در یادداشت این نشریه آمده است: یکی از بزرگترین مشکلاتی که جامعه ما به طورکلی و بالاخص شهروندان زادگاه ما با آن دست و پنجه نرم میکنند، فقدان شکلگیریِ نگاه بلندمدت در میان برخی از مدیران اجرایی است.
در بسیاری اوقات، مهمترین دغدغه و اولویتِ این کارگزاران، ارائه فهرستِ بلندبالایِ رزومه و بیلان کاری به هر قیمتی است.
در حقیقت، برخی از این دست افراد که فرصت های مدیریتی را اشغال می کنند حاضر هستند اصطلاحاً خود را به آب و آتش بزنند و از همه امکانات نیروی انسانی و تکنیکهای موجآفرینیِ رسانهای بهره ببرند تا بتوانند کارهای مقطعی و کوتاهمدت را با فنون آوازهگری(پروپاگاندا) به عنوان بخش طلایی کارنامه خود به جامعه عرضه کنند.
البته بدیهی است که در سطوح مدیریتی شهرستان، در ادوار مختلف، مدیرانی هم بودهاند که بهجای تمرکز بر این قبیل اقدامات نمایشی، تمام اهتمام خود را روی پروژههای زیربنایی و ماندگار مصروف کرده و به این وادی های کاذب نیز اساساً ورود نکردهاند.
این اتفاق بویژه در نهادهایی که در زندگی روزمره مردم نقش عمیق و تاثیرگذاری دارند، بیشتر به چشم میخورد.
این ماجرا، رویه دیگری هم دارد، گاهی اوقات معطل ماندن بسیاری از پروژهها و طولانی مدت شدن آنان، ارتباط مستقیم با ضعفهای مدیریتی دارد که دیگر دست خودشان نیست.
به طور مثال تمام روند زمانبرِ مطالعات پیشینی، برنامهریزی و ارزیابی صفر تا صدی تا جزئیات اجرا مورد بررسی قرار گرفته اما خروجی نزدیک به صفر است.
سؤال اصلی مردم و رسانهها در این میان، آن است که چرا با وجود طی شدن همه این فراز و نشیبها، اتفاق خاصی روی نمیدهد؟
واقعیت آن است که خاکخوردن پروژهها بیش از آن که به محقق شدن ردیفِ بودجه و یا مسائل دیگر مرتبط باشد، در گرهخوردگیِ صریح با نبودِ اراده کافی برای پیگیری و بهنتیجه رساندن طرحها و برنامه ریزیهایی است که برای طراحی آن ماهها و سال ها وقت و هزینه صرف شده است.
به صورت معمول اگر اراده و همتی برای حصول نتیجه باشد، میتوان یا راهی برای بهتر کردن شرایط ایجاد کرد و یا حداقل با تحلیل فضای کلی افکار عمومی و میزان نارضایتی شهروندان از خدمات شهری و تلاش برای تعدیل مناسبات شهری، بستری برای محقق شدن آن ایجاد کرد. یعنی تمامی دستگاههای همعرض را با خلاقیت و بهرهگیری از توان نخبگان دانشگاهی در زمینه همکاری با آن مدیر شهری، اقناع و همنوا کرد.
ولی وقتی فلان مدیر مرتبط با امور شهری از ضعف در تصمیمگیری برخوردار باشد، چرخ توسعه میلنگد و هیچ چیز در وقت خودش انجام نمیپذیرد.
در بزنگاههایی که همهچیز در گرو عمل به زمانبندیها است، مدیر مذکور درگیر حواشی است و بیشتر روی همین ریل پیش میرود.
از منظر این مدیر کمبازده، همه زمان و آسمان نقشی در این تعلل، تأخیر، کمکاری و انفعال دارند، اما آن که مسئولیت این حوزهیِ کاری مشخصاً بر عهده او قرار دارد، توان و ارادهای برای ورود به میدان کنش عمومی و اقدام عاجل ندارد.
این دست مدیران شهری بیشتر به دنبال بهانهگیری و فرافکنی هستند و هنگام عمل آویزان توجیهاتی می شوند که خود نیز می دانند با توسل به آن هیچگاه برایشان آبی گرم نمیشود.
7420/ 5054
در بسیاری اوقات، مهمترین دغدغه و اولویتِ این کارگزاران، ارائه فهرستِ بلندبالایِ رزومه و بیلان کاری به هر قیمتی است.
در حقیقت، برخی از این دست افراد که فرصت های مدیریتی را اشغال می کنند حاضر هستند اصطلاحاً خود را به آب و آتش بزنند و از همه امکانات نیروی انسانی و تکنیکهای موجآفرینیِ رسانهای بهره ببرند تا بتوانند کارهای مقطعی و کوتاهمدت را با فنون آوازهگری(پروپاگاندا) به عنوان بخش طلایی کارنامه خود به جامعه عرضه کنند.
البته بدیهی است که در سطوح مدیریتی شهرستان، در ادوار مختلف، مدیرانی هم بودهاند که بهجای تمرکز بر این قبیل اقدامات نمایشی، تمام اهتمام خود را روی پروژههای زیربنایی و ماندگار مصروف کرده و به این وادی های کاذب نیز اساساً ورود نکردهاند.
این اتفاق بویژه در نهادهایی که در زندگی روزمره مردم نقش عمیق و تاثیرگذاری دارند، بیشتر به چشم میخورد.
این ماجرا، رویه دیگری هم دارد، گاهی اوقات معطل ماندن بسیاری از پروژهها و طولانی مدت شدن آنان، ارتباط مستقیم با ضعفهای مدیریتی دارد که دیگر دست خودشان نیست.
به طور مثال تمام روند زمانبرِ مطالعات پیشینی، برنامهریزی و ارزیابی صفر تا صدی تا جزئیات اجرا مورد بررسی قرار گرفته اما خروجی نزدیک به صفر است.
سؤال اصلی مردم و رسانهها در این میان، آن است که چرا با وجود طی شدن همه این فراز و نشیبها، اتفاق خاصی روی نمیدهد؟
واقعیت آن است که خاکخوردن پروژهها بیش از آن که به محقق شدن ردیفِ بودجه و یا مسائل دیگر مرتبط باشد، در گرهخوردگیِ صریح با نبودِ اراده کافی برای پیگیری و بهنتیجه رساندن طرحها و برنامه ریزیهایی است که برای طراحی آن ماهها و سال ها وقت و هزینه صرف شده است.
به صورت معمول اگر اراده و همتی برای حصول نتیجه باشد، میتوان یا راهی برای بهتر کردن شرایط ایجاد کرد و یا حداقل با تحلیل فضای کلی افکار عمومی و میزان نارضایتی شهروندان از خدمات شهری و تلاش برای تعدیل مناسبات شهری، بستری برای محقق شدن آن ایجاد کرد. یعنی تمامی دستگاههای همعرض را با خلاقیت و بهرهگیری از توان نخبگان دانشگاهی در زمینه همکاری با آن مدیر شهری، اقناع و همنوا کرد.
ولی وقتی فلان مدیر مرتبط با امور شهری از ضعف در تصمیمگیری برخوردار باشد، چرخ توسعه میلنگد و هیچ چیز در وقت خودش انجام نمیپذیرد.
در بزنگاههایی که همهچیز در گرو عمل به زمانبندیها است، مدیر مذکور درگیر حواشی است و بیشتر روی همین ریل پیش میرود.
از منظر این مدیر کمبازده، همه زمان و آسمان نقشی در این تعلل، تأخیر، کمکاری و انفعال دارند، اما آن که مسئولیت این حوزهیِ کاری مشخصاً بر عهده او قرار دارد، توان و ارادهای برای ورود به میدان کنش عمومی و اقدام عاجل ندارد.
این دست مدیران شهری بیشتر به دنبال بهانهگیری و فرافکنی هستند و هنگام عمل آویزان توجیهاتی می شوند که خود نیز می دانند با توسل به آن هیچگاه برایشان آبی گرم نمیشود.
7420/ 5054
کپی شد