در این یادداشت آمده است: کودکانی در میان ما هستند که کودکی نمیکنند و پشت چراغ قرمز زندگیهایشان ایستادهاند. هیاهو ندارند اما فریاد را یادآورند. کودکانی که به انتخاب خود نزیستهاند. برای یافتن حقوق از یاد رفتهی کودکان کار دنبال روزی ثبت شده در تقویم میگردم. دنبال حمایت و انجمنی که فریادرس آنها باشد. با نگاهی علمی میتوان ابعاد مختلف این پدیدهی ناخوشایند اجتماعی را بررسی کرد.
به طور کلی کودکان کار، جمعیتی از کودکان را در برمیگیرند که خانوادههای بد کارکردی دارند و از سنین بسیار کم وارد بازار کار میشوند تا بتوانند نانآور باشند. با بررسی روانشناختی این کوکان میتوان به موضوعات مهمی مانند امنیت ذهنی و اجتماعی، حمایت عاطفی، جامعه پذیری، سبکهای دلبستگی آنان و طرح وارهی شناختیشان پرداخت.
آنچه این کودکان را آسیب پذیر میکند فقط جنبهی جسمانی کار کردن نیست بلکه بیشتر جنبهی روانی آن است. کودکی که به جای دریافت محبت و توجه و داشتن محیطی که پاسخگوی نیازهای او باشد، باید در بازار کاری فعالیت کند که نه مناسب اوست نه به جامعه پذیریاش کمک میکند و نیز زمینههای محرومیت هیجانی را در او بیدار میکند. کودکی که باید رها باشد تا جهان را کشف کند در محاصرهی بازار کاری قرار میگیرد که خشن و سختگیرانه است.
او از محیط اطرافش رقابت و بیرحمی را میآموزد. سبک دل بستگی او ناایمن است و طرح وارهی طرد و محرومیت هیجانی میتواند در میان آنها برجسته باشد. کودکی که نه خانهی اول را دارد و نه میتواند خانهی دوم -مدرسه- را تجربه نماید. از فضای آموزشی و تحصیلی بیبهره میماند و حال سوال این است که آیا میتوان آیندهی روشنی برای او متصور بود؟ اگر نه، پس پیشگیری بهتر از درمان است را باید بار دیگر سرلوحه قرار داد.
در کرمانشاه کانون و انجمن حمایت از کودکان کار فعالیت میکند. اما در میان معضلات اجتماعیمان کمرنگ است. آنچه باید برایشان فراهم کرد تنها غذای گرم نیست بلکه کمک به آنها برای آموزش، مدرسه رفتن و کمکهای روان شناختی لازم برای پذیرش بهتر اوست. آنچه متأثر کننده است این واقعیت است که کودکان کار بیشتر قربانی بیکفایتی، اعتیاد، فقر و ناآگاهی والدینشان هستند. من به شخصه در انتظار روزی هستم که زوجها برای فرزند دار شدن از روانشناس نیز گواهی سلامت دریافت کنند!
آنچه به عنوان یک شهروند در قبال کودکان کار میتوانیم متحمل شویم حمایت اجتماعی از آنان و آگاه کردنشان از انجمنهای کودکان کار است. کودکان ما حق زندگی دارند، حق شاد بودن و کودک بودن دارند، لطفاً با بیبصیرتی آنان را از حقوقشان محروم نکنیم!
8066
به طور کلی کودکان کار، جمعیتی از کودکان را در برمیگیرند که خانوادههای بد کارکردی دارند و از سنین بسیار کم وارد بازار کار میشوند تا بتوانند نانآور باشند. با بررسی روانشناختی این کوکان میتوان به موضوعات مهمی مانند امنیت ذهنی و اجتماعی، حمایت عاطفی، جامعه پذیری، سبکهای دلبستگی آنان و طرح وارهی شناختیشان پرداخت.
آنچه این کودکان را آسیب پذیر میکند فقط جنبهی جسمانی کار کردن نیست بلکه بیشتر جنبهی روانی آن است. کودکی که به جای دریافت محبت و توجه و داشتن محیطی که پاسخگوی نیازهای او باشد، باید در بازار کاری فعالیت کند که نه مناسب اوست نه به جامعه پذیریاش کمک میکند و نیز زمینههای محرومیت هیجانی را در او بیدار میکند. کودکی که باید رها باشد تا جهان را کشف کند در محاصرهی بازار کاری قرار میگیرد که خشن و سختگیرانه است.
او از محیط اطرافش رقابت و بیرحمی را میآموزد. سبک دل بستگی او ناایمن است و طرح وارهی طرد و محرومیت هیجانی میتواند در میان آنها برجسته باشد. کودکی که نه خانهی اول را دارد و نه میتواند خانهی دوم -مدرسه- را تجربه نماید. از فضای آموزشی و تحصیلی بیبهره میماند و حال سوال این است که آیا میتوان آیندهی روشنی برای او متصور بود؟ اگر نه، پس پیشگیری بهتر از درمان است را باید بار دیگر سرلوحه قرار داد.
در کرمانشاه کانون و انجمن حمایت از کودکان کار فعالیت میکند. اما در میان معضلات اجتماعیمان کمرنگ است. آنچه باید برایشان فراهم کرد تنها غذای گرم نیست بلکه کمک به آنها برای آموزش، مدرسه رفتن و کمکهای روان شناختی لازم برای پذیرش بهتر اوست. آنچه متأثر کننده است این واقعیت است که کودکان کار بیشتر قربانی بیکفایتی، اعتیاد، فقر و ناآگاهی والدینشان هستند. من به شخصه در انتظار روزی هستم که زوجها برای فرزند دار شدن از روانشناس نیز گواهی سلامت دریافت کنند!
آنچه به عنوان یک شهروند در قبال کودکان کار میتوانیم متحمل شویم حمایت اجتماعی از آنان و آگاه کردنشان از انجمنهای کودکان کار است. کودکان ما حق زندگی دارند، حق شاد بودن و کودک بودن دارند، لطفاً با بیبصیرتی آنان را از حقوقشان محروم نکنیم!
8066
کپی شد