کرمان مادرانی دارد که بهشت در زیر پایشان فخر عالم می شود و به خود می بالد، مادرانی پارسا، سختکوش و سختی کشیده، مادرانی شجاع و با ایمان و مادرانی عاشق که جوانی خود را فدای عاقبت به خیری فرزندانی کردند سرشار از عشق و علاقه به میهن، فرزندانی ساده و لحظه شناس که در کنار مادران خود معنای واقعی عشق و ناموس و وطن را به خوبی آموخته بودند.
آری این است نتیجه آن مشقت ها چرا که اگر نبود آن سختی و مشقت مادرانه، یقینا کلام پیر جماران نیز با روح و جان این فرزندان عجین نمی شد و آن دفاع جانانه و مقدس رقم نمی خورد...
این مادران با گذشتن از خود در قلب تاریخ کاری کردند کارستان و نهایتا درخت ایمان قوی آنها در بزنگاه دفاع از اسلام و ولایت به بار نشست.
در یکی از شب های قبل از عملیات کربلای 5 طبق سیاق جبهه که شب های قبل هر عملیات رزمنده ها گرد هم جمع می شدند و در فضایی معنوی دعای توسل می خواندند به تاسی از شب عاشورا چراغ ها را خاموش کردند، شاید حکمت خاموش کردن چراغ ها این بود که هر رزمنده ای عذری دارد بدون آنکه دیده شود از گردان خارج شود.
ناگهان در میان تاریکی رزمنده ای فریاد زد چراغ ها را روشن کنید می خواهم در روشنایی حرف بزنم...
در سکوت مطلق چراغ ها روشن شد و محمد مشایخی فرمانده مهندسی لشکر 41 ثارالله استان کرمان در حالی که به پهنای صورت اشک می ریخت از جایش بلند شد و فریاد زد، برادرا، خانه من در کوچه ای است که همسایه سمت چپ و همسایه سمت راست آن خانواده شهید هستند یکی از آنها 6 بچه یتیم و دیگری هشت یتیم دارد، من به این بچه ها قول داده ام تا پیروز یا شهید نشده ام به جیرفت برنگردم، به شما می گویم و از شما خواهش می کنم که اگر من عقب نشینی کردم، مرا با تیر بزنید...
گویی مشایخی مقدمه شهادت خود را قرائت می کرد.
او صبح روز سوم عملیات کربلای 5 به یاران شهیدش پیوست.
سردار شهید محمد مشایخی دلاوری از دلاوران جنوب کرمان است و سردار حاج قاسم سلیمانی در وصف این شهید بزرگوار اینگونه گفت، ما افتخار می کنیم که مشایخی از ما است...
دنیا اعتراف کرد که ایران سرای مادران و پدرانی فداکار، با ایمانی بی بدیل است چرا که فرزند، ارزشمند ترین دارایی و عزیز ترین نعمتی است که خداوند به یک مادر عطا می کند و چگونه می شود که مادری جگرگوشه خود را با دست های حنا کرده به میانه آتش می فرستد؟ نه! این مادر فداکار، عزیز دردانه خود را با دست های حنا کرده و دود اسپند به میدان عشق می فرستد و به راستی آیا این فداکاری علتی غیر از عشق به میهن، اسلام و ولایت دارد؟
حقیقتا پا گرفتن مشایخی های قدرشناس از چنین مادرانی در جای جای ایران عزیز برای ما اتفاق عجیبی نیست و عجیب نیست که سردار شهید محمد مشایخی در نامه ای به مادر بزرگوارش اینگونه بنویسد، مادر مهربان، فدای شیرت و فدای دست های شکافته ات مادر فراموشم نمی شود که چقدر گرسنگی خوردی و ستم کشیدی و بیاد خدا بودی و از رودخانه شور جیرفت هیزم جمع می کردی و با اینکه باردار بودی هیزم ها را به کوله ات می بستی و به تمگاوان (از توابع جیرفت) می آوردی و از روستا به شهر می بردی، با پای برهنه در کوچه ها می چرخیدی و هیزم ها را می فروختی که قوتی برای ما تهیه کنی.
مادر، محمد به قربان آن پاهای برهنه ات که زمین داغ آنها را می سوخت تا از عذاب آخرت در امان باشیم، مادر محبت هایت را تا دم مرگ بیاد دارم و از خدا می خواهم که تو را در دنیا عزت و در آخرت نعمت فراوان عطا فرماید.
گویا در آن شرایط، مادر شهید مشایخی یقین داشته که فرزندش عاقبت به خیر می شود و همین یقین، تحمل روزهای پر مشقت زندگی را برای او هیچ کرده بود، او مادری بود که به فرزندانش آموخت عالم محضر خداست... و فرزندش محمد هم در وصیتنامه خود اینگونه می آورد، چقدر ما بی شرم هستیم، مگر باور نداریم خداوند حاضر و ناظر است، اگر حاضر است بس بترسیم و بلرزیم و هر کار را با حضور او بدانیم و دست از گناه برداریم و قرآن را یاد بگیریم و به آن عمل کنیم.
و من متحیرم که چگونه می شود شخصیت هایی به این عظمت که اگر بخواهم از دلاوری هایشان در عرصه نبرد با دشمن و از ولایتمداری و ایمانشان در تمامی عرصه ها بنویسم کتابی قطور خواهد شد آنگونه که باید به فرزندان ایران اسلامی معرفی نشده اند...
آری جیرفت سرزمین مشایخی هاست، سرزمین طیاری ها، بیناها، دلیری ها، پایدارها، معناصری ها، تلاتف ها، شریف و شریفی هاست، سرزمین شهدایی که جانانه، جان شیرین خود را فدای عزت ایران اسلامی کردند.
روحشان شاد و راهشان پر رهرو
شهید محمد مشایخی (رودباری) در سال 1333 در جیرفت (روستای تمگاوان) به دنیا آمد و در دی ماه سال 1365 در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید.
استان کرمان بیش از 6 هزار شهید به نظام مقدس جمهوری اسلامی تقدیم کرده است.
** خبرنگار ایرنا در کرمان
7429/
آری این است نتیجه آن مشقت ها چرا که اگر نبود آن سختی و مشقت مادرانه، یقینا کلام پیر جماران نیز با روح و جان این فرزندان عجین نمی شد و آن دفاع جانانه و مقدس رقم نمی خورد...
این مادران با گذشتن از خود در قلب تاریخ کاری کردند کارستان و نهایتا درخت ایمان قوی آنها در بزنگاه دفاع از اسلام و ولایت به بار نشست.
در یکی از شب های قبل از عملیات کربلای 5 طبق سیاق جبهه که شب های قبل هر عملیات رزمنده ها گرد هم جمع می شدند و در فضایی معنوی دعای توسل می خواندند به تاسی از شب عاشورا چراغ ها را خاموش کردند، شاید حکمت خاموش کردن چراغ ها این بود که هر رزمنده ای عذری دارد بدون آنکه دیده شود از گردان خارج شود.
ناگهان در میان تاریکی رزمنده ای فریاد زد چراغ ها را روشن کنید می خواهم در روشنایی حرف بزنم...
در سکوت مطلق چراغ ها روشن شد و محمد مشایخی فرمانده مهندسی لشکر 41 ثارالله استان کرمان در حالی که به پهنای صورت اشک می ریخت از جایش بلند شد و فریاد زد، برادرا، خانه من در کوچه ای است که همسایه سمت چپ و همسایه سمت راست آن خانواده شهید هستند یکی از آنها 6 بچه یتیم و دیگری هشت یتیم دارد، من به این بچه ها قول داده ام تا پیروز یا شهید نشده ام به جیرفت برنگردم، به شما می گویم و از شما خواهش می کنم که اگر من عقب نشینی کردم، مرا با تیر بزنید...
گویی مشایخی مقدمه شهادت خود را قرائت می کرد.
او صبح روز سوم عملیات کربلای 5 به یاران شهیدش پیوست.
سردار شهید محمد مشایخی دلاوری از دلاوران جنوب کرمان است و سردار حاج قاسم سلیمانی در وصف این شهید بزرگوار اینگونه گفت، ما افتخار می کنیم که مشایخی از ما است...
دنیا اعتراف کرد که ایران سرای مادران و پدرانی فداکار، با ایمانی بی بدیل است چرا که فرزند، ارزشمند ترین دارایی و عزیز ترین نعمتی است که خداوند به یک مادر عطا می کند و چگونه می شود که مادری جگرگوشه خود را با دست های حنا کرده به میانه آتش می فرستد؟ نه! این مادر فداکار، عزیز دردانه خود را با دست های حنا کرده و دود اسپند به میدان عشق می فرستد و به راستی آیا این فداکاری علتی غیر از عشق به میهن، اسلام و ولایت دارد؟
حقیقتا پا گرفتن مشایخی های قدرشناس از چنین مادرانی در جای جای ایران عزیز برای ما اتفاق عجیبی نیست و عجیب نیست که سردار شهید محمد مشایخی در نامه ای به مادر بزرگوارش اینگونه بنویسد، مادر مهربان، فدای شیرت و فدای دست های شکافته ات مادر فراموشم نمی شود که چقدر گرسنگی خوردی و ستم کشیدی و بیاد خدا بودی و از رودخانه شور جیرفت هیزم جمع می کردی و با اینکه باردار بودی هیزم ها را به کوله ات می بستی و به تمگاوان (از توابع جیرفت) می آوردی و از روستا به شهر می بردی، با پای برهنه در کوچه ها می چرخیدی و هیزم ها را می فروختی که قوتی برای ما تهیه کنی.
مادر، محمد به قربان آن پاهای برهنه ات که زمین داغ آنها را می سوخت تا از عذاب آخرت در امان باشیم، مادر محبت هایت را تا دم مرگ بیاد دارم و از خدا می خواهم که تو را در دنیا عزت و در آخرت نعمت فراوان عطا فرماید.
گویا در آن شرایط، مادر شهید مشایخی یقین داشته که فرزندش عاقبت به خیر می شود و همین یقین، تحمل روزهای پر مشقت زندگی را برای او هیچ کرده بود، او مادری بود که به فرزندانش آموخت عالم محضر خداست... و فرزندش محمد هم در وصیتنامه خود اینگونه می آورد، چقدر ما بی شرم هستیم، مگر باور نداریم خداوند حاضر و ناظر است، اگر حاضر است بس بترسیم و بلرزیم و هر کار را با حضور او بدانیم و دست از گناه برداریم و قرآن را یاد بگیریم و به آن عمل کنیم.
و من متحیرم که چگونه می شود شخصیت هایی به این عظمت که اگر بخواهم از دلاوری هایشان در عرصه نبرد با دشمن و از ولایتمداری و ایمانشان در تمامی عرصه ها بنویسم کتابی قطور خواهد شد آنگونه که باید به فرزندان ایران اسلامی معرفی نشده اند...
آری جیرفت سرزمین مشایخی هاست، سرزمین طیاری ها، بیناها، دلیری ها، پایدارها، معناصری ها، تلاتف ها، شریف و شریفی هاست، سرزمین شهدایی که جانانه، جان شیرین خود را فدای عزت ایران اسلامی کردند.
روحشان شاد و راهشان پر رهرو
شهید محمد مشایخی (رودباری) در سال 1333 در جیرفت (روستای تمگاوان) به دنیا آمد و در دی ماه سال 1365 در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید.
استان کرمان بیش از 6 هزار شهید به نظام مقدس جمهوری اسلامی تقدیم کرده است.
** خبرنگار ایرنا در کرمان
7429/
کپی شد