عاشورزاده: بعد از المپیک ۲ ماه به جنگل رفتم

عضو تیم ملی تکواندوی کشورمان درباره آنچه در المپیک ۲۰۱۶ ریو و پس از آن بر او گذشت، صحبت‌ کرد و گفت که پس از این مسابقات به جنگل رفته است.

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش جی پلاس، فرزان عاشورزاده در مصاحبه نوروزی با برنامه «نیمکت داغ» رادیو ایران صحبت کرد.

*انگیزه های سال 95 تو بیشتر بود یا سال 96؟

قطعا 96.

*سال گذشته هم المپیک را پیش‌رو داشتی.

به هر حال المپیک سال 95 اتفاق افتاد و من نتوانستم موفق باشم و از آن درس بزرگی گرفتم تا اگر در المپیک 2020 نماینده ایران باشم، بتوانم افتخار کسب کرده و جبران کنم.

*می‌دانی یکی از لحظات بهت آور برای ایرانیان لحظه شکست تو بود؟

احساس کردم که سنگینی استرس روی من زیاد است و همین خواسته ها و انتظارات یک مقدار کار را برای من سخت کرد و نتوانستم افتخارات قبل و مدال های خوش رنگی که در بازی های قبلی به دست آورده بودم را در المپیک کسب کنم. امیدوارم با دعای خیر مردم در سال 96 و سال های بعد جبران کنم و یک روز روی سکوی اول المپیک بایستم.

*در المپیک جوگیر شده بودی یا فضا سنگین بود؟

نه، میدان المپیک میدانی است که نمی شود از بیرون حرف آن را زد. باید در داخل آن باشید تا بتوانید در مورد آن صحبت کنید. من این تجربه را در 19 سالگی به دست آوردم و تجربه سختی برایم بود. یکسری چیزها سخت و دیر به دست می آیند.

*برخی از تماشاگران که در سالن بودند گفتند حریف مراکشی را دست کم گرفته بودی.

بعد از المپیک یکسری ها فقط حرف زدند. به هرحال از فرزان عاشورزاده انتظار داشتند که در المپیک موفق باشد. گذشته، گذشته است و آینده مهم است ولی این طور نبود بخواهم حریفم را دست کم بگیرم.

*چون جلو بودی و در ثانیه آخر این اتفاق افتاد.

نمی دانم چرا آن فرزان همیشگی نبودم و نتوانستم خودم را پیدا کنم در آن شرایط.

*مغرور نشده بودی قبل از مسابقه که بگویی من سونامی تکواندوی دنیا هستم.

نه اصلا به این نگاه نمی کنم که به من سونامی بگویند، این را از ته دل می گویم و این را همه می دانند که وقتی به من می گویند سونامی خجالت می کشم. با این دیدگاه در المپیک حضور نداشتم که سونامی هستم و قهرمان دنیا. المپیک با کسی شوخی ندارد و باید در آن باشید و آن را حس کنید و من در آن بودم و آن را حس کردم.

*شب بعد از شکست خوابت برد؟

دو سه شب نه خواب داشتم و نه غذا. با این حال از روی عصبانیت پنج یا شش وعده غذا می خوردم. 56 کیلو بودم که مسابقه دادم ولی 69 کیلو شدم و نمی دانستم دارم چه کار می کنم و خیلی سخت بود. ان شاءالله این اتفاق برای کسی نیفتد.

*بعد از مسابقات که به ایران آمدی برای المپیک توکیو هدف گذاری کردی؟

دو ماه اصلا به هیچ  چیزی فکر نکردم، فقط خاطرات المپیک ریو برایم تداعی می شد و نمی توانستم از آن بگذرم. دو ماه در حال و هوای خودم نبودم و به خانواده ام می گفتم فلان جا هستم. با دو سه تا از دوست های صمیمی که مثل برادر بزرگ تر من هستند و در سفر و مسافرت بودم و دوست داشتم از آن حال و هوا در بیایم چون هیچ شیرینی برای من نداشت و با یک اتفاق تلخ روبه‌رو شده بودم.

*کجا رفتی به مسافرت و چطور آرام شدی؟

در دل جنگل و کوه بودم. چند روز آن بدون گوشی و اینترنت و غیره بودم. خیلی اذیت شده بودم چون همه می خواستند بیایند و مرا ببینند و با من صحبت کنند.

*یعنی بعد از المپیک ریو بلافاصله به جنگل رفتی؟

بله و از این قضیه کسی خبر نداشت و فقط نزدیکانم می دانستند. همه نگران بودند ولی در آن زمان خیلی اذیت شدم و همه می خواستند تماس بگیرند، من یک خط شخصی دارم که می خواستم به خانواده ام بگویم که خوب هستم و نمی خواهد این قدر با من تماس بگیرید. آنها می خواستند مرا آرام کنند چون نوزده سال داشتم. من هم می دانستم که مسیر طولانی دارم و باید برگردم به خاطر همین می خواستم فکر و ذهن و روحم را آزاد کنم. دو ماه به من سخت گذشت تا این که برگشتم به اردوی تیم ملی.

*کسی بود که در این دو ماه تو را آرام کند؟

واقعا سخت بود و کسی نمی توانست در آن شرایط مرا آرام کند. من با مربی و پدر و مادرم خیلی خوب هستم ولی نمی توانستند مرا درک کنند.

*درک نمی کردند یعنی چه، مگر باید چه کار می کردند؟

آنها فکر می کردند با محبت یا دلداری دادن می توانم برگردم ولی نمی شد. شاید من برای خودم خیلی سخت گرفته بودم، چون بزرگتر از نواک جوکوویچ که نیستم. او معرف عام و خاص است اما شکست می خورد و می رود. من برای خودم سخت گرفتم که باید مدال بگیرم ولی نشد والان هم با روحیه خوبی تمرین می کنم و امیدوارم سال 96 جبران کنم.

*در این دو ماه که برگشتی آب ها از آسیاب افتاده بود یا باز هم به تو می گفتند؟

هنوز می گفتند.

*چه می گفتند؟

می گویند یک ثانیه چرا اسکور برد را نگاه کردی. حتی وقتی استخر می روم یا به خرید می روم از من می پرسند می گویند چرا یک ثانیه.

*الان در سنی هستی که این موارد می تواند خیلی روی روحیه‌ات تاثیر بگذارد.

از چه لحاظ؟

*مثلا کم انگیزه یا بی روحیه شوی یا بگویی من چهار سال زحمت بکشم و اگر نشد باید این همه حرف و حدیث بشنوم. با روانشناس در ارتباط هستی؟

مشاوره نه ولی سعی می کنم از هر کسی الگوبرداری کنم. ما کل زندگی را به موفقیت می بینیم ولی مسیر موفقیت قشنگ است. در این مسیر بالا و پایین وجود دارد و نباید با یک شکست پا پس بکشی. انگیزه ام بیشتر از قبل شده است.

*بعد از ریو بدترین حرفی که شنیدی یا بدترین انتقاد چه بود؟

خیلی حرف ها شنیدم و دلم را شکستند. بعد از آن اتفاق کسانی که با من خوب بودند 180 درجه عوض شدند و در فضای مجازی با الفاظ بد مواجه شدم.

*قابل گفتن هستند؟

قطعا نیست. به خانواده و خودم حرف های بد زدند و هنوز هم من نمی توانم درک کنم. مگر المپیک چقدر مهم است که به خاطر آن به خانواده یک ورزشکار که هیچ نقشی نداشته فحاشی شود. به من گفتند بی غیرتی کردی. به هر حال گذشته و آینده مهم است.

*کدام حرف بعد از شکست برایت خوب بود؟

مردم به من خیلی لطف دارند. مثلا اگر 10 نفر بد گفتند بیست نفر از من حمایت کردند و به من روحیه دادند و گفتند جوان هستی و می توانی تلاش کنی و هنوز اتفاقی نیفتاده و در المپیک بعدی جبران می کنی.

*اگر بخواهی المپیک 2016 را خلاصه کنی چه می گویی؟

تجربه خیلی سخت و بزرگ.

*در سال گذشته بدون گواهینامه رانندگی می کردی،گواهینامه گرفتی یا نه؟

بله، بعد از چند سال.

*بعد از چند سال رانندگی غیرمجاز؟

من که در اتوبان با 120 کیلومتر سرعت، لایی نمی کشیدم. خیلی آرام کارهایم را انجام می دادم.

*گواهینامه را گرفتی یا دادند؟

به من کمک کردند و گرفتم هم در شهری، هم در آیین نامه.

*چگونه کمکت کردند؟

همین که سر کلاس ها نبودم و در امتحان هم کمکم کردند.

*اصلا امتحان آیین نامه دادی.

بله.

*یعنی الان تابلوها را ببینی می توانی تشخیص بدهی؟

بله شما بپرسید، من جواب بدهم.

*آن تابلویی که عکس گاو در وسط آن است و دور آن قرمز است یعنی چه؟

ورود حیوان و همه این چیزها به جاده.

*ممنوع است!

نه به جاده ورود می کند!

*در این موقع باید چه کار بکنی, بایستی، بروی یا لایی بکشی؟!

نه بستگی به ماشین دارد اگر ماشینت خوب و اتومات بود سریع گاز می دهی و آن منطقه را ترک می کنی و اگر نبود آرام آرام رد می شوی!

*اهل رانندگی نمایشی و کل انداختن هستی؟

نه آن برای قدیم ها بود.

*یعنی برای موقع جوانی‌ات بود؟

نه من جوانی نکردم.

*هنوز جوان نشده ای!

شاید بعدا که جوان شدم انجام بدهم ولی اصلا دوست ندارم.

*در رانندگی آدم عصبانی هستی؟

اگر کسی با ماشین جلویم ناگهانی دور بزند بوق ممتد می زنم و بوقم بستگی به نوع دور زدن آن راننده دارد.

*فکر کنم در عید رانندگی راحت تر باشد البته سمت شمال که نه داخل تهران.

بله منطقه ما توریستی است. متل قو، محله اسب چین هستیم.

*عیدها چند وقت آنجا هستی؟

سه یا چهار روز در شهرم و بقیه را در اردو و سر تمرینات هستم.

*سال تحویل ها چه؟

هستم ولی اگر نباشم سعی می کنم خودم را برسانم.

*شده نباشی؟

نه نشده است.

*امسال باید زیاد عیدی بدهی چون از المپیک آمده ای.

امسال عیدی داده ام. همین که در کنارشان بودم عیدی حساب می شود.

*کنار مردم بودی عیدی برای مردم است؟

در کنار مردم اگر بخواهیم به هر کسی عیدی بدهیم که کار تمام است ولی اگر در فامیل یا دوستان کسی باشد عیدی می دهم.

چقدر؟

10 هزار تومان.

اگر 10 هزار تومان به تو عیدی بدهند چه کار می کنی؟

من کمتر از بیست هزار تومان نمی گیرم و اگر خیلی صمیمی باشم می گویم خجالت بکش با این پول ماست هم نمی دهند! قبل ها عید خوب کاسبی می کردم ولی الان چون در اردو هستم کمتر عیدی می گیرم.

*از فدراسیون یا بچه های تیم ملی عیدی نمی گیری؟

اعضای تیم و سرمربی به من عیدی می دهند مثل آقای مقانلو و آقای پولادگر که هنوز عیدی های آنها را دارم.

*عیدی هایت را نگه می داری؟

همه را خرج می کنم.

*یعنی به سیزدهم می رسد؟

گوش به گوش می زنم و می رود یعنی اگر پنجاه تومان عیدی بگیرم سعی می کنم بیست یا سی تومان هم عیدی بدهم تا خدا بیشترش کند.

*آخر عید چقدر برایت می ماند؟

قبلا خیلی می ماند ولی الان کمتر شده تقریبا صد یا دویست تومان، به هر حال چون نوه کوچک خانواده بودم خوب می گرفتم ولی الان می گویند بزرگ شده ای و دیگر خبری نیست.

*الان منبع درآمدی داری؟

کار اصلی من ورزش است و بیزنس هم می کنم.

*چه بیزنسی؟

نگویم بهتر است چیز مهمی نیست ولی هست.

*پس از لحاظ مالی دغدغه نداری.

نه جوایز قهرمانی جهان را دو سال بعد دادند ولی من به آن فکر نمی کردم.

*پرسپولیسی هستی؟

بله صد در صد

*دربی آخر را که باختید.

برد و باخت در ورزش وجود دارد. مهم این است که ما صدر جدول هستیم.

*استقلالی ها یک جمله ای می گفتند در سال 95 که این روزها همه از استقلال سه گل می خورند شما چطور؟

سوال سختی پرسیدید آنها خوب بازی کردند و بردند ولی من خیلی اذیت شدم به پنج نفر شام دادم.

*پنج نفر؟

به پنج نفر باید در هر رستورانی که انتخاب می کردند شام می دادیم و این کار را کردم.

*چقدر هزینه کردی؟

حدود یک میلیون و دویست هزار تومان.

*اگر پرسپولیس می برد تو هم همین کار را می کردی؟

بله قرارمان همین بود

*پرسپولیس قهرمان می شود؟

بله.

*مطمئن؟

بله.

*حرف آخر؟

تشکر می کنم بابت این گفت و گو و از تمام کسانی که برای من زحمت کشیده اند و از تمام مردم ایران که به من لطف داشتند ممنونم و امیدوارم در سال جدید بتوانم جبران کنم.

***

اسامی ادامه میهمان برنامه که هر روز ساعت 16 پخش از رادیو ایران می‌شود به شرح زیر است:

9 فروردین: کمیل قاسمی

10 فروردین: حمیدرضا قلی‌پور

12 فروردین: مستند گلبارنژاد

 13 فروردین: کیمیا علیزاده

 

دیدگاه تان را بنویسید