به گزارش ایرنا، آیین رونمایی از آلبوم دایره بی پایان در یکی از کتابفروشی های به نام شهر رشت بهانه ای شد برای دیدار شاعر با مخاطبانش.
و شعر شمس نسیم خنک و معطری که جانهای شوریده و شیدا را در این شب گرم تابستانی به سیری در آفاق برد.
شمس لنگرودی در سخنان کوتاهی از زندگی متنوعی گفت که داشته و از این که رشت همواره برایش جایگاه دیگری دارد.
شمس با همراهی دو نوازنده جوان برای حاضران از حکایت دریا گفت، همان خزری که در کرانه اش زاده شده ، همان که به باور شاعر خود زندگی است.
'تو چه دوری از من خزر/ و چه نزدیکی با من / که دلم را خیس می کنی .
تو چه نزدیکی با من / ببین/ چگونه / از قلبم سر می روی/ و از چشمم فرو می ریزی. '
او در بخشی از برنامه چنین گفت: عرفان همیشه وجود داشت اما اوج عرفان وقتی بود که مغول حمله کرد . رشد اصلی عرفان از وقتی بود که آدمها نمی دانستند چه کنند و پناه بردند به درون ، به رستم درون و آن رستم درون عشق بود، حالا هر نوع عشقی .
از عشق و عاشقانه هایش گفت که بازتابی از موقعیت موجود مستقیم یا غیرمستقیم نیز در آن وجود دارد: ' عشق چیزی نیست / که بتوان / با آن زندگی کرد/ و زندگی چیزی نیست/ که بتوان / بی عشق گذراند.'
و یا در شعری دیگر : ' الفبا برای سخن گفتن نیست/ برای نوشتن نام توست/ اعداد/ پیش از تولد تو به صف ایستادند/ تا راز زادروز تو را بدانند/ دست های من/ برای جست و جوی تو پیدا شدند/ دهانم/ کشف دهان توست. ای کاشف آتش / در آسمان دلم توده برف است / که به خنده های تو دل بسته است.'
و زندگی از زبان شاعری عاشق ترانه و موسیقی که هم رمان نوشته، و هم بازیگری را تجربه کرده چنین است : زاده می شویم چون حبابی/ عمر می گذرانیم چون کفی/ می میریم / چون موجی .
شمس برای دوستداران از آنچه در دلش می گذرد خواند : ' چه می گذرد در دلم/ که عطر آهن تفته از کلماتم ریخته است/ چه می گذرد در خیالم / که قل قل نور از رگ هایم به گوش می رسد/ چه می گذرد در سرم / که جر جر توفان بند شده در گلویم می لرزد.'
محمد تقی شمس لنگرودی زاده ی 26 آبان 1329 لنگرود در شرق گیلان است . شعرهایش رایحه ای عاشقانه دارد .
به باور او جهان در حال فرورفتن در یک منجلاب است و شعر شاید جان پناهی برای وی.
سرودن شعر را از دهه 1350 آغاز کرده و دلبستگی پدر شاعرش در علاقمندی وی به دنیای شعر موثر بوده . نخستین شعرش را در 16 سالگی سرود و در مجله «امید ایران» منتشر کرد. اولین مجموعه شعر او نیز با عنوان «رفتار تشنگی» در سال 1355 منتشر شد. وی دانش آموخته اقتصاد در مدرسه عالی بازرگانی رشت است . مجموعه شعرهای «رفتار تشنگی»، «در مهتابی دنیا»، «خاکستر و بانو»، «جشن ناپیدا»، «قصیده لبخند چاک چاک»، «نتهایی برای بلبل چوبی»، «پنجاه و سه ترانه عاشقانه»، «باغبان جهنم»، «ملاح خیابانها»، «لبخوانیهای قزلآلای من»، «رسم کردن دستهای تو»، «میمیرم به جرم آنکه هنوز زنده بودم»، «شب، نقاب عمومی است»، «آوازهای فرشته بیبال»، «تعادل روز بر انگشتم» و «و عجیب که شمسام میخوانند» (63 ترانه عاشقانه) از آثار منتشرشده شمس لنگرودی هستند.
او همچنین رمانهای «رژه بر خاک پوک» و «آنها که به خانه من آمدند»، کتابهای کودک «شبی که مریم گم شد» و «رومی و بومی» و کتابهای «تاریخ تحلیلی شعر نو» (در 4 جلد)، «گردباد شور جنون» (سبک هندی و کلیم کاشانی)، «مکتب بازگشت» (بررسی شعر دورههای افشاریه، زندیه، قاجاریه)، «رباعی محبوب من» و «روزی که برف سرخ ببارد» را منتشر کرده است.
این شاعر گیلانی در فیلمهای «فلامینگوی شماره 13»، «احتمال باران اسیدی»، «پنج تا پنج» و «دوباره زندگی» هم بازی کرده است.
شمس لنگرودی در خاتمه این آیین به پاس حضور پرشور دوستدارانش در این هوای گرم و شرجی و فضای محدود کتابفروشی به دوستدارانش وعده داد که در خنکای پاییز بار دیگر با مخاطبانش در شهر باران دیدار داشته باشد.
6030
و شعر شمس نسیم خنک و معطری که جانهای شوریده و شیدا را در این شب گرم تابستانی به سیری در آفاق برد.
شمس لنگرودی در سخنان کوتاهی از زندگی متنوعی گفت که داشته و از این که رشت همواره برایش جایگاه دیگری دارد.
شمس با همراهی دو نوازنده جوان برای حاضران از حکایت دریا گفت، همان خزری که در کرانه اش زاده شده ، همان که به باور شاعر خود زندگی است.
'تو چه دوری از من خزر/ و چه نزدیکی با من / که دلم را خیس می کنی .
تو چه نزدیکی با من / ببین/ چگونه / از قلبم سر می روی/ و از چشمم فرو می ریزی. '
او در بخشی از برنامه چنین گفت: عرفان همیشه وجود داشت اما اوج عرفان وقتی بود که مغول حمله کرد . رشد اصلی عرفان از وقتی بود که آدمها نمی دانستند چه کنند و پناه بردند به درون ، به رستم درون و آن رستم درون عشق بود، حالا هر نوع عشقی .
از عشق و عاشقانه هایش گفت که بازتابی از موقعیت موجود مستقیم یا غیرمستقیم نیز در آن وجود دارد: ' عشق چیزی نیست / که بتوان / با آن زندگی کرد/ و زندگی چیزی نیست/ که بتوان / بی عشق گذراند.'
و یا در شعری دیگر : ' الفبا برای سخن گفتن نیست/ برای نوشتن نام توست/ اعداد/ پیش از تولد تو به صف ایستادند/ تا راز زادروز تو را بدانند/ دست های من/ برای جست و جوی تو پیدا شدند/ دهانم/ کشف دهان توست. ای کاشف آتش / در آسمان دلم توده برف است / که به خنده های تو دل بسته است.'
و زندگی از زبان شاعری عاشق ترانه و موسیقی که هم رمان نوشته، و هم بازیگری را تجربه کرده چنین است : زاده می شویم چون حبابی/ عمر می گذرانیم چون کفی/ می میریم / چون موجی .
شمس برای دوستداران از آنچه در دلش می گذرد خواند : ' چه می گذرد در دلم/ که عطر آهن تفته از کلماتم ریخته است/ چه می گذرد در خیالم / که قل قل نور از رگ هایم به گوش می رسد/ چه می گذرد در سرم / که جر جر توفان بند شده در گلویم می لرزد.'
محمد تقی شمس لنگرودی زاده ی 26 آبان 1329 لنگرود در شرق گیلان است . شعرهایش رایحه ای عاشقانه دارد .
به باور او جهان در حال فرورفتن در یک منجلاب است و شعر شاید جان پناهی برای وی.
سرودن شعر را از دهه 1350 آغاز کرده و دلبستگی پدر شاعرش در علاقمندی وی به دنیای شعر موثر بوده . نخستین شعرش را در 16 سالگی سرود و در مجله «امید ایران» منتشر کرد. اولین مجموعه شعر او نیز با عنوان «رفتار تشنگی» در سال 1355 منتشر شد. وی دانش آموخته اقتصاد در مدرسه عالی بازرگانی رشت است . مجموعه شعرهای «رفتار تشنگی»، «در مهتابی دنیا»، «خاکستر و بانو»، «جشن ناپیدا»، «قصیده لبخند چاک چاک»، «نتهایی برای بلبل چوبی»، «پنجاه و سه ترانه عاشقانه»، «باغبان جهنم»، «ملاح خیابانها»، «لبخوانیهای قزلآلای من»، «رسم کردن دستهای تو»، «میمیرم به جرم آنکه هنوز زنده بودم»، «شب، نقاب عمومی است»، «آوازهای فرشته بیبال»، «تعادل روز بر انگشتم» و «و عجیب که شمسام میخوانند» (63 ترانه عاشقانه) از آثار منتشرشده شمس لنگرودی هستند.
او همچنین رمانهای «رژه بر خاک پوک» و «آنها که به خانه من آمدند»، کتابهای کودک «شبی که مریم گم شد» و «رومی و بومی» و کتابهای «تاریخ تحلیلی شعر نو» (در 4 جلد)، «گردباد شور جنون» (سبک هندی و کلیم کاشانی)، «مکتب بازگشت» (بررسی شعر دورههای افشاریه، زندیه، قاجاریه)، «رباعی محبوب من» و «روزی که برف سرخ ببارد» را منتشر کرده است.
این شاعر گیلانی در فیلمهای «فلامینگوی شماره 13»، «احتمال باران اسیدی»، «پنج تا پنج» و «دوباره زندگی» هم بازی کرده است.
شمس لنگرودی در خاتمه این آیین به پاس حضور پرشور دوستدارانش در این هوای گرم و شرجی و فضای محدود کتابفروشی به دوستدارانش وعده داد که در خنکای پاییز بار دیگر با مخاطبانش در شهر باران دیدار داشته باشد.
6030
کپی شد