهاجرت و جلای وطن هستند.
شاملو افزود: در این فیلم، ریشههای عدم هویتیابی با وطن و ضعیف شدن این پیوند به دلیل مشکلات متعدد بیان میشود، لذا شخصیت اصلی داستان دنبال مهاجرت است و میخواهد از ایران برود. در مجموع، لاتاری نقاط قوتی دارد که نشان میدهد کارگردان به آنها توجه کرده و قابل تحسین است اما کلیت فیلم انتظار را از یک کارگردان که پیشینه مستندسازی دارد، را برآورده نمی کند.
پژوهشگر اجتماعی و دانشجوی دوره دکترای جامعهشناسی اقتصادی و توسعه نیز در این نشست با بیان برخی از انتقادات محتوایی مطرحشده درباره فیلم لاتاری گفت: کارگردان این فیلم در نخستین واکنش خود به منتقدان، در پاسخگو به نقدهای مطرح شده، تولید این فیلم را بر اساس میل شخصی و دلخواه خود توصیف میکند، بنابراین به نظر میرسد بیان مجدد این انتقادات و بازگویی آنها در جلسات، تنها تکرار مکررات باشد.
سعید دشتیزاد افزود: شاید بهتر باشد در این نشست از زاویه ای جدید، به انگیزههای تولید و محتوای فیلمهایی نظیر لاتاری نظر بیاندازیم.
به گفته وی بررسی این فیلم از زاویه نظریات مطرح در جامعه شناسی، کاری است که در هیچکدام از نقدهای منتشر شده، به چشم نمی خورد و البته میتواند برای دانشجویان و پژوهشگران علوم اجتماعی جالب توجه باشد.
دشتیزاد در ادامه با بیان نظریه ابن خلدون جامعهشناس مسلمان قرن هشتم هجری قمری درباره سه دوره مهم در تأسیس، تثبیت و اضمحلال حکومتها گفت: اکنون نظام جمهوری اسلامی در دوره تثبیت قرار دارد و به نظر میرسد فیلم لاتاری و نمونههای مشابه آن به لحاظ محتوایی نظیر فیلم آژانس شیشهای، در واقع به بازنمایی دغدغهها و دلنگرانیهای نسلی میپردازد که در دوران تأسیس این نظام، دشواریها و رنجهای متعددی را با همه وجود، متحمل شدهاند اما اکنون گویا تمام آن آرزوها و آرمانها را به سبب قواعد، سبک زندگی و سایر الزامات دوران تثبیت، از دست رفته یا در آستانه فراموشی میبینند.
وی یادآور شد: بنابراین دستمایه تولید چنین آثاری در این دوران، پاسخ به این سؤال محوری است که چرا چنین شد؟ در حالی که در تولیدات سینمای ارزشی دوران تأسیس، ما معمولا با این سؤال مواجه بودیم که چه باید کرد؟
دشتی زاد در ادامه با تبیین نظریه رابرت مرتون جامعه شناس آمریکایی و مدل تحلیلی او درباره واکنشهای مختلف جامعه در برابر ناهماهنگی میان اهداف و ارزشها و وسایل دستیابی به آنها، افزود: در فیلم لاتاری برای تمام انواع واکنشهای ممکن در برابر نابرابری فرصتها و فشار اجتماعی، یک یا چندین کاراکتر ساخته و پرداخته شده است.
وی در چارچوب نظریه یادشده، واکنش نوشین و امیرعلی را در برابر مسایل و مشکلاتی که در مسیر دستیابی به آرزوهایشان پیش رو داشتند، از نوع نوآورانه ارزیابی کرد و افزود: در این فیلم این دو شخصیت از طریق شرکت در لاتاری و یا مدلینگ سعی در پیمودن مسیرهای میانبر و به لحاظ اجتماعی نامعقولانه برای رسیدن به امیال و آرزوهایشان داشتند.
وی واکنش شخصیتهایی نظیر مرتضی و دوستش در امارات را از نوع همنوایی توصیف کرد و ادامه داد: در این فیلم شخصیت موسی نیز ابتدا در برابر مسایل پیش آمده واکنشهایی از نوع انزواطلبی از خود بروز میداد اما در ادامه این واکنشها به شکل طغیان تغییر چهره داد.
دانشجوی دکتری جامعهشناسی و دبیر انجمن علمی پژوهش و رفاه اجتماعی دانشگاه یزد نیز در این نشست با رجوع به گزارش تحلیلی مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری درباره فیلمهای سی و ششمین جشنواره فیلم فجر با محوریت موضوع تصویر ایران در سینمای ایران بیان کرد: براساس این گزارش، فیلمهای شرکتکننده تصویری بسیار منفی از وضعیت ایران در حوزههای مختلف از جمله جامعه، خانواده، زنان، انسان، قانون، آینده، دین و اخلاق، امنیت و غیره ارائه کرده اند.
حسین امامعلی زاده ادامه داد: مثلاً ایران به مثابه جامعهای فردگرا، بینظم، در آستانه اضمحلال و فاقد امنیت اجتماعی به تصویر کشیده شده و یا در حوزه قانون، بیتوجهی به قانون و خودسری و انتقامگیری ترویج شده و از این زاویه فیلم لاتاری به وضوح دارای چنین ویژگیهایی است.
وی افزود: در این فیلمِ پارهپاره و مستندگونه سعی شده به برخی از مسائل جامعه ایرانی پرداخته شود اما مهمترین ضعفهای آن سطحینگری و نپرداختن به علتهاست لذا با دیالوگها و رفتارهای شعاری این گونه تلقین میشود که با کشتن یک فرد علت مسائل شناسایی و رفع شده است! در واقع، فیلم لاتاری نوعی مواجه فردگرایانه با مسائل اجتماعی است که بدون اشاره به ریشهها و راه حلهای اساسی، راهکار را نه اصلاحات اجتماعیِ کلان بلکه اقدام فردی معرفی میکند.
وی یکی از بارزترین ویژگیهای فیلم ایرانی را انتقال صریح و عریان پیام دانست و ادامه داد: در این حالت، فیلمها بسیار سریع به شعاریشدن و دلزدگی مبتلا میشوند که ما مصداق آن را در جایجای فیلم لاتاری (از تیپیک بودن شخصیتهای فیلم تا احساسات ناسیونالیستی) مشاهده میکنیم.
امامعلی زاده افزود: این فیلم در سطح فردی و کلان ترویج و حتی توجیه کننده خشونت است، در سطح فردی میبینیم که شخصتهای داستان بجای استدلال و اقناع، همواره از داد و دعوا و خشونت فیزیکی برای بیان حرف خود استفاده میکنند و در سطح کلان هم احساسات قومی و ملیگرایانه را به بدترین شکل ممکن تحریک میکنند و حتی آخر فیلم آنجا که خبر قتل شاهزاده از رسانههای عربی پخش میشود، گویا جای ظالم و مظلوم عوض شده و این تأثیر منفی بر وجهه ایران دارد، اینجاست که میتوان حکم داد سینمای ایران خود بخشی از مسئله است!
وی در پایان در خصوص اینگه چگونه فیلمی با این کیفیت نازل عنوانِ بهترین فیلم از نگاه مخاطبان را کسب می کند، دلیل آن را پیشینه و بستر فرهنگی و برخی ویژگیهای جامعه ایرانی از جمله مباحث مربوط به خلیج فارس و کینه نسبت به عربها در این زمینه، عربستیزی و احساس مورد ظلم قرار گرفتن از سوی آنها و همچنین ناتوانی عامه مردم از شناخت علت اصلی مسائل دانست که موجب میشود مخاطب با شخصیت فیلم همزاد پنداری کرده و تصور کند انتقام دیرینه اش را گرفته و مسئله را حل کرده است!
این نشست به همت انجمن علمی پژوهش و رفاه اجتماعی و با همکاری انجمن جامعهشناسی ایران دفتر یزد و انجمن علمی انسانشناسی دانشگاه یزد برگزار شد.
/6014/
کاظم شاملو افزود: این فیلم دارای موضوعی مسئله محور است و با موضوع مهاجرت یا قاچاق دختران و بردگی جنسی پیش از این در سینمای ایران فیلم های مانند فقر و فحشای دهنمکی و آدم برفی میرباقری وجود داشته است.
وی تصریح کرد: با این حال، از مهدویان به عنوان مستندساز انتظار می رود از لایههای سطحی مسئله اجتماعی عبور و لایههای پنهان و عمیق تری را برای ببینده به تصویر بکشد اما این اتفاق در لاتاری نیفتاده و حتی ژانر فیلم شبیه فیلم فارسیهای پیش از انقلاب شده و در برخی موارد، مضامین تکراریِ این فیلم با فیلمهای قیصر یا آژانس شیشه ای قابل مقایسه است.
شاملو با تبیین برخی ضعفهای فیلم نامه افزود: در این فیلم توضیحی داده نمیشود که چرا فردی که در تهران و حتی دُبی مانع اقدام امیرعلی و موسی برای انتقام گیری بود، در نهایت جیمزباند گونه وارد میدان شده و کار ناتمام امیرعلی را کامل می کند یا فضای پوپولیستی و شعار زده حاکم بر دیالوگهای فیلم مثل اصلاح عبارت خلیج فارس یا بیانیه خوانیهای سیاسی موسی را میتوان به عنوان نقطه ضعف ارزیابی کرد.
این مردمشناس در خصوص تفسیر جملات کلیدی فیلم به عنوان نماد و نشانه نیز یادآور شد: در چند جای فیلم از جمله دیالوگ موسی آنجا که میگوید باید آن دختر تاجیک را تهدید میکردی تا حرف بزند، مروج یک سنت غیردموکراتیک رایج در میان تفکر سنتی جامعه است اما با این روش نمی توان مسئلههای پیچیده اجتماعی همچون قاچاق دختران را حل کرد، با وجود این موارد، لاتاری از نگاه مخاطبان فیلمی جذاب اما نظر منتقدان را جلب نکرده است.
شاملو درباره خشونتهای کلامی موجود در فیلم نیز گفت: خشونت کلامی به خشونت رفتاری منجر میشود و فیلم لاتاری با نوعی بازتولید خشونت همراه است و حرکت در مسیر اجرای قانون در خارج از مسیرهای مدنی را ترویج میکند.
این کارشناس رسانه تصریح کرد: یک فیلم موفق، فیلمی است که با زبان تصویر پیامش را به مخاطب منتقل کند و نه با دیالوگ، مثلاً اگر درباره وطن پرستی یا هویت صحبت میشود در قالب تصویر باید این مفاهیم را درک کنیم نه اینکه تنها حرف آنها زده شود.
وی ادامه داد: از نقاط قوت فیلم میتوان به دعوای فرخ نژاد و حجازی در فیلم اشاره کرد که نوعی نقد حاکمیت از درون است آنجا که دو جریان رسمی و غیررسمی درون حاکمیت با یکدیگر تلاقی پیدا کرده و به نظر میرسد جریان رسمی که از اتفاقات باخبر است، اقدامی نمی کند و جریان غیررسمی اگرچه دلسوز است اما قدرتی برای اصلاح امور ندارد.
شاملو ادامه داد: این فیلم نقاط قوت قابل تاملی دارد که رگههای از پیشینه مستندسازی کارگردان را آشکار میسازد، به عنوان نمونه، فقدان مادر که عامل عاطفی و پیوند محسوب میشود و پیوند با وطن به عنوان مام میهن که این خلاء به خوبی احساس میشود هر دو بازیگرِ جوانِ این فیلم مادر ندارند و از ابتدا از طریق لاتاری به دنبال مهاجرت و جلای وطن هستند.
شاملو افزود: در این فیلم، ریشههای عدم هویتیابی با وطن و ضعیف شدن این پیوند به دلیل مشکلات متعدد بیان میشود، لذا شخصیت اصلی داستان دنبال مهاجرت است و میخواهد از ایران برود. در مجموع، لاتاری نقاط قوتی دارد که نشان میدهد کارگردان به آنها توجه کرده و قابل تحسین است اما کلیت فیلم انتظار را از یک کارگردان که پیشینه مستندسازی دارد، را برآورده نمی کند.
پژوهشگر اجتماعی و دانشجوی دوره دکترای جامعهشناسی اقتصادی و توسعه نیز در این نشست با بیان برخی از انتقادات محتوایی مطرحشده درباره فیلم لاتاری گفت: کارگردان این فیلم در نخستین واکنش خود به منتقدان، در پاسخگو به نقدهای مطرح شده، تولید این فیلم را بر اساس میل شخصی و دلخواه خود توصیف میکند، بنابراین به نظر میرسد بیان مجدد این انتقادات و بازگویی آنها در جلسات، تنها تکرار مکررات باشد.
سعید دشتیزاد افزود: شاید بهتر باشد در این نشست از زاویه ای جدید، به انگیزههای تولید و محتوای فیلمهایی نظیر لاتاری نظر بیاندازیم.
به گفته وی بررسی این فیلم از زاویه نظریات مطرح در جامعه شناسی، کاری است که در هیچکدام از نقدهای منتشر شده، به چشم نمی خورد و البته میتواند برای دانشجویان و پژوهشگران علوم اجتماعی جالب توجه باشد.
دشتیزاد در ادامه با بیان نظریه ابن خلدون جامعهشناس مسلمان قرن هشتم هجری قمری درباره سه دوره مهم در تأسیس، تثبیت و اضمحلال حکومتها گفت: اکنون نظام جمهوری اسلامی در دوره تثبیت قرار دارد و به نظر میرسد فیلم لاتاری و نمونههای مشابه آن به لحاظ محتوایی نظیر فیلم آژانس شیشهای، در واقع به بازنمایی دغدغهها و دلنگرانیهای نسلی میپردازد که در دوران تأسیس این نظام، دشواریها و رنجهای متعددی را با همه وجود، متحمل شدهاند اما اکنون گویا تمام آن آرزوها و آرمانها را به سبب قواعد، سبک زندگی و سایر الزامات دوران تثبیت، از دست رفته یا در آستانه فراموشی میبینند.
وی یادآور شد: بنابراین دستمایه تولید چنین آثاری در این دوران، پاسخ به این سؤال محوری است که چرا چنین شد؟ در حالی که در تولیدات سینمای ارزشی دوران تأسیس، ما معمولا با این سؤال مواجه بودیم که چه باید کرد؟
دشتی زاد در ادامه با تبیین نظریه رابرت مرتون جامعه شناس آمریکایی و مدل تحلیلی او درباره واکنشهای مختلف جامعه در برابر ناهماهنگی میان اهداف و ارزشها و وسایل دستیابی به آنها، افزود: در فیلم لاتاری برای تمام انواع واکنشهای ممکن در برابر نابرابری فرصتها و فشار اجتماعی، یک یا چندین کاراکتر ساخته و پرداخته شده است.
وی در چارچوب نظریه یادشده، واکنش نوشین و امیرعلی را در برابر مسایل و مشکلاتی که در مسیر دستیابی به آرزوهایشان پیش رو داشتند، از نوع نوآورانه ارزیابی کرد و افزود: در این فیلم این دو شخصیت از طریق شرکت در لاتاری و یا مدلینگ سعی در پیمودن مسیرهای میانبر و به لحاظ اجتماعی نامعقولانه برای رسیدن به امیال و آرزوهایشان داشتند.
وی واکنش شخصیتهایی نظیر مرتضی و دوستش در امارات را از نوع همنوایی توصیف کرد و ادامه داد: در این فیلم شخصیت موسی نیز ابتدا در برابر مسایل پیش آمده واکنشهایی از نوع انزواطلبی از خود بروز میداد اما در ادامه این واکنشها به شکل طغیان تغییر چهره داد.
دانشجوی دکتری جامعهشناسی و دبیر انجمن علمی پژوهش و رفاه اجتماعی دانشگاه یزد نیز در این نشست با رجوع به گزارش تحلیلی مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری درباره فیلمهای سی و ششمین جشنواره فیلم فجر با محوریت موضوع تصویر ایران در سینمای ایران بیان کرد: براساس این گزارش، فیلمهای شرکتکننده تصویری بسیار منفی از وضعیت ایران در حوزههای مختلف از جمله جامعه، خانواده، زنان، انسان، قانون، آینده، دین و اخلاق، امنیت و غیره ارائه کرده اند.
حسین امامعلی زاده ادامه داد: مثلاً ایران به مثابه جامعهای فردگرا، بینظم، در آستانه اضمحلال و فاقد امنیت اجتماعی به تصویر کشیده شده و یا در حوزه قانون، بیتوجهی به قانون و خودسری و انتقامگیری ترویج شده و از این زاویه فیلم لاتاری به وضوح دارای چنین ویژگیهایی است.
وی افزود: در این فیلمِ پارهپاره و مستندگونه سعی شده به برخی از مسائل جامعه ایرانی پرداخته شود اما مهمترین ضعفهای آن سطحینگری و نپرداختن به علتهاست لذا با دیالوگها و رفتارهای شعاری این گونه تلقین میشود که با کشتن یک فرد علت مسائل شناسایی و رفع شده است! در واقع، فیلم لاتاری نوعی مواجه فردگرایانه با مسائل اجتماعی است که بدون اشاره به ریشهها و راه حلهای اساسی، راهکار را نه اصلاحات اجتماعیِ کلان بلکه اقدام فردی معرفی میکند.
وی یکی از بارزترین ویژگیهای فیلم ایرانی را انتقال صریح و عریان پیام دانست و ادامه داد: در این حالت، فیلمها بسیار سریع به شعاریشدن و دلزدگی مبتلا میشوند که ما مصداق آن را در جایجای فیلم لاتاری (از تیپیک بودن شخصیتهای فیلم تا احساسات ناسیونالیستی) مشاهده میکنیم.
امامعلی زاده افزود: این فیلم در سطح فردی و کلان ترویج و حتی توجیه کننده خشونت است، در سطح فردی میبینیم که شخصتهای داستان بجای استدلال و اقناع، همواره از داد و دعوا و خشونت فیزیکی برای بیان حرف خود استفاده میکنند و در سطح کلان هم احساسات قومی و ملیگرایانه را به بدترین شکل ممکن تحریک میکنند و حتی آخر فیلم آنجا که خبر قتل شاهزاده از رسانههای عربی پخش میشود، گویا جای ظالم و مظلوم عوض شده و این تأثیر منفی بر وجهه ایران دارد، اینجاست که میتوان حکم داد سینمای ایران خود بخشی از مسئله است!
وی در پایان در خصوص اینگه چگونه فیلمی با این کیفیت نازل عنوانِ بهترین فیلم از نگاه مخاطبان را کسب می کند، دلیل آن را پیشینه و بستر فرهنگی و برخی ویژگیهای جامعه ایرانی از جمله مباحث مربوط به خلیج فارس و کینه نسبت به عربها در این زمینه، عربستیزی و احساس مورد ظلم قرار گرفتن از سوی آنها و همچنین ناتوانی عامه مردم از شناخت علت اصلی مسائل دانست که موجب میشود مخاطب با شخصیت فیلم همزاد پنداری کرده و تصور کند انتقام دیرینه اش را گرفته و مسئله را حل کرده است!
این نشست به همت انجمن علمی پژوهش و رفاه اجتماعی و با همکاری انجمن جامعهشناسی ایران دفتر یزد و انجمن علمی انسانشناسی دانشگاه یزد برگزار شد.
/6014/
کپی شد