عماد باقی متن یادداشت خودرد نشریه صدا را منتشر کرد
به گزارش جماران متن این یادداشت به شرح زیر است:
این جهان کوه است و فعل ما ندا سوی ما آید نداها را صدا «مولوی»
آنانکه که در شیپور جدال و آتش اختلاف می دمند چه نیک است که تاریخ جنگ ها را مروری نمایند و ببینند از کجا و چگونه آغاز شده اند؟ هیچ جنگ، خشونت و خون ریزی ای، بدون مقدمه و بدون زبان بازی های جریحه دار کننده عواطف آغاز نمی شود. اگر فقط همین تجربه مشروطه را بنگرید که چگونه بر فراز منابر یکدیگر را تفسیق و تکفیر کردند و کینه بر هم افزودند که به درگیری های خیابانی و حذف فیزیکی و خشن موافقان و مخالفان، سپس به جنگ خونین چهارده ماهه آذربایجان و بعد ازآن فتح تهران به دست مجاهدان تبریز و اصفهان و بختیاری و گیلان انجامید، اگر به درگیری های خشونت بار هواداران و مخالفان مصدق بنگرید که کودتای 28مرداد از آن متولد شد و اگر درگیری های خشونت بار سال های58تا60 را به یاد آورید که موج ترورها را و برانگیختن طمع جنگ در صدام حسین را رقم زد؛ می توان پیش بینی کرد که ادامه این وضعیت به کجا می انجامد.
من خشم عمومی را می بینم. رنجش انباشته سالیان را در میان خیل نادیده گرفته شدگان که علیرغم بی سابقه ترین حملات رقبای روحانی اما آن رای قاطع را در انتخابات 29 اردیبهشت به وی دادند تا آخرین اتمام حجت هایشان را کرده باشند و اگر روحانی مأیوس شان کند عوارض خطرناک تری خواهد داشت، خشمی که با واکنش ها و رفتارهای مخالفان روحانی(نه به عنوان یک شخص که به عنوان منتخب معنا دار اکثریت) هر دم تیزتر می شود. ازسوی دیگر خشم نیروی مقابل وی و دلگرمی شان به ابزار قدرت را می بینم. صدا و سیما نیز که گروهی از یک جریان تندرو در بخش های حساس آن لانه کرده اند در کوره تضادها می دمد و از یک جناح حمایت می کند و اتوبوس را به سوی دره هل می دهد.
خوف مرا برداشته و ابرهای تیره ای در آسمان می بینم. عین ها وعینک ها، آلوده به کین شده اند و بی اندیشه آینده و آنچه می کارند و درو می کنند، به پیش می تازند در حالی که خاورمیانه در میانه آتش است و درندگان برای ایران دندان تیز کرده و در کمین نشسته اند.
روند نفرت پراکنی و کینه افزایی، فرجامی جز سیاه بختی و خشونت ندارد. نگذاریم کار به آنجا برسد بعد صلای صلح و حقوق بشر سر بدهیم! آنوقت دیگر خیلی دیر است. آنگاه دیگر از حقوق بشر خبری نیست و شاید بتوان فقط از حقوق بشر دوستانه(که بیانگر حقوق در جنگ است) سخن گفت. نمی دانم که هنوز دیر شده است یا نه؟ اما اگر فرصت باشد تنها راهش این است که:
1- خوشنام ها به عرصه بیایند. بدزبان ها میداندار شده و رسانه ها را قبضه کرده و موجهین از حضور در این میدان ابا می کنند. بدنامان و تندزبان ها که البته خود را خوشنام و انقلابی می پندارند با هر سخنی واکنش مضاعف بر می انگیزند و چرخه خشونت را فربه می سازند و زمینه را برای ورود نیروهای انقلابی نوع دوم( انحلال طلب) فراهم می کنندِ. بی حکمت نبوده است فرمان« لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ یَکُونُوا خَیْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ یَکُنَّ خَیْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ(حجرات/11) نباید قومى و گروهی قوم دیگر را ریشخند کند شاید آنها از اینها بهتر باشند و از یکدیگر عیب مگیرید و به همدیگر لقبهاى زشت مدهید چه ناپسندیده است زشت گویی.
این فرمان برای بادیه نشینان 14 قرن پیش، گویی بر آنانکه جسم شان (نه جان شان) در زمانه تمدن و عصر دیجیتال می زید همچنان صدق می کند. نمونه ای از خروار، نوشته یکی از همین تندخویان است که درست در همین روزها که در دفاع از مهاجمان به رئیس جمهور در روز قدس و در نماز عید فطر، از تمیز بودن نقد آنها و آزادی بیان سخن گفته است بازهم از رئیس جمهور با عنوان«شیخک نه چندان روحانی» نام می برد و همه رسانه های شان منتشر می کنند و همچنان انتظار دارند خشمی را بر نینگیزند. اگر خوشنامان بتوانند میدان را از دست اینان خارج کنند روزنه امیدی به پیشگیری از چرخه خشونت گشوده خواهد شد.
2- و از آن مهم تر اینکه دیدگاه فرقه ای مزمن و عمیق شده را منسوخ و نگرش حقوقی را حاکم کنیم. اگر همه به یک نگاه حقوقی برگردیم شاید راهی برای برون رفت پیش آید.
دنباله یادداشت: نگاه حقوقی یعنی اینکه آنچه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند. می گویند تریبون نماز جمعه متعلق به عموم و محل بیان نظرات مردم است اما مگر نمایندگان همه اقشار و گروه ها امکان حضور و بیان نظرات خویش را دارند؟ در شرایطی که هاشمی رفسنجانی، شخصیت بلندپایه کشور و از مؤسسان نظام کنونی از حضور در نماز جمعه ممنوع شده بود و تریبون نماز جمعه و سخنران هایش در انحصار یک جناح خاص در آمده(اِلّا ما شَذَّ و نَدَر) از آزادی بیان و تعلق این تریبون به همگان سخن گفتن آیا منصفانه است؟
نگاه حقوقی یعنی اینکه فقط غم اهالی قبیله خویش را نخوریم و به جای نگرش قبیله ای، نگاه مان جهانی و انسانی باشد. یک روز از خبرگزاری فارس برای مصاحبه تماس گرفتند. پرسیدم اگر «رسانه» اید، چرا فقط دغدغه قبیله خود را دارید؟ چرا درباره احکام زندان و اعدام و کارنامه همه قوا گفتگوی انتقادی کاملا علمی و حقوقی نمی کنید؟ خبرنگار فارس وعده داد با مدیر مجموعه هماهنگ کند و تماس بگیرد. اکنون چندسالی سپری شده و هنوز هماهنگی بعمل نیامده است.
می گویند آنچه در پیش خطبه های نماز عید فطر شاعری شده، توهین نیست، نقد است. آیا کار مداح، نقد سیاسی در تریبون نمازی است که از نظر حقوقی به همگان تعلق دارد؟ اگر در محفل اختصاصی خودشان موهن تر از اینهم هم می سرودند چنین واکنشی بر نمی انگیخت زیرا در نماز جمعه و عید فطر مصداق سوء استفاده از قدرت و امکانات عمومی است. برخی هم نوشته اند این سروده ها مصداقی از نقد تمیز و آزادی بیان است. این خطابات و اشعار اگر نقد باشد و نقد هم مجاز، آیا عین همین عبارات تمیز را می توان درباره دیگر شخصیت ها در همین تریبون ها به کار برد؟ نگرش حقوقی ایجاب می کند که پاسخ مثبت باشد اما واقعیت چیست؟ اگر آزادی بیان است چرا درباره کسانی که بخاطر همین نوع اظهارات محکوم شده اند از آزادی بیان شان دفاع نمی کنند؟ درباره ستار بهشتی که تمام اتهام او در وبلاگ وی در دسترس است چرا با وجود گزارش مجلس اصولگرای نهم، سخن نگفتند و گریبان ندریدند؟ در مقایسه رفتاری که با ادمین های کانال های تلگرامی شده وچندماه است در بازداشت بسر می برند با مهاجمان به رئیس جمهور آیا معنای قانون گرایی و تساوی همه در برابر قانون این است که فقط دغدغه حمایت از متهم حمله به رئییس جمهور را داشته باشند؟
نگاه حقوقی یک بام ودو هوا بر نمی دارد و قانون اساسی هم در بند14 اصل سوم، اصل نوزدهم و اصل 107 همه را در برابر قانون یکسان می داند یکی از نامزدهای انتخابات اخیر در جمع فعالان امر به معروف و نهی از منکر در دفاع از حملات به روحانی و رد واکنش های عمومی می گوید: «برخی شعار نقد پذیری میدهند اما در عمل هیچ پایبندی به آن ندارند. امروز این تناقض گفتار و عمل یکی از مشکلات جامعه ماست.اگر منتقدان بدون لکنت حرفشان را بزنند بخش زیادی از مسائل جامعه حل خواهد شد». اما در برابر اظهارات فوق این پرسش پیش می آید که آیا گوینده به اصل تساوی و به لوازم مدعای خود باور دارد؟ اگر در چهل سال گذشته به آن باور داشت کارنامه اش چه بود و امروز در کجا بود؟ و اگر از این پس می خواهد باور داشته باشد آیا اجازه خواهند داد در تریبون هایی که در دست خودشان است مشابه همین انتقادات بدون لکنت زبان نسبت به سایرین هم بیان شود؟ برای مثال امکان دارد در تریبون نماز جمعه و عید فطر خطاب به رئیس قوه قضاییه هم از این نوع انتقادات تمیز مطرح شود؟ حتی نه در این تریبون ها بلکه در مطبوعات و محافل دیگر هم آیا ممکن است بتوان درباره دیگران مشابه همین انتقادات را مطرح کرد؟ آیا همه در برابر این معیار یکسانند؟ اقتضای نگاه حقوقی این است که درباره متهمان حمله به رئیس جمهور خواستار رعایت اصل168 قانون اساسی و تشکیل دادگاه علنی با حضور هیات منصفه شویم و این حق را به همه تعمیم بدهیم.
در این روزها برخی ناگهان چنان مدافع آزادی بیان می شوند که سخنانی از سالها پیش روحانی را درباره فیلم مارمولک یا توقیف مطبوعات یا بحث با دکترچمران در 40سال پیش از آرشیو بیرون می کشند بدون اینکه التفات داشته باشند که جامعه می داند روحانی هرچه بوده اما تغییر کرده به همین خاطر به او رای داده اند ولی خود این جماعت کاشف آرشیوها هستند که هنوز از بگیر و ببند دفاع می کنند، نسبت به احکام زندان چندساله برای کسانی که جرمی ملایم تر از مهاجمان به رئیس جمهور داشتند دفاع کرده اند حتی اگر این محکومان در مظان جرم هم نبودند(مانند مهندس بهزاد نبوی، شخصیت شناخته شده جمهوری اسلامی که به جرم ایجاد بی نظمی در ترافیک، چند سال حبس را تحمل کرد). آیا این دوگانگی نیست که از آن بازداشت ها حمایت کرده اما تحمل احضار کسی را که به گفته دادستان و نایب رییس مجلس و حقوقدانان، مرتکب جرم مشهود شده است ندارند؟ همین رفتارها عامل بی اعتقادی جامعه به حق مدار بودن این گروه است.
نگاه حقوقی یعنی اینکه بپذیرید اگر جامعه امروز به این نقطه خطرناک رسیده است، بخاطر همین رفتار های یک بام و دو هوا بوده و اگر همین دفاعی که امروز از حمله کنندگان به روحانی می کنید دیروز هم فارغ از تعلقات جناحی از دیگران کرده بودید کار به اینجا نمی رسید. اینجاست که گفته می شود در دفاع از حقوق مخالف، دفاع از حقوق خودتان مستتر است:«إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا»(اسراء/7)
آنچه تو بر خود روا داری همان می بکن از نیک و از بد با کسان
به جز کشته خویش ندوری هر کس آن درود عاقبت کار که کشت.