نوازش سازها در گیلان از کهن ترین دوران ها معمول بوده است؛ مگر می شود کسی در اردیبهشت ماه گیلان از بوی خوش گل های وحشی کوهسارها به وجد و سماع نیاید و نیایش و سپاس خود را به شکل ترنم ترانه های دلنشین بجای نیاورد؟
کریم کوچکی زاد در کتاب تاریخ موسیقی گیلان درباره قدمت موسیقی در گیلان نوشته است : باید دانست هنگامی که کوروش هخامنشی سد شمال و جنوب بابل را با یاری کادوسیان و سکاها ویران ساخت، اقوام ایرانی با بابلیان به داد و ستد اقتصادی و مبادله فرهنگی و هنری پرداختند که لاجرم در این میانه نشر موسیقی نیز بین دو ملت ایران و بابل، رد و بدل شد که به احتمال قریب به یقین موسیقی در منطقه گیلان در عصر هخامنشی وجود داشته است.
بن مایه خنیا صدا و سکوت است؛ اینک در گذر زمان سرنا که سورها به پای می داشت و کرنا که از نوای کارزار و پیکار پیش از اسلام حزنش را به عاشورای حسینی در این سو رساند؛ اینک از صدا به سکوت نزدیک می شوند و تنها تعداد اندکی از مردمان این سرزمین شاید کمتر از تعداد انگشتان دست، نوایش را می فهمند.
کرنای گیلان آلتی بادی و بلند است که دارای صدایی بم و رساست؛ چون سوراخ ندارد با انگشتان نواخته نمی شود از این رو فقط با دم نوازنده از آن صدا حاصل می شود و جنس بدنه آن از نی است که برای استحکام بیشتر، پوششی از بریده های نی روی بدنه آن بسته می شود.
طول کرنا متفاوت بین دو تا چهار متر و گاهی بیشتر است؛ سر عصایی شکل کرنا (محل خروج و تشدید صدا) از نوعی کدوی خاص است و بصورت گروه های 10 نفره نواخته می شود و نوایی حزن آلود دارد.
ناصر وحدتی فولکلوریست بنام گیلانی و موسیقی پژوه معتقد است: کرنا ترکیبی از واژه های کار بعلاوه نای ساخته شده که کار به معنای کارزار و نای بمعنای نی، آلتی از موسیقی برای اعلام جنگ در پیش از اسلام بوده و بعد از اسلام بدلیل نوای حزن انگیزش به سازی آئینی در گیلان تبدیل شد.
وی بیان می کند: خاستگاه این ساز شمال شهر لاهیجان، روستای ماشک و رودبنه است؛ صدای حزن آلودی دارد و گروه 10 نفره کرناچیان بدلیل سنگینی ساز آن را بر چوبی افقی که شخصی در بالا آن را نگاه می دارد، تکیه داده و بر آن می دمند.
وی تاکید می کند: کرنا نوازی مقام هایی دارد که کرنانوازان اصیل آن را می دانند و گویی هنگام نواختن، موضوعی حزن آلود چون عاشورای حسینی را از طریق نواختن واگویه می کنند.
وحدتی می گوید: کرنانوازی امروز هنر اقتصادی نیست و همان چند نفری که آن را پی گرفته اند تنها بواسطه عشقی است که نسبت به این ساز دارند.
وی که چون قصه گویی اصیل سخن می گوید، ساز سرنا را سازی مقابل کرنا برای برپایی سورها در قدیم توصیف می کند که جایگاهش در قهوه خانه های سنتی در محله های کهن رشت بوده است.
او می افزاید: سرنا صدها سال پیش از قفقاز و ارمنستان به گیلان آمد اما سرنا گیلان بواسطه سایز کوچکترش صدایی متفاوت از دیگر سرناها دارد و مطرب ها سازهایشان را که کیسه ای ابریشمی داشت، برای در امان ماندن و یک هوا ماندن بر میخی در بالای دیوار قهوه خانه ها نگهداری می کردند.
وحدتی ادامه می دهد: سرنا ساز شادمانی است و اینک تنها چند سرنانواز در تالش و چند سرنانواز در شرق گیلان زنده اند و در جلگه به طور کل این ساز خاموش شده است.
وی معتقد است: اقتصاد هنر، موضوع حائز اهمیتی است که مورد توجه هنرمندان امروز است و با تغییرات امروز که ذائقه ها را نیز دیگر کرده، گرایش جوانان به نواختن این سازها کمتر و کمتر شده اما باید کوشید تا شرایطی فراهم شود که اصالت این سازها ماندگار باشد و یکی از راه های ماندگاری، نشان دادن و معرفی نوازندگان آنها در جشنواره هاست.
علی کاظمی پژوهشگر موسیقی و مسئول واحد موسیقی حوزه هنری گیلان نیز درباره سازهای سرنا و کرنا می گوید: سرنا با ترکیب سور بمعنای جشن و نا بمعنای نی، ساز مجلسی آئینی و کرنا سازی مذهبی آئینی است که از دیرباز در گیلان رواج داشته و متاسفانه امروز رو به خاموشی نهاده و افراد اندکی آنها را می نوازند.
وی ادامه می دهد : سرنا در مراسم عروسی و کشتی سراها نواخته می شد و کرنا در مراسم مذهبی که هنوز هم نواختن آن در روز عاشورا در شهرهای سیاهکل و لاهیجان رواج دارد.
وی می گوید: سرنا و کرنا در گذشته در پهنه گیلان و منطقه تالش رواج داشته اما رفته رفته دامنه بهره گیری از آن کاسته شده بطوریکه امروز تعداد نوازندگان آنها به کمتر از انگشتان دست می رسد و نوازندگان سرنا در سنین کهنسالی به سر می برند و متاسفانه هیچ تدبیری برای حفظ و دوام این ساز اندیشیده نشده است.
نوازش سازها در گیلان از کهن ترین دوران ها معمول بوده و امروز این اصالت فرهنگی، گیلان را به استانی بدل کرده که نوای سازهای اصیل کلاسیک از بزرگترین نوازندگان کشور همچون کیهان کلهر، حسین علیزاده، مجید درخشانی و ... تا کنسرت پاپ و راک مخاطبانش را تشنه نگاه نداشته و سابقه هیچ لغوی را در کارنامه اش ندارد.
شایسته است با تدابیری پر قوت تر تلاش شود تا مبادا اصالت فرهنگ های کهن این سرزمین طعمه هجوم زمان شود.
1881/2007
کریم کوچکی زاد در کتاب تاریخ موسیقی گیلان درباره قدمت موسیقی در گیلان نوشته است : باید دانست هنگامی که کوروش هخامنشی سد شمال و جنوب بابل را با یاری کادوسیان و سکاها ویران ساخت، اقوام ایرانی با بابلیان به داد و ستد اقتصادی و مبادله فرهنگی و هنری پرداختند که لاجرم در این میانه نشر موسیقی نیز بین دو ملت ایران و بابل، رد و بدل شد که به احتمال قریب به یقین موسیقی در منطقه گیلان در عصر هخامنشی وجود داشته است.
بن مایه خنیا صدا و سکوت است؛ اینک در گذر زمان سرنا که سورها به پای می داشت و کرنا که از نوای کارزار و پیکار پیش از اسلام حزنش را به عاشورای حسینی در این سو رساند؛ اینک از صدا به سکوت نزدیک می شوند و تنها تعداد اندکی از مردمان این سرزمین شاید کمتر از تعداد انگشتان دست، نوایش را می فهمند.
کرنای گیلان آلتی بادی و بلند است که دارای صدایی بم و رساست؛ چون سوراخ ندارد با انگشتان نواخته نمی شود از این رو فقط با دم نوازنده از آن صدا حاصل می شود و جنس بدنه آن از نی است که برای استحکام بیشتر، پوششی از بریده های نی روی بدنه آن بسته می شود.
طول کرنا متفاوت بین دو تا چهار متر و گاهی بیشتر است؛ سر عصایی شکل کرنا (محل خروج و تشدید صدا) از نوعی کدوی خاص است و بصورت گروه های 10 نفره نواخته می شود و نوایی حزن آلود دارد.
ناصر وحدتی فولکلوریست بنام گیلانی و موسیقی پژوه معتقد است: کرنا ترکیبی از واژه های کار بعلاوه نای ساخته شده که کار به معنای کارزار و نای بمعنای نی، آلتی از موسیقی برای اعلام جنگ در پیش از اسلام بوده و بعد از اسلام بدلیل نوای حزن انگیزش به سازی آئینی در گیلان تبدیل شد.
وی بیان می کند: خاستگاه این ساز شمال شهر لاهیجان، روستای ماشک و رودبنه است؛ صدای حزن آلودی دارد و گروه 10 نفره کرناچیان بدلیل سنگینی ساز آن را بر چوبی افقی که شخصی در بالا آن را نگاه می دارد، تکیه داده و بر آن می دمند.
وی تاکید می کند: کرنا نوازی مقام هایی دارد که کرنانوازان اصیل آن را می دانند و گویی هنگام نواختن، موضوعی حزن آلود چون عاشورای حسینی را از طریق نواختن واگویه می کنند.
وحدتی می گوید: کرنانوازی امروز هنر اقتصادی نیست و همان چند نفری که آن را پی گرفته اند تنها بواسطه عشقی است که نسبت به این ساز دارند.
وی که چون قصه گویی اصیل سخن می گوید، ساز سرنا را سازی مقابل کرنا برای برپایی سورها در قدیم توصیف می کند که جایگاهش در قهوه خانه های سنتی در محله های کهن رشت بوده است.
او می افزاید: سرنا صدها سال پیش از قفقاز و ارمنستان به گیلان آمد اما سرنا گیلان بواسطه سایز کوچکترش صدایی متفاوت از دیگر سرناها دارد و مطرب ها سازهایشان را که کیسه ای ابریشمی داشت، برای در امان ماندن و یک هوا ماندن بر میخی در بالای دیوار قهوه خانه ها نگهداری می کردند.
وحدتی ادامه می دهد: سرنا ساز شادمانی است و اینک تنها چند سرنانواز در تالش و چند سرنانواز در شرق گیلان زنده اند و در جلگه به طور کل این ساز خاموش شده است.
وی معتقد است: اقتصاد هنر، موضوع حائز اهمیتی است که مورد توجه هنرمندان امروز است و با تغییرات امروز که ذائقه ها را نیز دیگر کرده، گرایش جوانان به نواختن این سازها کمتر و کمتر شده اما باید کوشید تا شرایطی فراهم شود که اصالت این سازها ماندگار باشد و یکی از راه های ماندگاری، نشان دادن و معرفی نوازندگان آنها در جشنواره هاست.
علی کاظمی پژوهشگر موسیقی و مسئول واحد موسیقی حوزه هنری گیلان نیز درباره سازهای سرنا و کرنا می گوید: سرنا با ترکیب سور بمعنای جشن و نا بمعنای نی، ساز مجلسی آئینی و کرنا سازی مذهبی آئینی است که از دیرباز در گیلان رواج داشته و متاسفانه امروز رو به خاموشی نهاده و افراد اندکی آنها را می نوازند.
وی ادامه می دهد : سرنا در مراسم عروسی و کشتی سراها نواخته می شد و کرنا در مراسم مذهبی که هنوز هم نواختن آن در روز عاشورا در شهرهای سیاهکل و لاهیجان رواج دارد.
وی می گوید: سرنا و کرنا در گذشته در پهنه گیلان و منطقه تالش رواج داشته اما رفته رفته دامنه بهره گیری از آن کاسته شده بطوریکه امروز تعداد نوازندگان آنها به کمتر از انگشتان دست می رسد و نوازندگان سرنا در سنین کهنسالی به سر می برند و متاسفانه هیچ تدبیری برای حفظ و دوام این ساز اندیشیده نشده است.
نوازش سازها در گیلان از کهن ترین دوران ها معمول بوده و امروز این اصالت فرهنگی، گیلان را به استانی بدل کرده که نوای سازهای اصیل کلاسیک از بزرگترین نوازندگان کشور همچون کیهان کلهر، حسین علیزاده، مجید درخشانی و ... تا کنسرت پاپ و راک مخاطبانش را تشنه نگاه نداشته و سابقه هیچ لغوی را در کارنامه اش ندارد.
شایسته است با تدابیری پر قوت تر تلاش شود تا مبادا اصالت فرهنگ های کهن این سرزمین طعمه هجوم زمان شود.
1881/2007
کپی شد