عباس عبدی، فعال سیاسی و تحلیلگر ارشد اصلاحطلب، در یادداشتی برای روزنامه "اعتماد" درباره ماجرای تعلیق عضویت عضو زرتشیتی شورای شهر یزد نوشت:
به گزارش جماران، عباس عبدی در کانال تلگرام خود نوشت: این بار برخلاف گذشته علاوه بر اصلاحطلبان، نیروهای اصولگرا نیز در مخالفت با نظر این شورا قلم زده و اظهارنظر کردهاند. از جمله ریاست محترم مجلس آن را درست و قانونی ندانسته است. سردبیر محترم روزنامه جوان نیز یادداشتی در نقد این تصمیم نوشته است که بسیاری از ابعاد آن را به چالش کشیده است. نقدهایی که متأسفانه تاکنون از سوی شورای نگهبان بدون پاسخ مانده است.
شاید اکنون بهتر متوجه شویم که چرا سخنگوی پیشین این شورا از سمت خود استعفا داد، زیرا در مواردی نمیتوانست از تصمیمات اتخاذ شده دفاع یا حتی بیان و توجیه کند و آنها را درست نمیدانست، لذا به خودش هم اجازه نمیداد تا از چیزی که نادرست است دفاع کند.
بنده در این یادداشت پرسشهای دیگری را طرح میکنم و امیدوارم که شورای محترم نگهبان به آن پاسخ دهد.
اولین پرسش این است که اصولاً مفهوم ملیت و ایران و بار شدن حقوقی برای یک ایرانی و رد شدن این حقوق برای افراد غیرایرانی با کدام منطق و مبانی شرعی تطابق دارد؟ کجای چارچوب این قانون اساسی را میتوان براساس اندیشه سنتی فقه تبیین کرد که حالا عضویت یک هموطن زرتشتی مصداق نفی سبیل شده است؟
حتی وجود شورای نگهبان شامل شش فقیه که براساس رأیگیری تصمیم میگیرند براساس کدام مبانی فقهی قابل دفاع است؟ و کدامیک از این موارد اعم از انتخابات، رأی دادن زن و مهمتر از آن انتخاب شدنش، و نیز مسأله ملیت و تابعیت و حقوق مترتب بر تابعیت، مسأله مرزها و گمرکات و دهها مسأله ریز و درشت دیگر بر کدام پایه فقهی سنتی استوار است؟
چرا براساس قانون یک ایرانی مسلمان نمیتواند با یک مسلمان خارجی ازدواج کند، و اگر چنین کرد جرم است و کودک آن زن ایرانی نمیتواند تابعیت ایران را داشته باشد؟ کدامیک از موضوعات مثل سینما، تئاتر، موسیقی، ورزش قهرمانی و... و دهها موضوع دیگر در سنت اسلامی ریشه دارد و قابل دفاع است؟
یا باید گفت که همه اینها شرعی و فقهی است یا حداقل بخش بزرگی از آنها را میپذیرید که نیست. شاید گفته شود که مرحوم امام اجتهاد کردند و بیشتر اینها را شرعی دانستند. خوب اگر این است، چرا در این مورد و موارد مشابه به مبانی آن اجتهاد رجوع نمیکنید؟
مردمی که رأی آنها به قانون اساسی پایه مشروعیت حکومتشان شده است چه ربطی با این نگاه سنتی دارند؟ اینکه نمیشود یک بخش قانون اساسی ایران مبتنی بر تفکیک قوا باشد و رفراندوم و رأی مردم اساس حکومت شود که هیچ سابقهای در این نگاه سنتی ندارد، ولی یک بخش دیگرش چنان سنتی و دور از اقتضائات باشد که مقایسه میان این دو تناقض شدیدی را ایجاد کند.
این مثل آن میماند که یک کارخانه هواپیماسازی، یک هواپیمای بسیار بزرگ و غولپیکر بسازد ولی چرخهای آن را از نوع چرخهای موتورگازی قرار دهد!
پرسش دوم این است که دنیای امروز با دنیای 1400 سال پیش تفاوت دارد. اکنون دنیا بسیار کوچک شده، فاصله تهران تا پاریس، توکیو و واشنگتن به صفر رسیده است و لحظهای با هم در ارتباط هستند و همه شهرها به نحوی درهمتنیده هستند.
از سوی دیگر، براساس قاعده اخلاقی هر چیزی که بر خود میپسندید بر دیگران هم بپسندید، توضیح دهید که آیا میپسندید که در کشورهای دیگر نیز با همین منطق با مسلمانان برخورد کنند یا در کشورهای با اکثریت اهل سنت، همان طور با شیعیان برخورد کنند که در ایران با دیگران برخورد میکنیم؟
سومین پرسش مهمتر است. اگر براساس قاعده نفی سبیل چنین نظر عجیبی ارایه شده آن هم برای عضویت یک نفر در یک شورای چند نفری که صدر و ذیل آن مشمول اتخاذ تصمیمات اساسی نیست و آخر سر هم فرماندار در باره تصمیمات آنان نظر میدهد.
پس شما چطور برجام را که کل سیاستهای کشور را در برمیگرفت، تأیید کردید؟!! حتی یادتان هست که چگونه واقعیت ماجرا را دور زدید؟ بهتر است بیش از این شرح داده نشود و منتظر پاسخ بویژه به این پرسش اخیر باید ماند.