در این یادداشت آمده است: کرمانشاه سال هاست از درد مزمنی به نام ناتوانی در بهره گیری از مزیت ها و طرفیت های خویش در عرصه های مختلف، رنج می برد. در این میان مصداق بارز این ناتوانی ها را می توان در دامپروری یافت.
ظرفیت های این حوزه به اندازه ای چشمگیر است که سالانه 400 هزار گوسفند مازاد بر نیاز جمعیت 2 میلیون نفری استان روانه بازار می شود. با کمال شگفتی این تولید مازاد، اثر چندانی در ارزان شدن گوشت کرمانشاه نداشته است زیرا این میزان امکان جذب در داخل استان نداشته و به اجبار روانه دیگر استانها شده است.
عشایر کرمانشاه تا دهه ی 40 و 50 بخشی از گوسفندان خود را شخصا با پای پیاده و منزل به منزل یا در برخی موارد کامیون به بازار دام تهران رسانده و در آنجا میفروخته اند.
در سال های جنگ به دلیل شرایط خاص، اغلب سال ها خروج دام از استان ممنوع بود ولی چون تولید مازاد عشایر خریداری در داخل استان نداشت، آن ها مجبور بودند با پذیرش ریسک مصادره شدن، دام های خود را به نزدیک ترین بازار مجاور یعنی کشتارگاه صنعتی زیاران در قزوین برسانند.
در سال های پس از جنگ و عادی شدن اوضاع، نیز قم و تهران جزو خریداران اصلی گوسفند کرمانشاه بوده اند. طی یکی دو دهه اخیر هم امکان صادرات به کشورهای عربی فراهم شده است.
طی این دهه های متمادی بخش دولتی کاملا ناتوان از ایجاد زیرساخت های لازم برای بهره گیری از ظرفیت های دامپروری استان بوده و همه چیز در کشتارگاه بیستون خلاصه می شود. کشتارگاهی که در روزهای اوج کاری ظرفیت سلاخی 500 راس گوسفند را دارد که با توجه به نیازهای بازار 2 میلیون نفری استان و بازار بخش هایی از استانهای تابعه، بسیار محدود محسوب میشود.
نکته دیگر اینکه همین گوشت نیز به دلایلی همچون هزینه بالای حمل و نقل از میدان دام ماهیدشت تا کشتارگاه، حق دلالی های غیرمتعارف و پرت بالا در حین سلاخی، حداقل 20 هزار تومان گرانتر از قیمت بازار غیر رسمی عرضه می شود. این موضوع باعث شده مردم حجم زیادی از نیازهای خود را از سیستم عرضه غیر رسمی شهرستان های اطراف تامین کنند و اقبال به قصابی ها کم باشد.
طی این سالیان عشایر به عنوان تولیدکنندگان گوشت گوسفندی، فراموش شده اند و در هیچ برنامه توسعه ی استانی و فرا استانی جایی ندارند.
عشایر تنها تولیدکنندگان گوشتی هستند که سهمی از یارانه های علوفه ندارند و به حال خود رها شده اند.
طی این سال ها به همت همین مسئولین، پرورش ماهی در این استان غیرساحلی تبدیل به یک ظرفیت قابل اتکا شده ولی برای دام سبک کار خاصی نشده و بخش عظیمی از مراتع سنتی عشایر را از دست آن ها خارج کرده و آن ها را عملا زمینگیر کرده اند.
جز دنده کبابی های تاق بستان، دیزی فروشی ها و جگری و کلهپزی ها، هیچ صنایع پایین دستی دیگری برای این حوزه تعریف نشده است! در حالیکه این حوزه ظرفیت هایی بسیار بیش از این ها دارد.
8066
ظرفیت های این حوزه به اندازه ای چشمگیر است که سالانه 400 هزار گوسفند مازاد بر نیاز جمعیت 2 میلیون نفری استان روانه بازار می شود. با کمال شگفتی این تولید مازاد، اثر چندانی در ارزان شدن گوشت کرمانشاه نداشته است زیرا این میزان امکان جذب در داخل استان نداشته و به اجبار روانه دیگر استانها شده است.
عشایر کرمانشاه تا دهه ی 40 و 50 بخشی از گوسفندان خود را شخصا با پای پیاده و منزل به منزل یا در برخی موارد کامیون به بازار دام تهران رسانده و در آنجا میفروخته اند.
در سال های جنگ به دلیل شرایط خاص، اغلب سال ها خروج دام از استان ممنوع بود ولی چون تولید مازاد عشایر خریداری در داخل استان نداشت، آن ها مجبور بودند با پذیرش ریسک مصادره شدن، دام های خود را به نزدیک ترین بازار مجاور یعنی کشتارگاه صنعتی زیاران در قزوین برسانند.
در سال های پس از جنگ و عادی شدن اوضاع، نیز قم و تهران جزو خریداران اصلی گوسفند کرمانشاه بوده اند. طی یکی دو دهه اخیر هم امکان صادرات به کشورهای عربی فراهم شده است.
طی این دهه های متمادی بخش دولتی کاملا ناتوان از ایجاد زیرساخت های لازم برای بهره گیری از ظرفیت های دامپروری استان بوده و همه چیز در کشتارگاه بیستون خلاصه می شود. کشتارگاهی که در روزهای اوج کاری ظرفیت سلاخی 500 راس گوسفند را دارد که با توجه به نیازهای بازار 2 میلیون نفری استان و بازار بخش هایی از استانهای تابعه، بسیار محدود محسوب میشود.
نکته دیگر اینکه همین گوشت نیز به دلایلی همچون هزینه بالای حمل و نقل از میدان دام ماهیدشت تا کشتارگاه، حق دلالی های غیرمتعارف و پرت بالا در حین سلاخی، حداقل 20 هزار تومان گرانتر از قیمت بازار غیر رسمی عرضه می شود. این موضوع باعث شده مردم حجم زیادی از نیازهای خود را از سیستم عرضه غیر رسمی شهرستان های اطراف تامین کنند و اقبال به قصابی ها کم باشد.
طی این سالیان عشایر به عنوان تولیدکنندگان گوشت گوسفندی، فراموش شده اند و در هیچ برنامه توسعه ی استانی و فرا استانی جایی ندارند.
عشایر تنها تولیدکنندگان گوشتی هستند که سهمی از یارانه های علوفه ندارند و به حال خود رها شده اند.
طی این سال ها به همت همین مسئولین، پرورش ماهی در این استان غیرساحلی تبدیل به یک ظرفیت قابل اتکا شده ولی برای دام سبک کار خاصی نشده و بخش عظیمی از مراتع سنتی عشایر را از دست آن ها خارج کرده و آن ها را عملا زمینگیر کرده اند.
جز دنده کبابی های تاق بستان، دیزی فروشی ها و جگری و کلهپزی ها، هیچ صنایع پایین دستی دیگری برای این حوزه تعریف نشده است! در حالیکه این حوزه ظرفیت هایی بسیار بیش از این ها دارد.
8066
کپی شد