بی شک مهمترین چالش پیش روی آینده ساکنان ایران، را باید در حوزه های قومیتی-هویتی جست و جو و به آن توجه ویژه کرد . چراکه این چالش به بحران چندپارگی فرهنگی، اجتماعی و به ویژه سیاسی منجر شده و برای موجودیت ملی ایران نیز خطرناک است.
نمایندگانی که به چنین چندپارگی هایی دامن می زنند در پایان تمامی سخنان خود نام از ائمه اطهار برده و به تعبیری ضمانت صداقت خود را با این اقرار لفظی بیمه می کنند تا از پیش، جلوی هر گونه مخالفت با خود را بگیرند. بی شک مهمترین دلیل این حرکت را باید در سال آخر نمایندگی آنها جستجو کرد، به این معنی که چنین نمایندگانی که از چهار سال پیش تا کنون موفق به تحقق وعده های عنوان کرده در حوزه انتخابی خود نشده اند، فرصت پیش روی در اختلاف نظر اداری حاکمیتی در گردنه حیران را مغتنم شمرده و با تکیه بر ادبیات شوونیستی ( میهن پرستی افراطی و ستیزه جو و قوم گرایی، علاوه بر تحریک احساسات قومی، با سوار شدن بر این موقعیت، به تعبیر خویش، صندوق های رأی خود را بیمه می کنند.
اینکه بعد از گذشت 110 سال از اجرای قانون اساسی و نظام پارلمانی به عنوان مهمترین نماد پیشگامی ایرانیان در بهره گیری از الگوهای نوین و موفق غربی هنوز نمایندگان مردم بر علقه های فروخفته قومیتی تکیه کرده و با تحریک آن، خرید رأی می کنند را باید به عدم موفقیت عملی چنین نظام هایی در فرهنگ سیاسی ایرانی تعبیر کرد و نسبت به آن نگران بود . در حالی که انقلاب اسلامی ایران در آستانه دهه چهارم خود، هویت های فراملی مشتمل بر حمایت از شیعیان و مظلومان جهان را در ادبیات و شعارها و حتی سیاست خارجی و گفتمان های داخلی خود پیگیری می کند، این افراد سودای دوران حکومت های قبیله ای قاجار و غیره را در ادبیات خود مستور می دارند، دوره هایی از تاریخ این کشور، که برای قرن ها، قبایل با برتری بر دیگری، حاکم ایران زمین بودند.
بی تردید هر گونه دامن زدن به چنین شکاف هایی به منظور ضدیت با موجودیت ایران عزیز است و این را نمی توان نادیده گرفت که اصرار بر نادیده گرفتن وجود و سابقه حضور موثر(منفی یا مثبت) قومیت های مختلف در عرصه های استانی و کشوری؛ عدم تخصیص مناسب منابع و سمت های حکومتی در سطح استانها و به ویژه قومیت های مختلف در هر استان؛ توسعه نیافتگی بخش عمده ای از مناطق مرزی و مرز نشینان کشور؛ و رعایت نکردن علایق و نیازهای هویتی هر قوم در تقسیم بندیهای سیاسی هر استان و منطقه، و در نهایت جستجوی هویتی مجزا براساس خوانش ناصواب از خودبزرگ بینی قومیتی ناشی از تحقیر دیگر اقوام که طی سالهای اخیر و با فعالیت شبکه های ماهواره ای و به ویژه شبکه های اجتماعی مجازی بیش از پیش رنگ و لعاب واقعی!!!؟ به آن زده شده را می توان مهمترین دلایل ایجاد چنین بحران هایی ارزیابی کرد.
البته نباید از نظر دور داشت که طی سالهای اخیر کشورهای منطقه(به ویژه عربستان و ترکیه با تبلیغ شعارهای تقابل عرب و عجم و امپراطوری عثمانی ترک و امپراطوری فارس) در تحریک نخبگان سیاسی و اندیشه ای قومیت های مختلف بسیار فعال عمل کرده اند و در این مسئله نیز می توان با دقت در ادبیات این افراد، ریشه های مشترکی با خارج از کشور مشاهده کرد.
توجیه و حتی تأدیب نمایندگانی که چنین غائله ای را ایجاد کرده و بر چندپارگی های هویتی-قومیتی کشور تکیه می کنند بی شک نخستین گام است؛ در عین حال در فضای رسانه ای کشور باید فرصت لازم برای بیان نظر و واکاوی کارشناسانه این معظلات به همه طرف های درگیر داده شود، از یاد نبریم ایران برای چند قرن عرصه حاکمیت فرهنگ قبیله ای و قومی بوده، موضوعی که بعد از انقلاب رنگ باخته است. پس بهترین عمل در گام نخست روشنگری است و آگاهی بخشی عمومی تا مردم باور کنند، این بحران ها بیشتر جنبه ذهنی دارند تا عینی! بدین معنی که شبکه های رسانه ای و اجتماعی خارجی(و بالتبع داخلی) تلاش می کنند وجود چنین مشکلاتی را در ذهن افراد و مردم(از طبقات اجتماعی متفاوت) نهادینه ساخته و هر رفتاری را از سوی مسئولان ناشی از عقبه قومیتی آن مسئول تعبیر و القا نمایند.
اما برای بلند مدت چه باید کرد؟ تغییر الگوهای مدیریتی و توسعه ای کشور و پذیریش چنین تفاوت هایی به عنوان عامل قدرت نه ضعف می تواند به بهره گیری از تنوع قومیتی برای تحکیم هویت ملی ایران منتهی شود. به این معنا که نقاط اشتراک قومیتی مرزنشینان ایران با همسایگان خود در بلوچستان پاکستان، کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس، کردهای عراق، ترک های ترکیه؛ می تواند از عامل گریز از مرکز به عامل جذب قومیت های آن سوی مرز به داخل ایران سمت و سو گیرد؛ البته و صد البته اگر مشکلات پیش گفته، رفع و در برنامه ریزی ها و اجرا، مورد توجه دقیق قرار گیرد.
*دکترای اندیشه سیاسی
نمایندگانی که به چنین چندپارگی هایی دامن می زنند در پایان تمامی سخنان خود نام از ائمه اطهار برده و به تعبیری ضمانت صداقت خود را با این اقرار لفظی بیمه می کنند تا از پیش، جلوی هر گونه مخالفت با خود را بگیرند. بی شک مهمترین دلیل این حرکت را باید در سال آخر نمایندگی آنها جستجو کرد، به این معنی که چنین نمایندگانی که از چهار سال پیش تا کنون موفق به تحقق وعده های عنوان کرده در حوزه انتخابی خود نشده اند، فرصت پیش روی در اختلاف نظر اداری حاکمیتی در گردنه حیران را مغتنم شمرده و با تکیه بر ادبیات شوونیستی ( میهن پرستی افراطی و ستیزه جو و قوم گرایی، علاوه بر تحریک احساسات قومی، با سوار شدن بر این موقعیت، به تعبیر خویش، صندوق های رأی خود را بیمه می کنند.
اینکه بعد از گذشت 110 سال از اجرای قانون اساسی و نظام پارلمانی به عنوان مهمترین نماد پیشگامی ایرانیان در بهره گیری از الگوهای نوین و موفق غربی هنوز نمایندگان مردم بر علقه های فروخفته قومیتی تکیه کرده و با تحریک آن، خرید رأی می کنند را باید به عدم موفقیت عملی چنین نظام هایی در فرهنگ سیاسی ایرانی تعبیر کرد و نسبت به آن نگران بود . در حالی که انقلاب اسلامی ایران در آستانه دهه چهارم خود، هویت های فراملی مشتمل بر حمایت از شیعیان و مظلومان جهان را در ادبیات و شعارها و حتی سیاست خارجی و گفتمان های داخلی خود پیگیری می کند، این افراد سودای دوران حکومت های قبیله ای قاجار و غیره را در ادبیات خود مستور می دارند، دوره هایی از تاریخ این کشور، که برای قرن ها، قبایل با برتری بر دیگری، حاکم ایران زمین بودند.
بی تردید هر گونه دامن زدن به چنین شکاف هایی به منظور ضدیت با موجودیت ایران عزیز است و این را نمی توان نادیده گرفت که اصرار بر نادیده گرفتن وجود و سابقه حضور موثر(منفی یا مثبت) قومیت های مختلف در عرصه های استانی و کشوری؛ عدم تخصیص مناسب منابع و سمت های حکومتی در سطح استانها و به ویژه قومیت های مختلف در هر استان؛ توسعه نیافتگی بخش عمده ای از مناطق مرزی و مرز نشینان کشور؛ و رعایت نکردن علایق و نیازهای هویتی هر قوم در تقسیم بندیهای سیاسی هر استان و منطقه، و در نهایت جستجوی هویتی مجزا براساس خوانش ناصواب از خودبزرگ بینی قومیتی ناشی از تحقیر دیگر اقوام که طی سالهای اخیر و با فعالیت شبکه های ماهواره ای و به ویژه شبکه های اجتماعی مجازی بیش از پیش رنگ و لعاب واقعی!!!؟ به آن زده شده را می توان مهمترین دلایل ایجاد چنین بحران هایی ارزیابی کرد.
البته نباید از نظر دور داشت که طی سالهای اخیر کشورهای منطقه(به ویژه عربستان و ترکیه با تبلیغ شعارهای تقابل عرب و عجم و امپراطوری عثمانی ترک و امپراطوری فارس) در تحریک نخبگان سیاسی و اندیشه ای قومیت های مختلف بسیار فعال عمل کرده اند و در این مسئله نیز می توان با دقت در ادبیات این افراد، ریشه های مشترکی با خارج از کشور مشاهده کرد.
توجیه و حتی تأدیب نمایندگانی که چنین غائله ای را ایجاد کرده و بر چندپارگی های هویتی-قومیتی کشور تکیه می کنند بی شک نخستین گام است؛ در عین حال در فضای رسانه ای کشور باید فرصت لازم برای بیان نظر و واکاوی کارشناسانه این معظلات به همه طرف های درگیر داده شود، از یاد نبریم ایران برای چند قرن عرصه حاکمیت فرهنگ قبیله ای و قومی بوده، موضوعی که بعد از انقلاب رنگ باخته است. پس بهترین عمل در گام نخست روشنگری است و آگاهی بخشی عمومی تا مردم باور کنند، این بحران ها بیشتر جنبه ذهنی دارند تا عینی! بدین معنی که شبکه های رسانه ای و اجتماعی خارجی(و بالتبع داخلی) تلاش می کنند وجود چنین مشکلاتی را در ذهن افراد و مردم(از طبقات اجتماعی متفاوت) نهادینه ساخته و هر رفتاری را از سوی مسئولان ناشی از عقبه قومیتی آن مسئول تعبیر و القا نمایند.
اما برای بلند مدت چه باید کرد؟ تغییر الگوهای مدیریتی و توسعه ای کشور و پذیریش چنین تفاوت هایی به عنوان عامل قدرت نه ضعف می تواند به بهره گیری از تنوع قومیتی برای تحکیم هویت ملی ایران منتهی شود. به این معنا که نقاط اشتراک قومیتی مرزنشینان ایران با همسایگان خود در بلوچستان پاکستان، کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس، کردهای عراق، ترک های ترکیه؛ می تواند از عامل گریز از مرکز به عامل جذب قومیت های آن سوی مرز به داخل ایران سمت و سو گیرد؛ البته و صد البته اگر مشکلات پیش گفته، رفع و در برنامه ریزی ها و اجرا، مورد توجه دقیق قرار گیرد.
*دکترای اندیشه سیاسی
کپی شد