تداوم خصومتها در امتداد مرز پاکستان و افغانستان در زمان افزایش بی ثباتی در منطقه صورت میگیرد. خشونتهای فرامرزی در ماههای اخیر افزایش یافته است و هر دو طرف اتهامات تحریک آمیز و تخلفات را مبادله میکنند و هنوز مشخص نیست که فرجام این تقابل به کجا ختم خواهد شد.
به گزارش جماران؛ ارتش پاکستان در شامگاه سهشنبه سوم دی ماه 1403، طی یک حمله هوایی، مناطق مرزی شهرستان «برمل» در ولایت پکتیکا افغانستان را بمباران کردند. طبق گفته پاکستان، این حملات با هدف فشار به اعضای تحریک طالبان پاکستان که در این منطقه مستقر است بوده، اما افغانستان مدعی آن است که قربانیان این حملات غیرنظامیان بودند که در این مناطق زندگی میکنند. با این حال، به گفتی برخی منابع امنیتی در پاکستان، در این عملیات چهار پناهگاه تحریک طالبان پاکستان از جمله یک مرکز آموزشی این گروه هدف قرار گرفته است.
پس از این اتفاق، ذبیحالله مجاهد؛ سخنگوی حکومت طالبان اعلام کرد که دستکم 46 نفر در حملات هوایی ارتش پاکستان، کشته شدند. در پاسخ به واکنش افغانستان به حمله هوایی پاکستان، زهرا بلوچ؛ سخنگوی وزارت خارجه پاکستان در یک کنفرانس خبری گفت: ارتش این کشور چهار حمله هوایی در خاک افغانستان انجام داده که در این حملات پایگاههای اعضای تحریک طالبان پاکستان (TTP) هدف قرار گرفتند.
همچنین، شهباز شریف، نخست وزیر پاکستان طی بیانیهای اعلام کرد: پاکستان رفتار دوگانه افغانستان در مقابل مسائل امنیتی و مرزی میان دوکشور را تحمل نخواهد کرد. وی در این رابطه گفت: پاکستان تحمل فعالیتهای TTP از طریق خاک افغانستان را ندارد و این موضوع برای پاکستان یک خطر قرمز است و به هر قیمتی از تمامیت ارضی پاکستان دفاع خواهیم کرد؛ چراکه وجود عناصر تحریک طالبان پاکستان در کشور همسایه قابل تحمل نیست.
متعاقب آن، از شامگاه جمعه هفتم دی ماه، درگیری میان نیروهای طالبان و نیروهای مرزی پاکستان در مناطق مرزی ولایتهای «خوست» و «پکتیا» آغاز شد و وزارت دفاع طالبان در بیانیهای اعلام کرد که چندین نقطه فراتر از خط مرزی که حملات پاکستان از آنجا سازماندهی شده را به عنوان عملیات انتقام جویانه، هدف قرار داده است و طبق گزارشها 19 نیروی مرزی پاکستان در این حمله کشته شدند.
وزارت خارجه طالبان در بیانیه خود به جای خط مرزی از اصطلاح «خط فرضی» استفاده کرد که اشاره به خط مرزی مورد مناقشه میان دوکشور ملقب به «دیورند» دارد.
در این بیانیه آمده است: «چندین نقطه در آنسوی خط فرضی از مراکز و مخفیگاههای عناصر شریر و حامیان آنها که از آنجا حملات در افغانستان تنظیم و سازماندهی میشد، انتقاما از استقامت جنوب شرقی کشور، مورد حمله قرار داده شد.»
اسلام آباد به کرات مقامات کابل را متهم کرده است که به جنگجویان شبه نظامی پناه داده و به آنها اجازه میدهد بدون مجازات به خاک پاکستان حمله کنند (اتهاماتی که دولت طالبان آن را رد میکند.)
این درگیریها در امتداد مرز دو کشور پس از آن تشدید شد که ارتش پاکستان در ماه مارس حملات هوایی مرگباری را در مناطق مرزی افغانستان انجام داد که مقامات طالبان ادعا کردند که در آن هشت غیرنظامی کشته شدند.
گروه تروریستی تحریک طالبان پاکستان (TTP) که با طالبان دارای ایدئولوژی مشترک است، هفته گذشته مدعی حمله به یک پاسگاه ارتش پاکستان در نزدیکی مرز با افغانستان شد که به گفته پاکستان 16 سرباز کشته شدند.
ارتش پاکستان معتقد است که گروههای تروریستی در داخل خاک افغانستان فعال بوده و بهطور منظم از خاک افغانستان به داخل پاکستان حمله میکنند و ریشه اقدامات تروریستی به پناهگاههای امن این گروهها در خاک افغانستان بازمیگردد. در ابتدای سال جاری نیز خواجه محمد آصف؛ وزیر دفاع پاکستان، افغانستان را سرچشمه تروریسم در پاکستان خواند و گفت: با توجه به افزایش حوادث تروریستی علیه پاکستان تغییرات بنیادین در وضعیت مرزی میان دو کشور ضروری است.
علت بحران
ریشه بحران میان دو کشور، به ترسیم خط مرزی میان افغانستان و پاکستان به قرن نوزدهم میلادی باز میگردد. این مرز در سال ۱۸۹۳ میلادی بین افغانستان و هند بریتانیا ترسیم شد و بعد از جنگ سوم افغان و انگلیس (1919) که منجر به استقلال افغانستان شد، در طی «پیمان راولپندی» در سال ۱۹۱۹ مرز دیورند بهصورت دایمی پذیرفته شد.
با این حال، در ۲۲ نوامبر ۱۹۲۱ دومین معاهده میان امانالله خان از طرف افغانستان و دولت انگلیس به امضا رسید که در نتیجه آن معاهده راولپندی منسوخ شد، اما مرز دیورند به عنوان مرز بینالمللی افغانستان به رسمیت شناخت.
با این حال، پس از استقلال پاکستان در سال 1947 زمزمههای در رابطه با خط مرزی دیورند مطرح شد و با آغاز جنگ سرد برخی مناقشات میان پاکستان و افغانستان شدت گرفت که در نهایت، شورای ملی افغانستان تمام معاهدات قبلی افغانستان همچنین توافقنامه دیورند با حکومت هند بریتانیا را به صورت یکجانبه لغو کرد و از ان زمان تا امروز این خط مرزی را در مجامع دیپلماتیک به رسمیت نمیشناسد.
پس از تسلط اولیه البان بر افغانستان در سالهای 1996 تا 2001، پاکستان بارها خواستار به رسمیت شناختن مرز دیورند از طرف دولت افغانستان شد اما از سوی مقامات افغانستان این خواسته رد شد و حتی پس از سقوط طالبان، دولت افغانستان در دوره حامد کرزی به تمامی ادارات دولتی دستور داد تا به جای کاربرد کلمات سرحد یا مرز از کلمه «خط دیورند» استفاده کنند. جالب اینجاست که هند به علت روابط سردی که با پاکستان دارد (به علت استقلال از هند از سال 1947) تا امروز از عدم به رسمیت شناختن خط مرزی دیورند از سوی افغانستان حمایت کرده است.
افغانستان کشوری به شدت پیچیده است که در سرتاسر تاریخ خود دستخوش تغییر و بی ثباتی بوده است. بیش از 80 درصد از جغرافیای این کشور را مناطق کوهستانی تشکیل میدهد و یک کشور محصور در خشکی است که از لحاظ موقعیت جغرافیایی آسیای شرقی را به آسیای مرکزی و جنوبی و همچنین جنوب غرب آسیا متصل میکند و توسط 6 کشور ایران، پاکستان، چین، تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان محاصره شده و از دسترسی به آبهای بینالمللی و متعاقب آن از مزیت کشتیرانی در آبهای آزاد محروم است. این مسئله هزینه بالایی بر اقتصاد این کشور تحمیل میکند و موجب وابستگی به همسایگان و انزوای آن در سطح بینالملل شده است.
در حال حاضر طالبان در حال تلاش برای ایجاد مشروعیت جهانی است. با عدم موفقیت و مواجهه با بحرانهای اقتصادی و قطع جریان پول از کشورهای منطقه در صورتی که حاکمیت نتواند بر آنها چیره شود باید منتظر ائتلاف رهبران طالبان با نیروهای تروریستی بینالمللی بود. همانند دورانی که بنلادن در خاک افغانستان پنهان بود و حادثه 11 سپتامبر را رهبری کرد، در آینده نیز باید شاهد حضور نیروهای تروریستی فراملی در خاک افغانستان بود. این مسئله هم برای جامعه جهانی زیان بار است و هم برای برخی از کشورهای منطقه که پیوندی با عقاید ایدئولوژیک طالبان نداشته و ندارند.
جامعه افغانستان از پیچیدگی بالایی برخرودار است. در افغانستان بیش از هشت گروه قومی کوچک و بزرگ وجود دارد که به ترتیب جمعیت عبارتند از: پشتون، تاجیک، هزاره، ازبک، ایماق، ترکمن، بلوچ و پشتهای. بنابراین افغانستان یک دولت-ملت همگن، تک زبانه نیست، بلکه چندین گروه قومی را در بر میگیرد که هر یک از آنها در مرزها و در همسایگی با کشورهایی که به گروه قومی آنها تعلق داشته، قرار گرفتهاند.
در دو دهه گذشته طالبان به بهانه مبارزه با اشغال کشور توسط نیروهای نظامی خارجی به حیات خود ادامه داد و هنگامی که جوبایدن؛ رییس جمهوری ایالات متحده در سال 2021 فرمان خروج نیروهای نظامی از افغانستان را صادر کرد، هیچ کس تصور نمیکرد که نیروهای طالبان بتوانند با سرعت بالایی بر افغانستان چیره شوند. در کشوری که بیش از 4 دهه تحت اشغال نظامی خارجی و جنگ داخلی و ظهور و سقوط گروههای مسلح قومی بود، طالبان به خوبی دانست که چگونه از فرصت خلا قدرت استفاده کرده و دوباره بر افغانستان چیره شود.
اما امروز گویا طالبان از تجربه حکومت قبلی خود بر افغانستان درس گرفته و به دنبال دلایلی برای مشروعیت خود است. تمرکز و پافشاری طالبان بر سیاست داخلی افغانستان میتواند بیش از پیش موجب بروز نارضایتی داخلی شود و بر زمینههای عدم مشروعیت این گروه در افغانستان دامن بزند.
در دوسال اخیر، رفتار طالبان به شکلی که بتواند موجب مشروعیت این گروه در میان مردم افغانستان شود تغییر کرده است. اقدامات این گروه در مقابل مسائل مرزی و مسئله حقآبه هیرمند با ایران و همچنین چالش دیرینه بر سر خط مرزی دیورند به خوبی گویایی این تغییر رویکرد طالبان است که میتوان آن را به دو شکل کلی ارزیابی کرد.
نخست اینکه طالبان یک نیروی شبه نظامیِ افراطی است که ماهیت و ذات آن در جنگ و نزاع نهفته است و تفسیر دیگری در زیست جهان آن وجود ندارد. اگر جنگ و درگیری نباشد ممکن است این گروه دچار بی هویتی شده و با مشکلات درون گروهی میان فرماندهان و سرکردگان خود روبرو شود که میتواند موجب تضعیف آنها شود.
مورد دیگر اینکه، طالبان با دامن زدن به مناقشات با همسایگان به دنبال این است که یک مشروعیت ساختگی برای خود کسب کرده و مدعی آن باشد که یک نیروی ملی و فراگیر است تا شاید بتواند در پروژه ملت سازی افغانستان که توسط قدرتهای خارجی با شکست روبرو شد اندکی موفق شود و مشروعیت داخلی بیشتری برای خود خلق کند. گذشته از این با سرگرم کردن نیروهای افراطی خود در مرزها از شورش و طغیان سرکردگان و فرماندهان خود علیه رهبران اصلی این گروه جلوگیری کند.
با این حال، تداوم خصومتها در امتداد مرز پاکستان و افغانستان در زمان افزایش بی ثباتی در منطقه صورت میگیرد. خشونتهای فرامرزی در ماههای اخیر افزایش یافته است و هر دو طرف اتهامات تحریک آمیز و تخلفات را مبادله میکنند و هنوز مشخص نیست که فرجام این تقابل به کجا ختم خواهد شد.