به گزارش جماران، سهند ایرانمهر در کانال تلگرامی خود نوشت:
در مورد این فیلم که در شبکه های اجتماعی با عنوان اقتدای اعضای سفارت آمریکا به منتظری(نه روز قبل از اشغال سفارت) منتشر شده است، توضیحات غلطی داده شده است. این فیلم در واقع متعلق به چهارم ابان پنجاه و هشت است.ماجرا مربوط به وقتی است که هنری پِرِکت از وزارت خارجه آمریکا- که مدتی در سفارت این کشور در ایران هم اشتغال داشت- به همراه چند تن دیگر به نمازجمعه آمده است.پرکت از معدود منتقدان روش شاه که بعد از ماجرای میدان ژاله گفته بود شاه رفتنی است. جان لیمبرت مترجم او که بعدها جزو گروگان های سفارت شد، در مصاحبه با بی بی سی(آبان نود و سه)گفته بود آیت الله منتظری هنری پِرِکت را دعوت کرده بود تا به او از نزدیک نشان دهد در ساختار قدرتی که در ایران پس از سرنگونی حکومت شاه در حال شکل گرفتن بود، قدرت واقعی در دست کیست.
جان لیمبرت میگوید: «آقای منتظری از پِرِکت میپرسد شما که در ایران هستید با چه کسانی ملاقات میکنید؟ پِرِکت چند تا اسم آورد که بیشتر جبهه ملی بودند... آقای منتظری میگویداینها آدمهای خیلی خوبیاند، خوب است که اینها را میبینید ولی اگه میخواهید واقعیت ایران جدید را ببینید باید جاهای دیگری بروید. با آدمهای دیگری باید تماس داشته باشید... مثلا همین جمعه شما بیایید دانشگاه تهران برای نماز جمعه. من آن روز هم آنجا صحبت میکنم. شما بیایید ببینید که واقعیت دیگریست.
جان لیمبرت میافزاید: «(آیت الله منتظری) دعوت میکنند، هنری پِرِکت قبول میکند. من پیش خودم فکر میکردم تو را به خدا نرو. ولی او قبول میکند و میرود. من هم به عنوان مترجم همراهش میروم.»پِرِکت هم ماجرای آن روز را این طور تعریف میکند: «ما از وزارت امور خارجه ایران یک اسکورت داشتیم. چند خیابان از وزارت امور خارجه که دور شدیم به ما گفت خیابانها پر از مردم است و بسته شده، نمیتوانستیم وارد شویم. من گفتم پیاده میرویم. جان، من و اسکورتمان تا در دانشگاه پیاده رفتیم.»
آن روز آیت الله منتظری از تریبون نماز جمعه برای حمله به کارتر یا شاه استفاده نکرد. او خوب میدانست در بین جمعیت بزرگی که در دانشگاه تهران جمع شدهاند، یک مقام ارشد وزارت امور خارجه آمریکا به نام هنری پِرِکت حضور دارد و به سخنانش گوش میکند.دو دیپلمات آمریکایی و اسکورت ایرانی سرانجام پس از تحمل دردسرهای فراوان به نزدیکی دانشگاه میرسند، اما از قرار معلوم جان لیمبرت علاقهای نداشته است که جلوتر برود.او میگوید: «بیرون دانشگاه خیلی شلوغ بود. به مامور وزارت خارجه گفتم همین جا میایستیم و گوش میکنیم. او گفت نه! باید برویم داخل.»
جان لیمبرت: برخورد آیت الله منتظری خیلی خوب بود...با آنهای دیگر فرق میکرد. درست است که به آیت الله خمینی خیلی نزدیک بود و بعد جانشینش تعیین شده بود ولی آدم سیاستمداری نبود. مردم دوستش داشتند.جان لیمبرت میافزاید: «رسیدیم جلوی در دانشگاه. دیدیم یک عده پاسدار آنجا ایستادهاند. دیدم که کسی را راه نمیدهند. میگفتند دیگر جا نیست، پر شده. من خوشحال شدم، گفتم دیگر نمیتوانیم بریم تو. همین جا میایستیم. اما رفیقمان، همان مامور وزارت خارجه ایران، میگوید نه! باید برویم تو. شما اینجا بایستید من با آنها صحبت میکنم.»او میافزاید: «رفت جلو و قدری با آنها خوش و بش کرد و گفت بیایید، ولی انگلیسی صحبت نکنید. خلاصه در را باز کردند و ما تو رفتیم.»«من یواشکی گفتم شما چه گفتی که ما را راه دادند؟ او گفت: گفتم که ما دو تا میهمان سنگالی داریم. گفتم سنگالی؟ سنگالی که سیاه پوستاند، آفریقایی، معلومه که ما سنگالی نیستیم. گفت اینها چه میدانند سنگالی چیه!»
با پایان سخنرانی آیت الله منتظری، مطابق رسم معمول، نوبت شعار دادنهای عامه مردم میشود.آقای لیمبرت میگوید: «هنری پِرِکت فارسیاش زیاد قوی نبود به من گفت خوب چیکار کنیم؟ گفتم هنری اینجا یک میلیون جمعیته. اینها هرچه گفتند شما هم بگو. شما نمیخواهی که با اینها جر و بحث کنی، با یک میلیون نفر در بیفتی.»او ادامه میدهد: «یک دفعه بر میگردند میگویند 'مرگ بر سه مفسدین، کارتر و سادات و بگین'. ما هم شروع میکنیم میگوییم مرگ بر سه مفسدین... بعد هنری برمیگردد میگوید راستی در آن شعار راجع به کارتر چیزی نگفتند؟ گفتم هنری این حرفهایی که میگویند را شما بزنید، داد بزنید. انشالله شما را میبخشند. کسی گزارش نمیدهد که شما چه گفتید.»
ماموریت اصلی پرکت آگاه کردن دولت موقت از ورود قریب الوقوع شاه به ایالات متحده بود تا از سفارت این کشور در تهران در برابر حملات احتمالی محافظت کنند.