در این یادداشت آمده است: همه مردم جهان نسبت به محلی که شادی و خاطرات دلانگیز زندگیشان را در خود نگاه داشته است یک نوع وابستگی همیشگی دارند. گاه مثل یک نقاشی زیبا از زندگی گذشتهشان آن را قاب ذهنشان کردهاند و به دیوار قدیمی خاطراتشان نصب کردهاند.
چنانکه با یادآوری و یا دیدن عکسی از آن حالشان خوب میشود. عادت پسندیده سر زدن به یکی از قدیمیترین روزنامه نگاران کشور این خوبی را دارد که تو را میبرد در دل تاریخ زادگاهت. چنان غم و غصههایت را میگذارد لب طاقچه فراموشی که باورت نمیشود.
دیدار با استاد هندسی، عکاس، نقاش، مجسمه ساز و روزنامهنگار کرمانشاهی وقتت را مثل طلا گرانسنگ میکند. او از زحمات و رنجهایش برای طراحی و بنای بلوار تاقبستان میگوید. از عزیزترین دوست از دست رفتهاش مهندس مهدی رئوفی شهردار کرمانشاه که بعدها فرماندار اورامانات و استاندار کردستان و سهمی که در ایجاد بلوار سه هزار و 600 متری تاق بستان برعهده داشت میگوید.
شنیدن این توصیف به هیجانت میآورد تا از لب آب تا تاقبستان از وسط بلوار بگذری. بعد ازظهر یک روز بهاری جوانههای سبز درختان کهنسال تو را به نسیم جان بخشی دعوت میکنند. مردان و زنان و کودکان برای لذت بردن از این همه زیبایی گسترده؛ نیمکت، صندلی و حتی تاب های بازی کودکان را از حضورشان سرشار کردهاند.
مردانی که در اوج رفاقت 2 نفری دور میز بر هر صندلی تک نفره نشستهاند، چند قدم دورتر 2 کودکی که بر چمنهای سبز میدوند و بعد ناگهان با قرار قبلی پشتک و وارو میزنند و هیجان و لبخند چهرهشان را خندانتر میکند. میدوند کنار مادرانشان که روی نیمکت نشستهاند و از پیروزی و لذت بازی گوشیشان میگویند.
چند نوجوان سوار بر دوچرخه، پیچهای فراهم آمده از فاصله حوضها و فوارهها را به سرعت طی میکنند. تنفس درختان را به خوبی حس میکنی و غرق در تصور زیبایی از همه شاخههای سبز به هم آمده، 2 دختر نوجوان با هم عکس یادگاری میگیرند. صندلیها و نیمکتها تا خود تاقبستان جای نشستن ندارند. بسیاری بر روی چمنها نشسته و در لحظات کم نظیر آن مکان زیبا، سرگذشت و زندگی خود و خانواده را مرور میکنند. چند مرد میانسال دور میزی که طرحی از صفحه شطرنج دارد با سرباز و فیل با هم مبارزه میکنند. حس حضوری بیهمتا تمام وجودت را سرشار میکند. کمآبی هنوز خود را بر بلوار و درختان تنومندش تحمیل نکرده است. در انتظار قطرات بارانی زندگی بخش در بلواری که بخش مهمی از خاطرات و زندگی مردم این سامان است حس دلتنگی عجیبی وجودت را محاصره میکند.
درختان بلند قامت چهار ردیفه، از ابتدای پیاده رو تا آنسوی بلوار، حجم بی بدیلی از هوای تازه را به ریههای شهر تزریق میکند. پس از طی مسافتی طولانی، قبراق و سرحال به تاق بستان میرسی و بر سازندگان آن، استاد ایرج هندسی، مهدی رئوفی، اماناله کیهان و مهندس شهرستانی استاندار نامدار استان کرمانشاهان درود میفرستی، شاید برخی از رهگذران، از نام و نشان بانی و طراح این بلوار بی اطلاع باشند بر شهردار حال کرمانشاه است که با نصب تابلویی بر ابتدای این سازه ماندگار، تاریخچه کوتاهی از سرگذشت پر ابهت این بلوار بنویسد.
8066
چنانکه با یادآوری و یا دیدن عکسی از آن حالشان خوب میشود. عادت پسندیده سر زدن به یکی از قدیمیترین روزنامه نگاران کشور این خوبی را دارد که تو را میبرد در دل تاریخ زادگاهت. چنان غم و غصههایت را میگذارد لب طاقچه فراموشی که باورت نمیشود.
دیدار با استاد هندسی، عکاس، نقاش، مجسمه ساز و روزنامهنگار کرمانشاهی وقتت را مثل طلا گرانسنگ میکند. او از زحمات و رنجهایش برای طراحی و بنای بلوار تاقبستان میگوید. از عزیزترین دوست از دست رفتهاش مهندس مهدی رئوفی شهردار کرمانشاه که بعدها فرماندار اورامانات و استاندار کردستان و سهمی که در ایجاد بلوار سه هزار و 600 متری تاق بستان برعهده داشت میگوید.
شنیدن این توصیف به هیجانت میآورد تا از لب آب تا تاقبستان از وسط بلوار بگذری. بعد ازظهر یک روز بهاری جوانههای سبز درختان کهنسال تو را به نسیم جان بخشی دعوت میکنند. مردان و زنان و کودکان برای لذت بردن از این همه زیبایی گسترده؛ نیمکت، صندلی و حتی تاب های بازی کودکان را از حضورشان سرشار کردهاند.
مردانی که در اوج رفاقت 2 نفری دور میز بر هر صندلی تک نفره نشستهاند، چند قدم دورتر 2 کودکی که بر چمنهای سبز میدوند و بعد ناگهان با قرار قبلی پشتک و وارو میزنند و هیجان و لبخند چهرهشان را خندانتر میکند. میدوند کنار مادرانشان که روی نیمکت نشستهاند و از پیروزی و لذت بازی گوشیشان میگویند.
چند نوجوان سوار بر دوچرخه، پیچهای فراهم آمده از فاصله حوضها و فوارهها را به سرعت طی میکنند. تنفس درختان را به خوبی حس میکنی و غرق در تصور زیبایی از همه شاخههای سبز به هم آمده، 2 دختر نوجوان با هم عکس یادگاری میگیرند. صندلیها و نیمکتها تا خود تاقبستان جای نشستن ندارند. بسیاری بر روی چمنها نشسته و در لحظات کم نظیر آن مکان زیبا، سرگذشت و زندگی خود و خانواده را مرور میکنند. چند مرد میانسال دور میزی که طرحی از صفحه شطرنج دارد با سرباز و فیل با هم مبارزه میکنند. حس حضوری بیهمتا تمام وجودت را سرشار میکند. کمآبی هنوز خود را بر بلوار و درختان تنومندش تحمیل نکرده است. در انتظار قطرات بارانی زندگی بخش در بلواری که بخش مهمی از خاطرات و زندگی مردم این سامان است حس دلتنگی عجیبی وجودت را محاصره میکند.
درختان بلند قامت چهار ردیفه، از ابتدای پیاده رو تا آنسوی بلوار، حجم بی بدیلی از هوای تازه را به ریههای شهر تزریق میکند. پس از طی مسافتی طولانی، قبراق و سرحال به تاق بستان میرسی و بر سازندگان آن، استاد ایرج هندسی، مهدی رئوفی، اماناله کیهان و مهندس شهرستانی استاندار نامدار استان کرمانشاهان درود میفرستی، شاید برخی از رهگذران، از نام و نشان بانی و طراح این بلوار بی اطلاع باشند بر شهردار حال کرمانشاه است که با نصب تابلویی بر ابتدای این سازه ماندگار، تاریخچه کوتاهی از سرگذشت پر ابهت این بلوار بنویسد.
8066
کپی شد