امیر عباس امامی/ دنیای اقتصاد؛ این روزها فضای رسانهای پر است از تعریف و تمجید از یک تکنولوژی انقلابی به نام «بلاک چین». جملاتی شبیه به اینکه این تکنولوژی زندگی آینده را متحول خواهد کرد یا بیتکوین با تمام شگفتیهایش تنها یکی از کاربردهای بلاک چین است، زیاد به گوش میرسد.
اخیرا نیز مجمع جهانی اقتصاد پیشبینی کرده است تا چند سال آینده ۱۰ درصد تولید ناخالص جهان از طریق بلاک چین مدیریت میشود.
اما بد نیست ببینیم این اکسیر جادویی واقعا چیست؟
آیا این طاووس زیبا، پای زشتی هم دارد؟
اصلا مزیت اصلی این تکنولوژی کجاست و پیامدهای مثبت و منفی اقتصادی آن چیست؟
در این نوشتار کوتاه، گرچه نمیتوان به تمام ابعاد شناخته شده این موضوع پرداخت، اما سعی شده است به موارد مهم اشاره شود.
در ابتدا ببینیم بلاک چین چیست.
بلاک چین معروفترین و فراگیرترین تکنولوژی پیادهسازی مفهومی به نام تکنولوژی دفترکل توزیع شده (Distributed Ledger Technology) است. بنابراین همین ابتدا باید توجه کرد تکنولوژیهای دیگری نیز برای پیاده سازی مفهوم دفترکل توزیع شده وجود دارد. با این حال در ادامه، بهدلیل فراگیری استفاده از کلمه بلاک چین، هرجا از این عبارت استفاده شده منظور همان مفهوم عام دفتر کل توزیع شده است و نه معنی خاص و فنی بلاک چین.
برای شروع شاید مهمترین سوال این باشد که اساسا تکنولوژی بلاک چین قصد حل چه مسالهای را دارد؟
در پاسخ میتوان گفت هرجا برای ایجاد اعتماد بین افراد، به شخص سومی نیاز باشد که بتواند با تجمیع انحصاری اختیار، قدرت و اطلاعات، مشکل اعتماد افراد به یکدیگر را حل کند، بلاک چین راه حل جایگزینی برای آن است. مثال متداول این موضوع، سیستم مالی و نقل و انتقالات مالی است. در سیستم سنتی، بانکها بهعنوان شخص سوم مورد اعتماد، نقش واسطه تبادلات مالی را بازی میکنند، نقشی که میتوان آن را به بلاک چین واگذار کرد. مثال دیگر، سیستم رایگیری است. مکانیزم سنتی یک انتخابات بر اساس اعتماد به یک سیستم رایگیری متمرکز است.
در اینجا هم میتوان این سیستم را بر پایه بلاک چین طراحی و بدون نیاز به یک سیستم متمرکز، اطمینانی حتی فراتر را برای رای دهندگان تضمین کرد، اما اساس این تکنولوژی چیست و چگونه کار میکند؟
اساس تکنولوژی بلاک چین بر «توزیع» پایهگذاری شده است.
در واقع بلاک چین چیزی نیست جز توزیع (دموکراتیک) اطلاعات، اختیار و قدرت بین ذینفعان یک شبکه. از جهت عملیاتی، یعنی پردازش اطلاعات بهمنظور صحتسنجی و سپس ذخیره اطلاعات در شبکه، به صورت غیرمتمرکز انجام میشود. برای مثال تصور کنید به جای اینکه تراکنشهای افراد به صورت متمرکز در مرکز شتاب ارزیابی و ذخیره شود، این کار در شبکه گستردهای از سرورها انجام پذیرد. در واقع به جای یک مرکز شتاب، صدها و هزاران مرکز شتاب براساس یک پروتکل مشخص، نسبت به بررسی، صحت سنجی، ذخیره و بهروزرسانی پایگاه دادههای خود اقدام کنند. بد نیست به عنوان یک موضوع جانبی در این مثال به این نکته اشاره کنیم که در اینجا یک تفاوت فنی وجود دارد.
تراکنشها در شبکه شتاب به صورت تک به تک ارزیابی و ذخیره میشوند، درحالیکه مثلا در بیتکوین بهدلیل یک سری الزامات فنی اینگونه نیست. در بیتکوین چندین تراکنش بهصورت یکجا و همزمان بررسی و در صورت صحت، در یک فایل با حجم محدود (در بیتکوین یک مگابایت) لیست و این فایل به عنوان یک بسته (بلاک) ذخیره میشود. بهدلیل اینکه هر بلاک دارای یک شماره شناسایی منحصربهفرد به نام «هَش» است، و این هش یکی از اطلاعات ذخیره شده در بلاک بعدی است، عملا بلاکها به صورت دیجیتالی به یکدیگر متصل میشوند و وجه تسمیه اصطلاح زنجیره بلوکی نیز همین واقعیت است. اما سوال مهم بعدی این است که این کار چه خاصیتی دارد و اصلا مزیت این سیستم غیرمتمرکز در مقایسه با سیستمهای متمرکز فعلی چیست؟
میتوان گفت انحصارزدایی و جلوگیری از سوءاستفاده انحصارگر از تجمیع اختیار (یعنی اختیار تغییر در قوانین و قواعد پروتکل یا محتوای شبکه)، تجمیع قدرت (به معنی اعمال محدودیت ارائه خدمات، تمرکز قدرت پردازش، ذخیرهسازی و…) و تجمیع اطلاعات (به مفهوم دسترسی به اطلاعات، امکان نقض حریم خصوصی، فروش آن به اشخاص دیگر و…) مهمترین و اساسیترین مزیت تکنولوژی بلاک چین است. در واقع در مثال بانکی فوق، اولا، هرگونه تغییری در قواعد و قوانین حاکم بر شبکه باید با اجماع یا حداقل موافقت اکثریت ذینفعان شبکه صورت گیرد (توزیع اختیار)، ثانیا، بهدلیل اینکه تمام تراکنشها و حسابها در تعداد زیادی سرور مرتبط با یکدیگر پردازش و طی مکانیزم اجماعی اعتباردهی و ذخیره میشوند، هیچ سروری امکان اعمال محدودیت، دستکاری و سوءاستفاده نخواهد داشت و عملا هر سرور در هر لحظه در حال کنترل تمام سرورهای دیگر است (توزیع قدرت).
ثالثا، با رمزنگاری و توزیع اطلاعات در تمام شبکه علاوهبر اینکه هیچ سروری به اطلاعات محرمانه کاربران دسترسی ندارد، هیچ قدرت انحصاریای نیز تمام اطلاعات را در اختیار ندارد (توزیع اطلاعات). در این شرایط عملا امکان تبعیض، سوء استفاده، تقلب و دستکاری اطلاعات وجود ندارد. از دید اقتصادی، نفس این انحصارزدایی و ایجاد این مکانیزم اعتماد و اطمینان غیرمتمرکز، اثرات قابل ملاحظهای در کاهش هزینههای تراکنش (Transaction cost) دارد. توجه کنید هزینه تراکنش به مفهوم تمام هزینههای انجام یک معامله و مبادله، مفهومی فراتر از هزینههای مستقیم انجام تراکنش است.
اما مزیتهای بلاک چین به موارد فوق محدود نیست.
«امنیت»، به مفهوم عدم امکان حملات مخرب توسط هکرها به شبکه، بهدلیل توزیع شدگی سرورها و همچنین در دسترس بودن دائم شبکه بهدلیل بی تاثیر بودن خرابی برخی سرورها، از دیگر مزیتهای تکنولوژی بلاک چین است که اثرات اقتصادی قابل توجهی دارد.
«شفافیت» مزیت دیگر پلتفرمهای بلاک چینی است. یعنی تمام ذینفعان به تمام محتوای شبکه دسترسی دارند. برای مثال در بیتکوین یا اتریوم هر چند مشخص نیست حسابها برای چه کسانی است اما تمام افراد امکان مشاهده جزئیات تراکنشها را دارند. البته سطوح و میزان دسترسی در پروتکلهای مختلف متفاوت و قابل تعریف است.
یکی دیگر از مزیتهای بلاک چین در برخی کاربردها، «کاهش هزینههای مستقیم شبکه» است، گرچه این مساله عمومیت ندارد. به عنوان آخرین مزیت میتوان گفت این تکنولوژی، همانند سایر تکنولوژیها بستر مناسبی برای کارآفرینی و ایجاد ارزش و درآمد برای طیف وسیعی از ذینفعان از توسعهدهندگان تا کاربران نهایی فراهم میکند و البته طبعا میتواند باعث حذف برخی مشاغل و کسب و کارها نیز شود.
اما پای زشت این طاووس کجاست؟
بازیابی و بازگردانی (Recovery and Revocation)، مقیاسپذیری (Scalability)، کارآیی از جهت زمانی و هزینهای (Efficiency)، ناشناسی (anonymity)، مصرف انرژی و حملات مخرب درونشبکهای مثل حمله ۵۱ درصد، برخی از مهمترین نقاط ضعف این تکنولوژی هستند.
بهطور خلاصه منظور از «بازیابی» عدم امکان بازیابی کلید خصوصی، به عنوان مجوز دسترسی فرد به اطلاعات یا اعتبار خود در شبکه است
. یعنی اگر فردی مقداری بیتکوین داشته باشد و کلید خصوصی خود را گم کند، دسترسی و امکان انتقال تمام اعتبار بیت کوینی موجود در آدرس خود را از دست خواهد داد و این کلید قابل بازیابی مجدد نیست.
«بازگردانی» به معنی عدم امکان بازگرداندن یک تراکنش است. یعنی اگر فردی تراکنشی را اشتباه تایید کند امکان بازگرداندن و لغو تراکنش، پس از تایید شبکه وجود ندارد.
«مقیاسپذیری» اشاره به تعداد تراکنش شبکه در هر ثانیه دارد. بهدلیل محدودیتهای فنی، در حال حاضر اغلب شبکههای عمومی بلاک چینی در مقایسه با سیستمهای متمرکز نمیتوانند از تعداد مناسبی از تراکنشها پشتیبانی کنند. این مساله باعث مشکل بعدی یعنی «کارآیی» میشود. بهطور کلی تغییر اطلاعات در یک شبکه بلاک چینی نیاز به صرف هزینه و زمان بسیار بالاتری در مقایسه با یک بانک اطلاعاتی متمرکز دارد و این مساله کارآیی شبکه را در مقایسه با سیستمهای سنتی در وضعیت پایینتری قرار میدهد.
مورد بعدی مربوط به «ناشناسی» افراد در شبکه است. این مساله گرچه در برخی زمینهها و در راستای حفظ حریم خصوصی قابل دفاع و مطلوب است، اما در بسیاری موارد دیگر زمینه مناسبی را برای پولشویی، فرار مالیاتی و معاملات غیرقانونی فراهم میکند. مصرف انرژی شبکههای بلاک چینی نیز به معنی مصرف برق سرورهای شبکه (نودها) برای بررسی و تایید تراکنشها است که در شبکه بیتکوین اصطلاحا به آن اثبات کار (Proof of Work) میگویند. حملات ۵۱ درصد نیز به مفهوم تمرکز بیش از ۵۰ درصد قدرت پردازش شبکه در اختیار یک گروه است که در این صورت میتوانند در شبکه اختلال ایجاد کنند.
در مجموع به نظر میرسد، در آیندهای بسیار نزدیک پیشرفت تکنولوژی، در کنار بلوغ قانونگذاری، مشکلات و چالشهای این تکنولوژی را تا حد بسیار زیادی حل خواهد کرد و مسائل فوق مانعی در مسیر فراگیری این تکنولوژی نخواهد بود. در این خصوص ذکر این نکته ضروری است که هرچند ممکن است گاهی منفعت مالی مستقیم یک سیستم غیرمتمرکز کمتر از یک سیستم متمرکز باشد، بهدلیل منافع غیرمستقیم اقتصادی-اجتماعی این سیستمها، احتمالا در بلندمدت، جوامع، تمایل بیشتری به جایگزینی سیستمهای متمرکز با نوع بلاک چینی آنها خواهند داشت.