عباس عبدی: تا هنگامی که تبدیل به یک جامعه سیاسی و سازمانیافته، بلندمدت و مستقل از دولت نشویم، نمیتوانیم نگاه آیندهنگرانه داشته باشیم. مقاومسازی ساختمانها، شهرها و روستاها جز در پرتو نگاه آیندهنگر محقق نخواهد شد.
به گزارش جماران عباس عبدی در کانال تلگرامی خود نوشت: هر بار که زلزله میآید، باید همچنان شاهد آوار خانههای گِلی و بیکیفیت بر روی مردم باشیم که بجز تأسف برای فوتشدگان و مصدومان حادثه باید خجالتزده این آوار هم باشیم. در واقع آوار مذکور، آوار خاک و سنگ روی ساکنان خانه نیست، بلکه آوار نابخردی بر روی مدیریت، سیاست و حتی تمدن ایرانی است. این آواری است که ناشی از بیتوجهی ما به آیندهنگری و غرق شدن در روزمرگی است. پرسش اساسی که میتواند پیش روی ما قرار گیرد این است که از ابتدای قرن تاکنون و حتی پس از انقلاب انواع و اقسام دولتها و روسای جمهور و مجالس نمایندگی را با گرایشهای گوناگون داشتهایم و تجربه کردهایم، ولی تاکنون هیچکدام در بهبود تواناییهای جامعه در مقابله با تلفات زلزله موفق نبودهاند. به تعبیر دقیقتر هیچکدام نتوانستهاند خود را در برابر تهدیدات جامعه در آینده واکسینه و مقاوم کنند. این فصل مشترک همه آنها است. بیتوجهی به آیندهنگری و کماهمیت بودن آینده، ریشه این مشکل کجاست؟ در این یادداشت میکوشم به این پرسش پاسخ محدودی بدهم.
پیش از انقلاب چارچوب ذهنی و تحلیلی بنده و بسیاری از کسانی که میشناسم کوشش برای پاسخ به این پرسش بود که چه کسی باید حکومت کند؟ پاسخ به نسبت روشن بود، افراد عادل، درستکار و خیرخواه بهترین کسان هستند و اگر آنان در مصادر امور قرار گیرند، بهترین نوع مدیریت را اعمال خواهند کرد، و مردم در آسایش و رفاه قرار میگیرند. البته آن زمان زحمت پاسخ این پرسش را به خود ندادیم که مگر رهبران جوامع پیشرفته و مرفه افراد عادل و درستکار و خیرخواه هستند که جوامع آنان به رفاه رسیده است؟ شاید پاسخ درست به این پرسشها را باید اندیشمندان آن زمان میدادند و انتظار نمیرفت که جوان 20-18 سالهای چون بنده یا سایر افراد مشابه پاسخ دقیقی به این پرسش دهند. ولی متأسفانه پاسخ صاحبنظران نیز معطوف به ویژگیهای اخلاقی صاحبان قدرت بود تا ویژگیهای ساختارهای جامعه.
انقلاب شد و آنچه که در این زمینه گمان میکردیم به مرور و کمابیش محقق شد. ولی هنوز یک دهه نگذشته بود که متوجه شدیم آن ذهنیت تا چه حد نادرست است. کسی که در مصدر قدرت قرار میگیرد هر هدفی که داشته باشد و بخواهد آن را محقق کند، باید الزامات بقای در قدرت را در آن ساختار بپذیرد، و اگر این الزامات را نپذیرد به سرعت حذف خواهد شد. بنابراین هدف اولیه هر سیاستمداری حداکثر کردن مطلوبیت و عوامل موثر در بقای خودش است. ما و یا بهتر است به خودم ارجاع دهم که در ذهنمان نمیگنجید که یک انسان مومن و فداکار و اخلاقی ممکن است در مقام سیاستمدار و صاحب قدرت به چیزی جز حق و عدالت فکر کند. از اینجا بود که طرفداری از دولت بزرگ را برگزیدیم. گمان میکردیم هرچه چنین دولت صالحی، بزرگتر شود و در همه حوزهها حضور و دخالت داشته باشد، وضع جامعه بهتر است. ما به انگیزه سودجویی فردی و حداکثر کردن منافع و مطلوبیت اشکال داشتیم و گمان میکردیم که با جایگزینی دولت عادل و انقلابی و خیرخواه میتوانیم بر این انگیزه ویرانگر فایق آییم. در حالی که پس از گذشت ده سال و مشاهده واقعیت عملکرد حکومت و نیز مطالعه کتابهای جدید، روشن شد که سیاستمدار نیز مثل یک کنشگر جامعه عمل میکند و در مقام حداکثر کردن مطلوبیت خودش است. با این تفاوت که در عرصه جامعه رقابت کامل وجود دارد و کمتر میتوان مانع کنش دیگران شد و از این نظر نوعی عدالت برقرار است، ولی در مقام سیاستمدارِ صاحب قدرت، میتوان دیگران را به سادگی سرکوب کرد و انحصار بوجود آورد و هیچگونه مسئولیتپذیری نیز نداشت.
ساختار سیاسی یک جامعه تا حدود زیادی وضعیت رفتاری سیاستمداران را تعیین میکند. در وضعیت ایران که نوعی ناپایداری سیاسی و عدم پرسشگری و متشکل نبودن جامعه مدنی به وضوح دیده میشود، "کوتاهمدتی" ویژگی غالب رفتاری میشود. منابع براساس فعالیتها و امور زودبازده تخصیص مییابد. در جامعهای که همه سیاستمداران میکوشند حامیان خود را در جامعه قدرت بخشند تا بقای آنان در قدرت تضمین شود، پر بازدهترین سرمایهگذاری معطوف به توزیع منابع و رانت میان این افراد خواهد شد. چیزی به عنوان آینده بلندمدت وجود نخواهد داشت. آینده تا جایی معنا دارد که جایگاه صاحب قدرت را تحکیمبخش باشد. جامعه غیرمتشکل و غیرحزبی و وابسته به قدرت و رانتی و ضمناً ناپایدار، کوتاهمدتتر از آن است که منابع دولت را برای مقاومسازی خانههای ایلام و کردستان و کرمانشاه و سایر نقاط تخصیص دهد. هیچ طرح بلندمدتی نمیتواند در این چارچوب تعریف شود، چون بهره آن را دیگران خواهند برد. دیگرانی که در ادامه ما نیستند. حتماً به یاد دارید که چگونه خطوط متروی تهران را زودتر از موعد افتتاح کردند تا بلکه افتخار آن را به نام خود ثبت کنند، حتی به قیمت ناامنی این خطوط!
این رفتار ما تبدیل به یک قاعده شده است. استفاده بیرویه از منابع انرژی، استحصال منابع آب نیز مشابه سرمایهگذاری ما در مقاومسازی ساختمانها است.