در این گزارش آمده است : مردم روستای شرکت صحرا از درختانی که با دستان خودشان کاشته و آب باریکه ای کنارش روان کرده بودند، حفاظت کردند.
٤٨٥ درخت به قیمت ١٨٤میلیون تومان. شرکت آب منطقهای گلستان چنین قیمتی روی درختان ون، سرو و چنار حاشیه جاده روستای «شرکت صحرا» گذاشت و به پیمانکار فروخت اما وقتی آنها با ارههای برقیشان به دالان سبز روستا آمدند، اهالی نگذاشتند حتی یک شاخه از درختی کم شود.
روز یکشنبه مردم روستای شرکت صحرا در مینودشت از درختانی که با دستان خودشان کاشته و آب باریکهای کنارش روان کرده بودند، حفاظت کردند. روستاییانی که پدرانشان سالها پیش از انقلاب از خشکسالی سیستان و بلوچستان به گلستان مهاجرت کردند و با سبزی روستاهایش اُخت شدند.
اهالی این روستا که تا به حال دو سه باری پیمانکاران خصوصی را دیده بودند، اگر چه اینبار با کمک گروهی از فعالان محیط زیست گلستان از قطع درختان جلوگیری کردند اما نگرانند که مبادا آنها دوباره با ارههایشان سر برسند.
از اوایل انقلاب که شرکتی به نام صحرا زمینهای این روستا در بخش مرکزی مینودشت در گلستان را از بنیاد مستضعفان برای کشت اجاره کرد، نام «شرکت روستا» روی این آبادی ماند و سیستانیها و بلوچستانیها از استانشان در جنوب شرق ایران به آن مهاجرت کردند و روستا سبز و آباد شد؛ روستایی که میان دو رود قرار دارد و یک آبگیر در خود جای داده و دالان سبزی که از ٤٨٥ درخت ساخته شده و تابستانها روی جاده سایه میاندازد. یکشنبه این هفته اما گروهی از پیمانکاران بدون هیچ مجوز قابل قبولی به شرکت صحرا آمدند تا درختان را قطع کنند، اما از میان مردمی که برای اعتراض به این کار تجمع کرده بودند، یکی از پیرمردان جلوی یکی از چنارها ایستاد و گفت: «من را هم با درخت اره کنید. این درختان با دستهای همین مردم کاشته شده. مگر میشود کسی زمینهای اطراف جاده را بخرد و جاده را هم صاحب شود و درختانش را بفروشد؟»
رویا کاوه، رئیس هیأتمدیره شبکه سمنهای محیط زیست استان گلستان؛ سازمان مردمنهادی که در این مدت مردم روستا را نسبت به مسأله خطر برای درختان آگاه کرده است به «شهروند» میگوید: «زمینهایی که باعث جدل شده و میخواستند درختان اطرافش را قطع کنند، متعلق به شرکت آب منطقهای است. آنها درختانش را به مناقصه گذاشته بودند تا از چوبش استفاده کنند؛ مدعیاند که این درختان مال اداره است و صلاحش را در اختیار دارند اما اهالی روستا میگویند تمام درختان برای تمام مردم است.»
او با گفتن اینها ادامه میدهد: «روز یکشنبه به شرکت صحرا رفتیم و با روستاییان همکاری کردیم. فقط آنها بودند که میتوانستند جلوی قطع این همه درخت را بگیرند. اهالی روستا از خیلی وقت پیش درگیر این مشکل بودند و برای همین از ما کمک خواستند. با فرماندار مینودشت صحبت کردیم و او هم کمک کرد. درباره این درختها کمی جنگ و جدل شده بود. قرار شد مردم جمع شوند و جلوی پیمانکاران را بگیرند. همین هم شد. ایستادند و به خوبی دفاع کردند؛ چنان دفاعی که بعید میدانم دوباره سراغ این درختان بیایند.»
اینطور که مردم روستا میگویند پیمانکاری از بخش خصوصی با گرفتن مجوزی از شرکت آب، در مناقصه شرکت آب منطقهای به خود اجازه داده که درختان حاشیه جاده را تصاحب کند. این اتفاق در حالی است که زمینهای مجاور جاده مدتی است از سوی اداره آب منطقهای به مردم واگذار شده و صاحبان فعلی هم مخالف قطع درختان هستند.
دهیار شرکت صحرا:
نگرانیم که دوباره بیایند
چند وقت قبل از اینکه دعوا بر سر درختان حاشیه جاده بالا بگیرد، پسرِ یکی از اهالی شاخه درختی را در زمین کشاورزیاش شکسته و محیط زیست او را جریمه نقدی کرده بود. همین است که مردم روستا میپرسند چطور میشود نزدیک ٥٠٠درخت تنومند ٥٠ساله به راحتی به کنده چوب تبدیل شود و صدایی از کسی در نیاید.
رحیم لکزایی، دهیار روستا در گفتوگو با «شهروند» ماجرا را اینطور شرح میدهد: «تقریبا دو ماهی است که عدهای به اسم شرکت آب منطقهای در حالی که به جز اداره آب از هیچ ارگانی مجوز ندارند، برای قطع درختان به آبادی میآیند؛ اما اینها درختانی است که اهالی خودشان کاشتهاند و بزرگ کردهاند. این فضای سبز روستای ماست. دیواره بادشکنی است که از شرکت صحرا حفاظت میکند. حالا با چه مجوز و قانونی میخواهند این درختان را قطع کنند، نمیدانیم. ادارهای که باید از فضای سبز حمایت کند، درختان را فروخته و به قطعشان رضایت داده است. چطور درخت را به همین راحتی میفروشند؟ مگر نه اینکه هر درخت یک موجود زنده است و قطعکردنش کشتن یک موجود زنده؟ احتمال دارد آنها دوباره برای قطع درختان بیایند اما اگر بیاند باز هم جلوی آنها میایستیم.»
او اینها را میگوید و اضافه میکند: «قبل از این هم دو سه باری با ارههایشان آمده بودند؛ اما موضوع برای مردم مهم است چون اینجا یکی از فضاهای استراحت این آبادی است. سایه دلپذیر تابستانه این درختان ٥٠ ساله که شبیه یک دالان است، مردم را از شهرها و روستاهای دیگر هم به اینجا میکشاند.»
دهیار روستای شرکت صحرا سیستانی است اما در همین روستا به دنیا آمده است. بسیاری دیگر از اهالی این روستا همین روایت را دارند: «پدر من ٢٠سال قبل از انقلاب از سیستان به اینجا کوچ کرد چون آنجا وضع خیلی بدی داشت و خشکسالی بود. تعداد زیادی از سیستان و بلوچستان به اینجا آمدند، ماندگار شدند و این روستا را آباد کردند.»
«ما نمیخواهیم این درختان قطع شود»
هادی یکی دیگر از اهالی این روستاست. او ماجرا را اینطور روایت میکند: «این زمینها را دو سال پیش به اهالی روستا تحویل دادند و بعد گفتند میخواهیم درختها را قطع کنیم. گفتند درخت جزو زمینهاست؛ اما مگر میشود درختان زمینی که واگذار شده را برای خودشان بردارند و بفروشند؟ مثل این است که ماشینی بفروشی و یک سال بعد زنگ بزنی که چرخهایش را پس بده!»
هادی با اشاره به اینکه درختها را در مناقصه به شخص ثالثی فروختهاند، توضیح میدهد: «از پیمانکاران شنیدیم که ٤٨٥ درخت را ١٨٤میلیون خریدهاند. وقتی چند باری برای قطع درختان آمدند، ما مردم روستا نگذاشتیم. آنها میگویند ما کمبود اعتبارات داریم و درختها متعلق به ماست، اما این منصفانه نیست.»
او از زیبایی درختان شرکت صحرا اینطور میگوید: «دو خیابان هشتمتری است که ٣٠سال پیش خیلیشان را قطع کرده بودند اما پاجوش آنها دوباره درآمد و از جای هر درخت سه تا بالا آمد. مردم از آن حفاظت کردند. اینجا دالان سبزی است که از زیبایی قابلتوصیف نیست. یک جاده دو کیلومتر و دیگری ٥٠٠متر دور زمینها را درختان گرفتهاند.»
به گفته او بیشتر جمعیت این روستا از مهاجران سیستانی و بلوچ تشکیل شده: «آنها سالها روی این زمینها کار کردند و بعد ساکن روستا شدند. آنها متوجه خشکسالی در شهرهای اطراف هستند و میدانند بودن این درختان چقدر مهم است.»
٤٨٥ درخت به قیمت ١٨٤میلیون تومان. شرکت آب منطقهای گلستان چنین قیمتی روی درختان ون، سرو و چنار حاشیه جاده روستای «شرکت صحرا» گذاشت و به پیمانکار فروخت اما وقتی آنها با ارههای برقیشان به دالان سبز روستا آمدند، اهالی نگذاشتند حتی یک شاخه از درختی کم شود.
روز یکشنبه مردم روستای شرکت صحرا در مینودشت از درختانی که با دستان خودشان کاشته و آب باریکهای کنارش روان کرده بودند، حفاظت کردند. روستاییانی که پدرانشان سالها پیش از انقلاب از خشکسالی سیستان و بلوچستان به گلستان مهاجرت کردند و با سبزی روستاهایش اُخت شدند.
اهالی این روستا که تا به حال دو سه باری پیمانکاران خصوصی را دیده بودند، اگر چه اینبار با کمک گروهی از فعالان محیط زیست گلستان از قطع درختان جلوگیری کردند اما نگرانند که مبادا آنها دوباره با ارههایشان سر برسند.
از اوایل انقلاب که شرکتی به نام صحرا زمینهای این روستا در بخش مرکزی مینودشت در گلستان را از بنیاد مستضعفان برای کشت اجاره کرد، نام «شرکت روستا» روی این آبادی ماند و سیستانیها و بلوچستانیها از استانشان در جنوب شرق ایران به آن مهاجرت کردند و روستا سبز و آباد شد؛ روستایی که میان دو رود قرار دارد و یک آبگیر در خود جای داده و دالان سبزی که از ٤٨٥ درخت ساخته شده و تابستانها روی جاده سایه میاندازد. یکشنبه این هفته اما گروهی از پیمانکاران بدون هیچ مجوز قابل قبولی به شرکت صحرا آمدند تا درختان را قطع کنند، اما از میان مردمی که برای اعتراض به این کار تجمع کرده بودند، یکی از پیرمردان جلوی یکی از چنارها ایستاد و گفت: «من را هم با درخت اره کنید. این درختان با دستهای همین مردم کاشته شده. مگر میشود کسی زمینهای اطراف جاده را بخرد و جاده را هم صاحب شود و درختانش را بفروشد؟»
رویا کاوه، رئیس هیأتمدیره شبکه سمنهای محیط زیست استان گلستان؛ سازمان مردمنهادی که در این مدت مردم روستا را نسبت به مسأله خطر برای درختان آگاه کرده است به «شهروند» میگوید: «زمینهایی که باعث جدل شده و میخواستند درختان اطرافش را قطع کنند، متعلق به شرکت آب منطقهای است. آنها درختانش را به مناقصه گذاشته بودند تا از چوبش استفاده کنند؛ مدعیاند که این درختان مال اداره است و صلاحش را در اختیار دارند اما اهالی روستا میگویند تمام درختان برای تمام مردم است.»
او با گفتن اینها ادامه میدهد: «روز یکشنبه به شرکت صحرا رفتیم و با روستاییان همکاری کردیم. فقط آنها بودند که میتوانستند جلوی قطع این همه درخت را بگیرند. اهالی روستا از خیلی وقت پیش درگیر این مشکل بودند و برای همین از ما کمک خواستند. با فرماندار مینودشت صحبت کردیم و او هم کمک کرد. درباره این درختها کمی جنگ و جدل شده بود. قرار شد مردم جمع شوند و جلوی پیمانکاران را بگیرند. همین هم شد. ایستادند و به خوبی دفاع کردند؛ چنان دفاعی که بعید میدانم دوباره سراغ این درختان بیایند.»
اینطور که مردم روستا میگویند پیمانکاری از بخش خصوصی با گرفتن مجوزی از شرکت آب، در مناقصه شرکت آب منطقهای به خود اجازه داده که درختان حاشیه جاده را تصاحب کند. این اتفاق در حالی است که زمینهای مجاور جاده مدتی است از سوی اداره آب منطقهای به مردم واگذار شده و صاحبان فعلی هم مخالف قطع درختان هستند.
دهیار شرکت صحرا:
نگرانیم که دوباره بیایند
چند وقت قبل از اینکه دعوا بر سر درختان حاشیه جاده بالا بگیرد، پسرِ یکی از اهالی شاخه درختی را در زمین کشاورزیاش شکسته و محیط زیست او را جریمه نقدی کرده بود. همین است که مردم روستا میپرسند چطور میشود نزدیک ٥٠٠درخت تنومند ٥٠ساله به راحتی به کنده چوب تبدیل شود و صدایی از کسی در نیاید.
رحیم لکزایی، دهیار روستا در گفتوگو با «شهروند» ماجرا را اینطور شرح میدهد: «تقریبا دو ماهی است که عدهای به اسم شرکت آب منطقهای در حالی که به جز اداره آب از هیچ ارگانی مجوز ندارند، برای قطع درختان به آبادی میآیند؛ اما اینها درختانی است که اهالی خودشان کاشتهاند و بزرگ کردهاند. این فضای سبز روستای ماست. دیواره بادشکنی است که از شرکت صحرا حفاظت میکند. حالا با چه مجوز و قانونی میخواهند این درختان را قطع کنند، نمیدانیم. ادارهای که باید از فضای سبز حمایت کند، درختان را فروخته و به قطعشان رضایت داده است. چطور درخت را به همین راحتی میفروشند؟ مگر نه اینکه هر درخت یک موجود زنده است و قطعکردنش کشتن یک موجود زنده؟ احتمال دارد آنها دوباره برای قطع درختان بیایند اما اگر بیاند باز هم جلوی آنها میایستیم.»
او اینها را میگوید و اضافه میکند: «قبل از این هم دو سه باری با ارههایشان آمده بودند؛ اما موضوع برای مردم مهم است چون اینجا یکی از فضاهای استراحت این آبادی است. سایه دلپذیر تابستانه این درختان ٥٠ ساله که شبیه یک دالان است، مردم را از شهرها و روستاهای دیگر هم به اینجا میکشاند.»
دهیار روستای شرکت صحرا سیستانی است اما در همین روستا به دنیا آمده است. بسیاری دیگر از اهالی این روستا همین روایت را دارند: «پدر من ٢٠سال قبل از انقلاب از سیستان به اینجا کوچ کرد چون آنجا وضع خیلی بدی داشت و خشکسالی بود. تعداد زیادی از سیستان و بلوچستان به اینجا آمدند، ماندگار شدند و این روستا را آباد کردند.»
«ما نمیخواهیم این درختان قطع شود»
هادی یکی دیگر از اهالی این روستاست. او ماجرا را اینطور روایت میکند: «این زمینها را دو سال پیش به اهالی روستا تحویل دادند و بعد گفتند میخواهیم درختها را قطع کنیم. گفتند درخت جزو زمینهاست؛ اما مگر میشود درختان زمینی که واگذار شده را برای خودشان بردارند و بفروشند؟ مثل این است که ماشینی بفروشی و یک سال بعد زنگ بزنی که چرخهایش را پس بده!»
هادی با اشاره به اینکه درختها را در مناقصه به شخص ثالثی فروختهاند، توضیح میدهد: «از پیمانکاران شنیدیم که ٤٨٥ درخت را ١٨٤میلیون خریدهاند. وقتی چند باری برای قطع درختان آمدند، ما مردم روستا نگذاشتیم. آنها میگویند ما کمبود اعتبارات داریم و درختها متعلق به ماست، اما این منصفانه نیست.»
او از زیبایی درختان شرکت صحرا اینطور میگوید: «دو خیابان هشتمتری است که ٣٠سال پیش خیلیشان را قطع کرده بودند اما پاجوش آنها دوباره درآمد و از جای هر درخت سه تا بالا آمد. مردم از آن حفاظت کردند. اینجا دالان سبزی است که از زیبایی قابلتوصیف نیست. یک جاده دو کیلومتر و دیگری ٥٠٠متر دور زمینها را درختان گرفتهاند.»
به گفته او بیشتر جمعیت این روستا از مهاجران سیستانی و بلوچ تشکیل شده: «آنها سالها روی این زمینها کار کردند و بعد ساکن روستا شدند. آنها متوجه خشکسالی در شهرهای اطراف هستند و میدانند بودن این درختان چقدر مهم است.»
کپی شد