حجت الاسلام و المسلمین محمدعلی مهدوی راد طی سخنانی با موضوع «مراجعه دردمندانه به قرآن کریم» در دفتر مرحوم آیت‌الله العظمی یوسف صانعی(ره)، گفت: تعبیر «خواندن قرآن با زبان ایمان» مربوط به یکی از دوستان عزیز ما است که در مقاله‌ای که در یکی از شماره‌های مجله «بینّات» نوشته بود، تکرار می‌کرد. یعنی بدانیم این کتاب مال خداست و خدا فرموده به آن عمل کنید که «یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ» است، راست‌ترین است؛ استوارترین، دقیق‌ترین و روشن‌ترین است و اگر در جایی به آیه‌ای برخورد کردید که قابل فهم نبود، با خود بگوییم مال خداست، پس می‌شود.

یک محقق و پژوهشگر قرآن با تأکید بر اینکه قرآن را با زبان ایمان بخوانیم، گفت: زبان قرآن، زبان فطرت است؛ چون «هُدیَ للنَّاس» است؛ «بَیانٌ لِلنَّاس» نیز هست، والا نقض غرض، حاصل می‌آید. این سخن بدان معناست که خدا این را کتاب هدایت قرار داده و زبان آن هم زبانی همه‌فهم است. لذا کسی نباید بهانه‌جویی کند؛ چون خدا در خود قرآن نشان داده است که انسان کاملاً خود و کارها و چرایی کارهایش را می‌داند اما عذر تراشی می‌کند «بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ*وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِیرَهُ» به بهانه‌ها پاسخ داده است، «لاَ تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ» که معتقدم خطاب به پیامبر نیست.

به گزارش خبرنگار جماران، حجت الاسلام و المسلمین محمدعلی مهدوی راد طی سخنانی با موضوع «مراجعه دردمندانه به قرآن کریم» در دفتر مرحوم آیت‌الله العظمی یوسف صانعی(ره)، گفت:  شاید بیست سال قبل، در یک بحث زنده‌ای در تلویزیون گفتم دو ظلم بیّن بر قرآن و به جهت‌گیری آن، شده است که یک ظلم از آنِ علماست و یکی از عموم الناس. علما می‌گفتند قرآن، فهمیدنی نیست و برای فهم قرآن، انبوهی از معلومات را باید جمع کنید و سپس به سراغ قرآن بروید. عموم هم قرآن را کتاب عمل تلقی نکردند و بر اساس آنچه که از علما شناختند، گفتند ما قرآن را نمی‌فهمیم. کسانی هم که بسیار مؤمن بودند و مؤمنانه عمل می‌کردند، قرآن را می‌خواندند و سپس در یک محفظه، منظم قرار می‌داند و روی طاقچه می‌گذاشتند.

این محقق و پژوهشگر قرآن افزود: پس از آن، یکی از علمای بزرگوار، مرا دیدند و به من اعتراض کردند که آن بخش از سخنان شما که متوجه علما بود، مناسب نبود. گفتم اتفاقاً می‌خواستم مطلب دیگری هم بگویم ولی آن را به زبان نیاوردم. آن مطلب، این بود که علما می‌گویند قرآن، فهمیدنی نیست و فقط ما آن را می‌فهمیم، اما به آنچه که می‌فهمند نیز عمل نمی‌کنند. ایشان این مطلب را هم ناپسند شمردند و من پاسخ دادم ادعا می‌کنم و می‌توانم ثابت کنم که می‌توان با قرآن، دو نوع مواجهه کرد. یک وقت، کسی می‌خواهد مراجعه عالمانه به قرآن کند و مورخانه، فقیهانه، فیلسوفانه و متکلمانه با آن مواجه شود؛ و حتی کسانی که دانش روز، مثل روان‌شناسی خوانده‌اند، در مراجعه به آن، نیاز به معلومات دارند، اما کسی که می‌خواهد بر اساس قرآن، عمل کند و زندگی‌اش را بر پایه قرآن بگذارد، سلوک و زندگی قرآنی، فقط به سوادی در حدی، نیاز دارد که بتواند یک ترجمه روان از قرآن را بفهمد و در این صورت می‌تواند با آن، زندگی کند.

وی تصریح کرد: اگر کسی صرفاً ترجمه فارسی آیه «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ» را بخواند، می‌گوید وقتی جنس خودت را می‌فروشی، آن را فراتر از حد موجود، توصیف نکن و وقتی نوبت به مال دیگری رسید، آن را کم‌ارزش جلوه نده. البته، درست است که برخی از مفسران، مثل مرحوم آیت الله طالقانی و مرحوم استاد محمدتقی شریعتی گفته‌اند «مطففین» فقط مربوط به دادوستد مال محسوسی مثل گندم و جو نیست، بلکه هرچه را که به انسان، منسوب می‌شود – مثل فکر انسان، کتاب او، اندیشه او، مقاله او و سخنرانی او- شامل می‌گردد و مرادش این است که آنچه را به انسان، مربوط می‌شود، سرکوب نکنید، یعنی تلقی ما این باشد که این کتاب، کتاب زندگی است.

مهدوی راد با تأکید بر اینکه قرآن را با زبان ایمان بخوانیم، اظهار داشت: تعبیر «خواندن قرآن با زبان ایمان» مربوط به یکی از دوستان عزیز ما است که در مقاله‌ای که در یکی از شماره‌های مجله «بینّات» نوشته بود، تکرار می‌کرد. یعنی بدانیم این کتاب مال خداست و خدا فرموده به آن عمل کنید که «یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ» است، راست‌ترین است؛ استوارترین، دقیق‌ترین و روشن‌ترین است و اگر در جایی به آیه‌ای برخورد کردید که قابل فهم نبود، با خود بگوییم مال خداست، پس می‌شود. ابن سینا با خرد حیرت‌آورش، در موردی می‌گوید که من این را نمی‌فهمم، اما چون خدا گفته، قبول می‌کنم و ملاصدرا نیز می‌گفت خاک بر سر علم و دانشی که در تضاد با قرآن باشد. پس باید قرآن را با زبان ایمان بخوانیم.

وی تأکید کرد: زبان قرآن، زبان فطرت است؛ چون «هُدیَ للنَّاس» است؛ «بَیانٌ لِلنَّاس» نیز هست، والا نقض غرض، حاصل می‌آید. این سخن بدان معناست که خدا این را کتاب هدایت قرار داده و زبان آن هم زبانی همه‌فهم است. لذا کسی نباید بهانه‌جویی کند؛ چون خدا در خود قرآن نشان داده است که انسان کاملاً خود و کارها و چرایی کارهایش را می‌داند اما عذر تراشی می‌کند «بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ*وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِیرَهُ» به بهانه‌ها پاسخ داده است، «لاَ تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ» که معتقدم خطاب به پیامبر نیست.

این محقق و پژوهشگر قرآن با طرح است سؤال که «باید قرآن را به چه صورت خواند؟»، گفت: در روایت می‌خوانیم که قرائت قرآن نورانیت می‌آورد؛ نگاه به صفحه آن، نورانیت دارد و اما اگر کسی قرآن بخواند و در آن، تأمّل و به آن عمل نکند، خدا او را لعنت می‌کند؛ «رب قاری القرآن او تالی القرآن و القرآن یلعنه»؛ کسی که قرآن می‌خواند اما از سواد به هر شکل آن، بی‌بهره است، اگر قرآن را بر دارد و به آن نگاه کند، برایش نورانیت می‌آورد. خدا آیت الله بهشتی را رحمت کند که در کتاب «توحید» یک جمله لطیف دارد که مانند یک کتاب حرف را در خود جای داده است. ایشان می‌فرماید «خدا سبب‌ساز است و سبب‌سوز»؛ خدا برای کسی که فقط می‌تواند به قرآن، نگاه کند هم سببیت نورانیت گذاشته، پس شما چه اشکالی به او دارید؟ خدا برای کسی هم که فقط می‌تواند قرآن را بخواند، اما امکان تعمق در آن را ندارد، نورانیت گذاشته، اما اگر کسی که می‌تواند آن را بخواند؛ در آن تعمق بکند و از آن بهره نگیرد، بهانه بیاورد، پاسخ می‌شنود: «هلا تعلمت؟»؛ چرا برای یادگیری، اقدام نکردی؟

وی یادآور شد:  امیرالمؤمنین(ع) در «نهج البلاغه» فرمود خوبی یکی را می‌گیرند و به دیگری می‌چسبانند و بدی یکی را به دیگری منسوب می‌کنند باری: «لَمْ یَحْزُنْکَ ذَلِکَ وَ لَوْ قَالُوا إِنَّکَ رَجُلٌ صَالِحٌ لَمْ یَسُرَّکَ ذَلِکَ»؛ اگر هم گفتند تو آدم خوبی هستی، باد به غبغبت نیفتد که با خود بگویی ماییم طاووس علیین.  «وَ لَکِنِ اِعْرِضْ نَفْسَکَ عَلَى کِتَابِ اَللَّهِ»؛ بلکه خودت را به کتاب خدا عرضه کن؛ چون فرمود قرآن، ساکت است و زبان ندارد؛ این شمایید که باید آن را به زبان آورید، اما چگونه؟ بدین صورت که «فَإِنْ کُنْتَ سَالِکاً سَبِیلَهُ»؛ اگر راهی را که قرآن می‌گوید، می‌پیمایی و اگر مثلاً می‌گوید به مظلوم، کمک کن، انفاق نما و حقیقت‌گو باش و تو انجام می‌دهی «زَاهِداً فِی تَزْهِیدِهِ»؛ آنجا هم که می‌گوید زهد پیشه کن، تن بزن و به آن سوی نرو، عمل می‌کنی، «رَاغِباً فِی تَرْغِیبِهِ» هر جا هم که می‌گوید به کدام سو برو، می‌روی «خَائِفاً مِنْ تَخْوِیفِهِ»؛ آنجا هم که می‌ترساند، هشدارش را می‌پذیری نه مانند کسانی که وقتی از آنان می‌پرسند: (مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ)؟ پاسخ می‌دهند: (لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ * وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ)؛ از نمازگزاران نبودیم و به فرودستان هم توجه نمی‌کردیم. اگر همه این ویژگی‌ها در تو جمع بود «فَاثْبُتْ وَ أَبْشِرْ»؛ استوارگام باش؛ و بشارت بر تو!

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.