پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

یادداشتی به بهانه سفر رئیس جمهور؛

‌آیا صدای مردم خوزستان رسید؟

پرسش اساسی اما این است که چرا در سفر پزشکیان به خوزستان، امکان شنیدن صدای بی‌صدایان فراهم شد. پاسخ روشن است؛ در سفر دولت چهاردهم به خوزستان از قطار اتوبوس‌ها، آدم‌های سفارشی و سیاهی‌لشگرها و صحنه‌آرایی‌ها خبری نبود. آن‌ها که آمدند، خود آمدند تا به بالاترین مقام اجرایی کشور نشان دهند که آستانه تحمل خوزستان که اگر آن را به دیگر نقاط ایران تعمیم بدهیم هم پُربی‌راه نباشد، به پایان رسیده و اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی به واسطه سال‌ها محرومیت و دروغ و تبعیض و سوءمدیریت مخدوش شده است.

به گزارش جماران؛ محمد مالی روزنامه نگار در یادداشتی نوشت:

خوزستانِ بدون روتوش و بی‌بزک تقریباً همین است که در حاشیه، استقبال عمومی و متن جلسات خصوصی رئیس‌جمهور مسعود پزشکیان، ملاحظه و مشاهده و مخابره شد. تنها در سفر رئیس دولت وفاق، زیر پوست خوزستان برای لحظاتی این فرصت را یافت که دیده و شنیده شود. 

گاهی با خود فکر می‌کنم آن‌ها که پزشکیان را آخرین فرصت می‌نامند شاید به این گزاره نظر دارند که انگار هسته‌ی سخت قدرت، دیگر فاقد بینایی و شنوایی است و حساسیت‌اش را برای درک واقعیت‌های امروزِ جامعه ایرانی از دست داده و دچار اطلاع‌رسانی کانالیزه شده و برداشت آن از کفِ خیابان مطابق با واقعیت‌ها نیست و البته که اتفاقات سفر خوزستانِ رئیس‌جمهور این اشتباه محاسباتی را عریان ساخت و این تلنگر تلخ را وارد آورد که روایت گُل و بلبلی باطل است و سونامی نزدیک‌تر از آن‌ است که فکر می‌کردیم و حال آن‌که بسیاری از تصمیم‌سازان موثر ساختار، هنوز هم، از اساس در انکار هر گونه گسل و شکاف‌اند.

با خود می‌گویم اگر رئیس‌جمهور می‌خواهد، وعده داده و به روشنی می‌گوید که قصد دارد صدای بی‌صدایان باشد، مصداق و جلوه بارز آن همین فریادها، اعتراض‌ها و قهرهایی است که در سفر خوزستان از پرده برون افتاد. پس اگر سفر خوزستان، ارسال پیام نارضایتی عمومی در حجمی وسیع بوده باشد که پیش از این بر آن سرپوش می‌گذاشتند یا صدای‌اش را درنمی‌آوردند، دستاورد کمی نداشته است.

پرسش اساسی اما این است که چرا در سفر پزشکیان به خوزستان، امکان شنیدن صدای بی‌صدایان فراهم شد. پاسخ روشن است؛ در سفر دولت چهاردهم به خوزستان از قطار اتوبوس‌ها، آدم‌های سفارشی و سیاهی‌لشگرها و صحنه‌آرایی‌ها خبری نبود. آن‌ها که آمدند، خود آمدند تا به بالاترین مقام اجرایی کشور نشان دهند که آستانه تحمل خوزستان که اگر آن را به دیگر نقاط ایران تعمیم بدهیم هم پُربی‌راه نباشد، به پایان رسیده و اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی به واسطه سال‌ها محرومیت و دروغ و تبعیض و سوءمدیریت مخدوش شده است. 

اعتراض‌هایی که در جای‌جای سفر پزشکیان به خوزستان شنیدیم، بُغض فروخورده‌ای بود که سال‌ها امکان بروز و مجال ظهور نداشت. ما البته می‌توانیم که درد را نبینیم و مانند گذشته چند برنامه‌ریز، مجری و آن‌ها که فریاد زدند را مقصر معرفی کنیم و آدرس غلط دهیم! اما واقعیت این است که اعتراض‌ها و بُغض‌ها در خوزستان محدود به چند نفر و چند منطقه نیست و عمومیت دارد.

در ساخت سانترال و مرکزپیرامون صدسال گذشته ایران، مرسوم این بود که بالا بفرماید و پایین به گوش بسپارد، حالا در یک اتفاق نادر و خرق عادت، صدای شنونده و گیرنده به اتاق فرمان و مرجع صدور پیام رسیده است. آن‌چه سفر خوزستانِ رئیس‌جمهور پزشکیان را خاص و ویژه و استثنایی می‌نماید همین است، آیا صدا رسید؟ آیا اتاق فرمان پیام را گرفت؟ به‌نظر می‌رسد که این‌گونه باشد.

واقعیت این است؛ تب و التهابی که روح سفر پزشکیان به خوزستان بود و بر آن سایه افکند به مثابه حاشیه‌ای که بر متن چیره شد، نشانه فعالیت آتشفشانی بود که آن را مُرده و خاموش می‌پنداشتیم. آیا می‌توانیم مانع فوران این آتشفشان شویم. چرا که نه. تنها کافی است صدای از بام افتادن طشت رسوایی را بشنویم. صدای مردم را. همین مردمی که از سینه‌ها در برابر سرب داغ، برای دفاع از ایران، سپر ساختند.

فریادها، قهرها و بُغض‌هایی که در سفر پزشکیان به خوزستان شنیده شد، صدای واقعی مردم بود، مردمی که زیر بار تورم ۵۰ درصدی، دلار ۸۳ هزارتومانی و بیکاری ۴۰ درصدی، کمر خم کرده‌اند، این صدا را بشنویم. همین.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.