سیروس مقدم را با آثاری، چون پلیس جوان، نرگس و پایتخت میشناسیم. آثاری اجتماعی که بعضاً در جذب مخاطب موفق بودهاند.
جی پلاس، وجه سرگرمی در سریالهای مقدم مشهود و پررنگ است که این نقطه قوت او محسوب میشود، اما در آثار مقدم همواره سرگرمی بر معنا غلبه داشته تا حدی که فضائل سریال پایتخت به مرور دستخوش استحاله شد و رنگ باخت و حتی تبدیل به ضدخود شد. این در حالی رقم خورد که خود سیروس مقدم هم درک دقیقی از بلایی که بر سر محتوای سریال پایتخت آمد، نداشت و با قاطعیت آن را رد میکرد.
روزنامه جوان نوشت؛ در سریالهای مقدم، تعلیق فیلمنامه و فراز و فرودهای آن، مخاطب را با خود همراه میکند، اما اساساً او مرد محتوا و مفهوم نیست. به هر حال مقدم تجربه سریالسازی را با اثری، چون دایی جان ناپلئون آغاز کرده و ناخواسته از این اولین سریال مشهور تاریخ سریالسازی در ایران تأثیر پذیرفته است. سریالی که برای عوام جنبه سرگرمکننده آن مطرح بود، اما پیامهایی در دل خود داشت که جامعه ایران را به دلیل اعتقادات و افکار سنتی سرزنش میکرد.
مقدم از پرکارترین کارگردانهای تاریخ صداوسیماست. راز و رمز این پرکاری احتمالاً با خوششانسی او نسبتی مستقیم دارد تا اینکه بخواهیم رشد کیفی آثارش را دلیل اصلی بدانیم. شاید همین پرسابقه بودن و البته موفقیت چشمگیر یک سریال پربیننده، چون پایتخت در انتخاب او برای ساخت اثری درباره شهید سلیمانی نقش اول را بازی کرده باشد.
مقدم سابقه ساخت پایتخت ۵ با موضوع داعش را با همکاری سازمان اوج داشته است. احتمالاً همین سابقه سبب شده او نامزد ساخت سریال شهید سلیمانی هم باشد، اما حقیقت ماجرا این است که نوع و جنس رویکرد به مسئله مقاومت در پایتخت ۵ که در ژانر کمدی و بعضاً مبتنی بر کارگردانی صحنههای اکشن ساخته شده، نمیتواند ملاک دقیقی باشد.
مقدم در پایتخت ۵ صرفاً کوشیده بود سبعیت داعش را بازتاب دهد و البته در ایجاد فضاسازی و کارگردانی موقعیتهای جنگی موفق عمل کرده بود، اما حقیقت ماجرا این است که سریالی با موضوع شهید سلیمانی بیش از اینها به یک شخصیتپردازی قوی و خلق موقعیتهای خاص حسی نیاز دارد. موقعیتهایی که ارائه درک و تجربهای عمیق و نه سطحی از موضوع مقاومت، جهاد و شخصیت شهید سلیمانی لازمه آن است و به نظر میرسد سیروس مقدم اگر نگوییم خالی از چنین شناختی است، دستکم تصرف حداقلی به چنین ساحتی دارد.
همین باعث میشود از حالا احتمال بدهیم سریال ترور همانگونه که از نامش پیداست، صرفاً قرار است روی صحنههای دراماتیک امنیتی و نظامی تمرکز کند و قابلیتهای نظامی شهید سلیمانی را جلوی دید مخاطب بگذارد. در واقع سیروس مقدم چارهای نخواهد داشت که یک حاج قاسم زبروزرنگ در رزم برای مخاطب بسازد و از آنجا که اشرافی روی ابعاد پیچیده شخصیتی این شهید ندارد به آن حتی نزدیک هم نخواهد شد.
به عبارتی دیگر میتوان پیشبینی کرد سریال مقدم درباره شهید سلیمانی شخصیتمحور نباشد. با این حال باید امیدوار باشیم مثل فیلم روز صفر چیزی شبیه به رمبو یا جیمزباند خروجی آن نباشد. نامگذاری سریال، اما غلبه چنین رویکردی را به ذهن متبادر میکند. واژه ترور بیش از آنکه به کار برجسته کردن شخصیت شهید سلیمانی بیاید به کار محکوم کردن دشمن او میآید. گویی قرار است سبعیت دشمن را برجسته کنیم، نه فضائل روح بزرگ خود قهرمان را، درست مثل روضههایی که به جای تمرکز روی احوال و رفتار امام حسین (ع)، روی ددمنشی سپاه یزید تأکید میکنند تا شاید از مخاطب گریه بیشتری بگیرند، اما حقیقتاً باید گفت اگر سریال شهید سلیمانی نشان دادن معانی و مفاهیم جبهه حق را وابنهد و بیشتر روی سیاهی جبهه کفر متمرکز شود، بیراهه رفته است. این همان راهی بود که پایتخت ۵ و سازمان اوج رفتند و صرفاً یک داعش خشن و وحشی را بازنمایی کردند. کاش به جای موقعیت ترور، روند شهادت شهید سلیمانی را برجسته کنیم.
ظاهراً ساخت سریال درباره شهید سلیمانی وزنهای سنگین است که بر دوش مدیران صداوسیما سنگینی میکند، چراکه این تلقی وجود دارد که یک مطالبه عمومی درباره آن به وجود آمده و دیگر اینکه اگر نتیجه تولید چنین سریالی موفق باشد و با اقبال عمومی مواجه شود افتخاری برای مدیریت فعلی محسوب خواهد شد. به هر حال روی شخصیت شهید سلیمانی بهطور طبیعی از سوی افکار عمومی حساسیتهای خاصی وجود دارد.