تیتر هفته نوشت : مازندران از جمله استان هایی است که با پتانسیل های فراوان خدادادی (موقعیت جغرافیایی ، محیطی ، طبیعی و انسانی ) و توجه ویژه دولت محترم در سال های اخیر در تامین منابع ، به علت فقدان مدیران برنامه ریز ، توانمند ، با تجربه و بومی همواره از قطار توسعه کشور عقب مانده و استفاده از منابع به گونه ای است که تنها منابع مصرف می گردد ، بدون اینکه سمت و سوی آن مشخص بوده و تاثیری بر روند رو به رشد استان در خال و آینده داشته باشد .
حتی در بسیاری از موارد منابع مالی و انسانی محدود تنها به عنوان یک اهرم در تامین منافع عده قلیل و افرادی سودجو استفاده گردیده و هیچگاه مردم اثر ملموس استفاده از این سرمایه های ملی را در سطح استان مشاهده نمی کنند .
مازندران همواره در پرورش مدیران موفق جزو استان های برتر بوده است ، اما در حفظ مدیرانی که پرورش داده است بسیار ضعیف عمل کرده است .
مدیران بومی که صاحب تجربه و توانمندی در این استان شدند بعد از مدتی به واسطه توانمندی برخی از این مدیران به استان های دیگر مهاجرت کرده و یا به علت منافع ای قلیل اکثر این مدیران در غربت به سر می برند و استان از آنها کمتر بهره مند می گردد .
متاسفانه زنجیره ای از حوادث باعث می شود این استان مدیر پرور ، بعد از صرف هزینه برای افراد و توانمند کردن آنها ، مدیران خواسته یا ناخواسته دیار خود را ترک می کنند .
شاید برعکس این قضیه بیشتر برای استان کارساز باشد ، یعنی مدیرانی که قصد داریم از آنها برای توسعه استان استفاده کنیم را به نقاط دیگری بفرستیم و بعد از کسب تجربه به مازندران فرا بخوانیمشان ، همان کاری که استان های توسعه یافته کشور انجام می دهند .
معمولاً تغییر در هر سازمانی باعث بهبود عملکرد آن صورت می پذیرد .
' پارتو ' معتقد است که 80 درصد مشکلات را صرفا 20 درصد عوامل به وجود می آورند و بنابراین بهتر است بر روی این عوامل تمرکز کرد تا بهبود جدیتری حاصل شود .
این به آن معنا نیست که ما در حال حاضر در استان از داشتن مدیر خوب و توانمند محروم هستیم ، البته که در بسیاری از نهادها مدیران کارآزموده ای در راس کار قرار دارند اما این کافی نیست و مازندران همچنان محروم و مظلوم است .
فقط با یک نگاه اجمالی به سطوح مدیریت کشور مدیران رده بالای بسیاری را می بینیم که برخاسته از مازندران هستند ؛ از رجل سیاسی و وزیر گرفته تا مدیرکل و نظامی ، منکر نمی شویم که این باعث مباهات و افتخار مازندران و مازندرانی است .
اما چرا این استان با وجود خیل عظیمی از متنفذان در دولت و سیستم حکومتی و ظرفیت های بالای مازندران محروم واقع شده است و چرا نمی توانیم از وجود این مدیران در مازندران بهره بگیریم ؟
مشقت های کار در استان مازندران چیست که مدیران بومی بار سفر را می بندند و تجربیات خود را در جای دیگری به کار می گیرند .
آنچه در انتخاب و گزینش مدیران ملاک اصلی است و در دستورالعمل اجرایی ضوابط انتخاب ، انتصاب و تغییر مدیران نیز به آن اشاره شده ، شایسته سالاری و داشتن شرایط احراز است و برای پست های مدیریت حرفه ای ، افراد باید از مسیر ارتقای شغلی عبور کنند .
در واقع سه معیار کلی وظایف ، نقش ها و مهارت های مدیریتی متناسب با پست مورد تصدی در انتخاب افراد نقش دارد .
طبیعی است که انتخاب افراد بومی با توجه به احساس تعلق و شناخت بیشتر از حوزه ماموریت محاسن و مزایایی دارد ، اما به دلیل بعضی مشکلات و شرایط منطقه ای گاهی اوقات محدودیت هایی را هم در اجرا ایجاد می کند .
از منافع نیروهای بومی این است که چون به محیط کارشان آشنایی کامل دارند ، دلسوز مردم هستند و از توانایشان ، نفوذ کلام و نفوذ قدرتشان در جهت منافع عموم استفاده می کنند .
استفاده نکردن از نخبگان بومی برای اداره و مدیریت مناطقی که در آن زندگی می کنند ، افزون بر اینکه دولت مردان را از مزیت نسبی به کارگیری ظرفیت های منحصربفرد این افراد محروم می کند و می تواند بی اعتمادی را نیز میان مردم به وجود بیاورد.
در پایان باید گفت انتخاب مدیران بومی به این معنا نیست که افراد غیر بومی نمی توانند در راس عمران و آبادانی منطقه و ایجاد رفاه برای شهروندان مؤثر واقع شوند ، ولی به نظر می رسد فردی که با کاستی ها و کمبود های منطقه خود آشنایی بیشتری دارد ، می تواند با تعصب و دلسوزی که نسبت به همشهریان خود دارد ، بهتر درد مردم خود را بفهمد .
خبرنگار : رضا غلامی ** انتشار دهنده : حسن فلاحتی
7335/1654
حتی در بسیاری از موارد منابع مالی و انسانی محدود تنها به عنوان یک اهرم در تامین منافع عده قلیل و افرادی سودجو استفاده گردیده و هیچگاه مردم اثر ملموس استفاده از این سرمایه های ملی را در سطح استان مشاهده نمی کنند .
مازندران همواره در پرورش مدیران موفق جزو استان های برتر بوده است ، اما در حفظ مدیرانی که پرورش داده است بسیار ضعیف عمل کرده است .
مدیران بومی که صاحب تجربه و توانمندی در این استان شدند بعد از مدتی به واسطه توانمندی برخی از این مدیران به استان های دیگر مهاجرت کرده و یا به علت منافع ای قلیل اکثر این مدیران در غربت به سر می برند و استان از آنها کمتر بهره مند می گردد .
متاسفانه زنجیره ای از حوادث باعث می شود این استان مدیر پرور ، بعد از صرف هزینه برای افراد و توانمند کردن آنها ، مدیران خواسته یا ناخواسته دیار خود را ترک می کنند .
شاید برعکس این قضیه بیشتر برای استان کارساز باشد ، یعنی مدیرانی که قصد داریم از آنها برای توسعه استان استفاده کنیم را به نقاط دیگری بفرستیم و بعد از کسب تجربه به مازندران فرا بخوانیمشان ، همان کاری که استان های توسعه یافته کشور انجام می دهند .
معمولاً تغییر در هر سازمانی باعث بهبود عملکرد آن صورت می پذیرد .
' پارتو ' معتقد است که 80 درصد مشکلات را صرفا 20 درصد عوامل به وجود می آورند و بنابراین بهتر است بر روی این عوامل تمرکز کرد تا بهبود جدیتری حاصل شود .
این به آن معنا نیست که ما در حال حاضر در استان از داشتن مدیر خوب و توانمند محروم هستیم ، البته که در بسیاری از نهادها مدیران کارآزموده ای در راس کار قرار دارند اما این کافی نیست و مازندران همچنان محروم و مظلوم است .
فقط با یک نگاه اجمالی به سطوح مدیریت کشور مدیران رده بالای بسیاری را می بینیم که برخاسته از مازندران هستند ؛ از رجل سیاسی و وزیر گرفته تا مدیرکل و نظامی ، منکر نمی شویم که این باعث مباهات و افتخار مازندران و مازندرانی است .
اما چرا این استان با وجود خیل عظیمی از متنفذان در دولت و سیستم حکومتی و ظرفیت های بالای مازندران محروم واقع شده است و چرا نمی توانیم از وجود این مدیران در مازندران بهره بگیریم ؟
مشقت های کار در استان مازندران چیست که مدیران بومی بار سفر را می بندند و تجربیات خود را در جای دیگری به کار می گیرند .
آنچه در انتخاب و گزینش مدیران ملاک اصلی است و در دستورالعمل اجرایی ضوابط انتخاب ، انتصاب و تغییر مدیران نیز به آن اشاره شده ، شایسته سالاری و داشتن شرایط احراز است و برای پست های مدیریت حرفه ای ، افراد باید از مسیر ارتقای شغلی عبور کنند .
در واقع سه معیار کلی وظایف ، نقش ها و مهارت های مدیریتی متناسب با پست مورد تصدی در انتخاب افراد نقش دارد .
طبیعی است که انتخاب افراد بومی با توجه به احساس تعلق و شناخت بیشتر از حوزه ماموریت محاسن و مزایایی دارد ، اما به دلیل بعضی مشکلات و شرایط منطقه ای گاهی اوقات محدودیت هایی را هم در اجرا ایجاد می کند .
از منافع نیروهای بومی این است که چون به محیط کارشان آشنایی کامل دارند ، دلسوز مردم هستند و از توانایشان ، نفوذ کلام و نفوذ قدرتشان در جهت منافع عموم استفاده می کنند .
استفاده نکردن از نخبگان بومی برای اداره و مدیریت مناطقی که در آن زندگی می کنند ، افزون بر اینکه دولت مردان را از مزیت نسبی به کارگیری ظرفیت های منحصربفرد این افراد محروم می کند و می تواند بی اعتمادی را نیز میان مردم به وجود بیاورد.
در پایان باید گفت انتخاب مدیران بومی به این معنا نیست که افراد غیر بومی نمی توانند در راس عمران و آبادانی منطقه و ایجاد رفاه برای شهروندان مؤثر واقع شوند ، ولی به نظر می رسد فردی که با کاستی ها و کمبود های منطقه خود آشنایی بیشتری دارد ، می تواند با تعصب و دلسوزی که نسبت به همشهریان خود دارد ، بهتر درد مردم خود را بفهمد .
خبرنگار : رضا غلامی ** انتشار دهنده : حسن فلاحتی
7335/1654
کپی شد