وحید دلیجه در ترکمن سسی نوشت: در زمان های نه چندان دور زمانی که پدر و مادرمان به سن ما بودند، فقر بود اما همه چیز برکت داشت. دریای همیشه خزر پر از ماهی بود، ماهیانی که سرتاسر تورکمن صحرا و حتی دورتر از آن را از نعمت های فراوان خود سیراب می کرد.
رودخانه ها همیشه پر آب بود و همیشه ماهیان دریایی به بالای رودها می آمدند و تخم گذاری می کردند، حتی در دو دهه اخیر ماهیان خاویار که ما به آنها تیرانا می گفتیم از رود گرگان صید می کردند، حالا ماهی سفید و کپور و ... بماند. این دو رودخانه در تورکمن صحرا به قدری مهم است که جریان متناوب آن باعث زنده شدن اکوسیستم دریا و ماهیان، کشاورزی کنار رودها اعم از پنبه، خربزه و ...، ذخیره ماندن آب های زیر زمینی برای نسل های آینده، تحول در اقتصاد و معیشت مردم رابطه مستقیمی دارد. اسم این دو رود در تورکمن صحرا را من به عنوان برکت می شناسم.
چرا که هم اکنون این دو رود بزرگ چند سالی است چون اشک های سرزمین صحرا، از باریکه ای ناچیز روان است، یا چون تیه های برهه خشک و بی آب است. از زمانی که این دو رود مهم تورکمن صحرا خشکید، دریا، سفره رنگینی که برای ملت ایران گسترانیده بود را برچید، ماهیان رنگارنگ هم اکنون در رودها که بمانند حتی در دریا هم یافت نمی شوند و صیادان با تورهای خالی به منزل باز می گردند، هرچند وقتی عازم دریا هستند به جنگ مرگ می روند.
کشاورزان کنار رودها که روزگاری بهترین پنبه ایران و بهترین هندوانه و خربزه ها را تولید می کردند، هم اکنون فقط گندم می کارند یا زمین ها را زخمی کرده و اشکهای سفید و درخشان آن را می مکند و شالی می کارند، غافل از آنکه، نمی دانند روزی می رسد که فرزندانشان بی آب خواهند شد.
این سرزمین دارای نعمت زیادی است، اما چه ساده داریم نابودش می کنیم.
وقتی کودکی 7 یا 8 ساله بودم تمام نهرها ، کانال ها و زمین های پست و جلگه ای، سالی دوازده ماه پر از آب بود، آبی به زلالی قطرات باران، و به زیادی رگهای بدن آدمی که شاخه شاخه به یکدیگر می پیوستند و به دریا جاری می شدند.
در لابه لای نی و علف های کانال ها ماهیانی چون کپور، اورنچ، آق چافاق و ... بسیار زیاد بود، اواخر زمستان و فصل بهار بعد از مدرسه با دوستانمان که هر کدام با یک پیت تو سر سوراخ برای صید ماهی می رفتیم و هر روز با چند تا آق چافاق و گاهی کپور و اورنچ به خانه می آمدیم، چون در آن زمان آب بود و برکت بود.
بعد از صید، ماهی ها را به مادر بزرگم می دادم که ایشان بعد از تمیز کردن آنها، آن را داخل تنور می گذاشت.
در آن زمان ما با خانواده خود و عموهایمان در یک خانه زندگی می کردیم و جز خانواده های پرجمعیت بودیم و هر روز مادرم یا مادربزرگم عصرها نان می پخت، آن هم چه نان خوشمزه ای، بعد از اتمام پختن نان، ماهی هایی که تازه صید کرده بودم را به چوبی می بست و در داخل تنور به صورت ایستاده جاسازی می کرد و دهانه و چهار سوراخ تنور را کامل می بست، گرما و حرارت تنور، ماهی ها را تا صبح کباب می کرد و می پخت. و مادر بزرگم صبحانه ماهی تازه تنوری برایمان آماده می کرد. و با تورکمن چورگ بسیار خوشمزه می شد و نوش جان می کردیم.
اما حیف که کانال ها خشکید، نهرها بی آب شدند، جلگه های پر آب به کشتزار تبدیل شدند و ماهیان نسلشان منقرض شد. و این گونه بود که برکت از سفره تورکمن صحرا رخت بر بست.
آیا در آینده می توانیم نهر پر آب، کانال های روان و طعم ماهیان آن را بچشیم ...! ؟ و برکت را دوباره تجربه کنیم...!؟
6204/2729
رودخانه ها همیشه پر آب بود و همیشه ماهیان دریایی به بالای رودها می آمدند و تخم گذاری می کردند، حتی در دو دهه اخیر ماهیان خاویار که ما به آنها تیرانا می گفتیم از رود گرگان صید می کردند، حالا ماهی سفید و کپور و ... بماند. این دو رودخانه در تورکمن صحرا به قدری مهم است که جریان متناوب آن باعث زنده شدن اکوسیستم دریا و ماهیان، کشاورزی کنار رودها اعم از پنبه، خربزه و ...، ذخیره ماندن آب های زیر زمینی برای نسل های آینده، تحول در اقتصاد و معیشت مردم رابطه مستقیمی دارد. اسم این دو رود در تورکمن صحرا را من به عنوان برکت می شناسم.
چرا که هم اکنون این دو رود بزرگ چند سالی است چون اشک های سرزمین صحرا، از باریکه ای ناچیز روان است، یا چون تیه های برهه خشک و بی آب است. از زمانی که این دو رود مهم تورکمن صحرا خشکید، دریا، سفره رنگینی که برای ملت ایران گسترانیده بود را برچید، ماهیان رنگارنگ هم اکنون در رودها که بمانند حتی در دریا هم یافت نمی شوند و صیادان با تورهای خالی به منزل باز می گردند، هرچند وقتی عازم دریا هستند به جنگ مرگ می روند.
کشاورزان کنار رودها که روزگاری بهترین پنبه ایران و بهترین هندوانه و خربزه ها را تولید می کردند، هم اکنون فقط گندم می کارند یا زمین ها را زخمی کرده و اشکهای سفید و درخشان آن را می مکند و شالی می کارند، غافل از آنکه، نمی دانند روزی می رسد که فرزندانشان بی آب خواهند شد.
این سرزمین دارای نعمت زیادی است، اما چه ساده داریم نابودش می کنیم.
وقتی کودکی 7 یا 8 ساله بودم تمام نهرها ، کانال ها و زمین های پست و جلگه ای، سالی دوازده ماه پر از آب بود، آبی به زلالی قطرات باران، و به زیادی رگهای بدن آدمی که شاخه شاخه به یکدیگر می پیوستند و به دریا جاری می شدند.
در لابه لای نی و علف های کانال ها ماهیانی چون کپور، اورنچ، آق چافاق و ... بسیار زیاد بود، اواخر زمستان و فصل بهار بعد از مدرسه با دوستانمان که هر کدام با یک پیت تو سر سوراخ برای صید ماهی می رفتیم و هر روز با چند تا آق چافاق و گاهی کپور و اورنچ به خانه می آمدیم، چون در آن زمان آب بود و برکت بود.
بعد از صید، ماهی ها را به مادر بزرگم می دادم که ایشان بعد از تمیز کردن آنها، آن را داخل تنور می گذاشت.
در آن زمان ما با خانواده خود و عموهایمان در یک خانه زندگی می کردیم و جز خانواده های پرجمعیت بودیم و هر روز مادرم یا مادربزرگم عصرها نان می پخت، آن هم چه نان خوشمزه ای، بعد از اتمام پختن نان، ماهی هایی که تازه صید کرده بودم را به چوبی می بست و در داخل تنور به صورت ایستاده جاسازی می کرد و دهانه و چهار سوراخ تنور را کامل می بست، گرما و حرارت تنور، ماهی ها را تا صبح کباب می کرد و می پخت. و مادر بزرگم صبحانه ماهی تازه تنوری برایمان آماده می کرد. و با تورکمن چورگ بسیار خوشمزه می شد و نوش جان می کردیم.
اما حیف که کانال ها خشکید، نهرها بی آب شدند، جلگه های پر آب به کشتزار تبدیل شدند و ماهیان نسلشان منقرض شد. و این گونه بود که برکت از سفره تورکمن صحرا رخت بر بست.
آیا در آینده می توانیم نهر پر آب، کانال های روان و طعم ماهیان آن را بچشیم ...! ؟ و برکت را دوباره تجربه کنیم...!؟
6204/2729
کپی شد