پایگاه خبری جماران: دیشب یکی از دوستان مطلبی را از خطیب این روزهای مجالس مختلف برایم فرستاد که بسیار عجیب می نمود. جناب پناهیان که دورادور ارادتش به حضرت امام را می شناسم، در سخنانی که ظاهرا در مقام موعظه اخلاقی است و در سالروز تأسیس دانشگاه امام صادق (ع) ایراد شده ، گفته است:«حتما جذب دانشگاه امام صادق (ع)، گزینشی است اما نمیدانم موازین این گزینش چگونه است.
پیشنهاد میدهم کسی که بوی حکمت از او به مشام نمیرسد و مشخص است که حکیم نخواهد شد را راه ندهید.چون هر چه دانش به او بدهید مانند آقای منتظری میشود که میخواهد امام را به قتل برساند. این در حالیست که او با سوادترین فقیه حوزه بود. کسی که بدون حکمت با سواد شود خطرناک است. در روز روشن میگویند ولایت فقیه در فقه نیست».
پیگیر شدم و دیدم که خبر را خبرگزاری ایسنا منتشر کرده است. البته این خبرگزاری قابل اعتماد است ولی امیدوارم که زودتر تکذیبیه و یا لا اقل تصحیحیه ای برای این خبر از ناحیه آقایان پناهیان منتشر شود.
اما با توجه به اینکه سالهاست درباره تاریخ انقلاب مطالعه می کنم و ارادتمند امام بزرگوار بوده و هستم و هر مطلبی درباره ایشان باشد را مطالعه می کنم، لازم می بینم چند نکته ای را درباره این سخنان به عرض برسانم
اول آنکه هیچ کجای تاریخ کتبی و شفاهی دهه شصت چنین مطلبی درباره آقای منتظری وجود ندارد و هیچ کدام از طرفین بلکه اطراف داستان قائم مقام رهبری چنین ادعایی نداشته است. نخستین کتاب ها در این باره که خاطرات سیاسی آقای ری شهری و رنج نامه یادگار امام بوده از این مطلب عاری است و خاطرات آقای منتظری و نقدهای آن که توسط آقایان بادامچیان و روحانی منتشر شده هم اشاره ای به این مطلب ندارد. بعید است مراد آقای پناهیان هم سالهای قبل از انقلاب باشد.
دوم آنکه این مطلب با روحیه و منش آقای منتظری هم سازگار نیست. من جناب ایشان را هرگز برای رهبری مناسب نمی دانستم ولی اصلا چنین احتمال درباره ایشان نمی دهم و آن را کاملا باطل می دانم. البته مانند برخی طرفداران ایشان معتقد نیستم که ایشان یک گاندی مسلمان بوده بلکه نقش ایشان و فتاوی ایشان در بسیاری از حوادث انقلاب را به خوبی می دانم، ولی اینکه آقای منتظری لحظه ای به قتل امام بیندیشد، بسیار غیر قابل قبول است. من چنانکه آقای پناهیان می گوید، نمی دانم آیا آقای منتظری با سوادترین فقیه حوزه بوده یا نه، ولی این را می دانم که ایشان از بارزین شاگردان امام است که در ماه آخر عمر خویش کتاب تقریرات خود از درس اصول امام را منتشر کرد و ده سال پس از ارتحال امام، در مقدمه آن کتاب، از امام به عنوان «استاد بزرگ خود» و «نادره فقه و اصول که در جهات مختلف مانند ندارد»، یاد نمود.
سوم آنکه در میان صدها سند درباره داستان آقای منتظری تنها یک سند است که با شأن شاگردی آقای منتظری بسیار ناسازگار است و آن گفته سید مهدی هاشمی در اعترافات خویش است که می نویسد آقای منتظری بعد از نامه ای که به امام می نویسد، می گوید نامه ای نوشتم که خواب را از چشم ایشان می گیرد. و روشن است که اگر حرف او را هم - که به سبب حکم دادگاه فاسق است و نباید سخنش پذیرفته شود- قبول کنیم و توجیهات دیگری برای آن در نظر نگیریم باز با ادعای پناهیان فاصله بسیار دارد.
امید آنکه شاهد تصحیح یا توضیحی از طرف آقای پناهیان باشیم.