معلم بابلی که نامش در صدر یا ذیل نامه ذکر نشده، نوشت: من یک فرهنگی با سابقه بیست و هشت سال خدمت به فرهنگ سرزمینم هستم یعنی با افتخار میخواهم بگویم در تمام این سالها، هم درس دادم و هم آموزش دیدم و بهقول دانشآموزان درس گرفتم.
در تمام سالهای عمرم نیز فراز و فرود انسانها را زیاد دیدم و شاهد رنج 'بنی آدم' بودم که میتواند مصداقی از آیه شریفه «لَقَد خَلَقنَا الاِنسانَ فِی کَبَدٍ- قطعاً انسان را در رنج آفریدیم»(آیه 4 سوره بلد) باشد و با جان و دل باور دارم انسان هرگز نباید در سختیها، تسلیم و در خوشیها، سرکش بشود و همچنین در هیچ حال نباید از یاد خدا و امید به رحمت واسعه حق، ناامید شد.
ماجرای شورای شهر بابل، داستان تلخی بود که مشام همه ما را آزار داد و در سطح کشور، رسانهها به آن پرداختند و این اقدام را تقبیح کردند.
شما نیز در 'خبرشمال' به این موضوع پرداختید. هیچ کس قصد دفاع از چنین اقداماتی را ندارد و بدیهی است من نیز بهعنوان یک شهروند بابلی که به سه تن از این افراد، رأی دادم و با آنان حشر و نشر داشتم، از این اتفاق متحیر شدم.
وجه غالب این داستان، همین تعجّب و تحسّر بود که همه گفتند و الباقی ماجرا را باید به دستگاه قضایی واگذار کنیم تا تصمیم شرعی و قانونی را بگیرد و حکم را صادر کند.
بهعنوان یک فرهنگی و بهعنوان فردی که سالها در کلاسهای خودم درس اخلاق انسانی و اسلامی گفتم، میخواهم از یک نکته ابراز تأسف کنم و آن نوع مواجهه برخی بزرگان با این ماجرا بود، مواجههای که هیچ سنخیتی با اخلاق و ادب کهن ما ندارد، مواجههای که بیشتر شبیه 'فتاده را پای زدن' بود و بوی کینهکشی و انتقامجویی داشت.
این درحالی است که اخلاق کهن این سرزمین، نسخهای دیگر تجویز کرده است.
ما تعلق به دین و فرهنگی داریم که آبروی مومن و مسلمان را همانند خون، توصیف کرد و ریختن آبروی انسان را درحکم قتل نفس و کشتن او قلمداد میکند.
در ماجرای خطای اعضای شورای شهر بابل، همه از بزرگان و شهروندان عادی در رسانههای خبری معتبر و شبکههای اجتماعی به این افراد حمله کردند، گمانهزنی کردند و داستانها سرودند تا هم خود را پاک و بیگناه و 'بری الذمّه' نشان دهند و هم 'فتاده را پای بزنند' این در حالی است که ادبیات کهن ما مشحون از 'نسخههای ابدی' برای حفظ آبروی انسانهای خطاکار است، همچنین لگد مال کردن انسان افتاده را دون شأن مردی و مردانگی میداند.
در ماجرای شورای شهر بابل، عدهای از جایگاه خود بهعنوان نماینده مردم، سوء استفاده کردند و به اعتماد عمومی، آشکارا خیانت کردند و این سرمایه را آتش زدند اما دستگاههای نظارتی و مراجع قضایی بهموقع، وارد عمل شدند، متخلّفان را دستگیر کردند و پرونده در دست بررسی است و بیتردید گناهکاران درحد و اندازه جرم، مکافات خواهند شد.
به باور من دستگاه قضایی، هم جنبه عمومی این جرم را مدّ نظر خواهد داشت و هم وجه کیفری آن را و همین که این افراد را از شورای شهر، عزل و اعضای جدید را به پارلمان شهری دعوت کردند حکایت از این دارد که در پیگیری این پرونده، جدی و مصمم هستند و نیازی نیست که ما از تریبونهای عمومی و شبکههای اجتماعی، بهسادگی با آبروی این افراد بازی کرده، برای عموم مردم قصه پردازی کنیم.
کسانی که در تریبونهای عمومی و خصوصی، این متهمان را مورد تاخت و تاز قرار دادند کاش با خود میاندیشیدند این افراد در همین شهر زندگی میکنند، زن و فرزند دارند و اتفاقاً دختران و زنان برخی از این افراد، دختران و زنانی آبروخواه و آبرودار هستند، ضمن اینکه اگر قرار بر داستان سرایی و قصهپردازی بود، دستگاه قضایی که از الف تا یای پرونده را در دست دارد برای قصهگویی، شایستهتر است.
وقتی دستگاه قضایی، سکوت کرده و در آرامش پرونده را در دست بررسی دارد، چه نیازی به سخنسرایی آنان است.
کاش این افراد توضیح میدادند کجای فتوت و جوانمردی است که حیثیت و آبروی عدهای که گناه کردند و به دست مأمور قانون افتادند و در انتظار کیفر نهایی هستند را 'لگدمال' کنیم؟ مگر ما از فردای خود با خبریم؟ آیا دوست داریم بهعنوان بشر دوپای جایزالخطا، اگر در چنین موقعیتی افتادیم، با ما نیز چنین کنند و زن و فرزند ما را در کوچه و خیابان با انگشت به هم نشان دهند و فضا را بهگونهای مسموم کنند که زن و فرزند ما جرأت نکنند از منزل بیرون بیایند؟
لازم است تأکید کنم به هیچ وجه قصد تأیید گناه انجام شده توسط نمایندگان مردم را ندارم و نمیخواهم آثار و تبعات زیانبار سیاسی و اجتماعی این گناه را نادیده بگیرم اما حرف و سخن من این است در کجای فرهنگ غنی و اخلاق کهن ما آمده است که در خصوص فرد گناهکار، اینگونه رفتار کنیم و حق و حقوق خانواده و فرزندانش را آشکارا تضییع کنیم؟
افزون بر آن ما که هنوز از محتویات پرونده، خبر نداریم و دفاع متهمان را نشنیدیم، چرا تا لحظه شنیدن یا خواندن دفاع آنان، صبر نمیکنیم؟
سخن آخر اینکه کشدادن این موضوع آنقدر ادامه پیدا کرد که وجهالمصالحه جریانات سیاسی کشور شد و برخی این متهمان را 'اصولگرا' و برخی آنان را 'اصلاحطلب' معرفی میکنند، برخی نظارت استصوابی شورای نگهبان را زیر سوال میبرند و برخی نهادهای نظارتی را متهم میکنند که مرتکب کوتاهی شدند و باید پاسخگو باشند.
اما اگر به لابهلای تمام این عبارات، با دقّت نظر اندازیم متوجه خواهیم شد که هیچ نیت خیرخواهانهای در بطن آن وجود ندارد و همه حاصل نوعی بیاخلاقی است که میخواهد از این نمد کلاهی برای خود یا جریان سیاسی متبوع خود بدوزد.
پایان سخن من این است که از دستگاه قضایی میخواهم هرچه سریعتر، احکام مربوط به این افراد را صادر کند تا باب اظهار نظرهایی که هیچ نسبتی با اخلاق اسلامی ندارد نیز هرچه سریعتر بسته شود.
7335/1654
در تمام سالهای عمرم نیز فراز و فرود انسانها را زیاد دیدم و شاهد رنج 'بنی آدم' بودم که میتواند مصداقی از آیه شریفه «لَقَد خَلَقنَا الاِنسانَ فِی کَبَدٍ- قطعاً انسان را در رنج آفریدیم»(آیه 4 سوره بلد) باشد و با جان و دل باور دارم انسان هرگز نباید در سختیها، تسلیم و در خوشیها، سرکش بشود و همچنین در هیچ حال نباید از یاد خدا و امید به رحمت واسعه حق، ناامید شد.
ماجرای شورای شهر بابل، داستان تلخی بود که مشام همه ما را آزار داد و در سطح کشور، رسانهها به آن پرداختند و این اقدام را تقبیح کردند.
شما نیز در 'خبرشمال' به این موضوع پرداختید. هیچ کس قصد دفاع از چنین اقداماتی را ندارد و بدیهی است من نیز بهعنوان یک شهروند بابلی که به سه تن از این افراد، رأی دادم و با آنان حشر و نشر داشتم، از این اتفاق متحیر شدم.
وجه غالب این داستان، همین تعجّب و تحسّر بود که همه گفتند و الباقی ماجرا را باید به دستگاه قضایی واگذار کنیم تا تصمیم شرعی و قانونی را بگیرد و حکم را صادر کند.
بهعنوان یک فرهنگی و بهعنوان فردی که سالها در کلاسهای خودم درس اخلاق انسانی و اسلامی گفتم، میخواهم از یک نکته ابراز تأسف کنم و آن نوع مواجهه برخی بزرگان با این ماجرا بود، مواجههای که هیچ سنخیتی با اخلاق و ادب کهن ما ندارد، مواجههای که بیشتر شبیه 'فتاده را پای زدن' بود و بوی کینهکشی و انتقامجویی داشت.
این درحالی است که اخلاق کهن این سرزمین، نسخهای دیگر تجویز کرده است.
ما تعلق به دین و فرهنگی داریم که آبروی مومن و مسلمان را همانند خون، توصیف کرد و ریختن آبروی انسان را درحکم قتل نفس و کشتن او قلمداد میکند.
در ماجرای خطای اعضای شورای شهر بابل، همه از بزرگان و شهروندان عادی در رسانههای خبری معتبر و شبکههای اجتماعی به این افراد حمله کردند، گمانهزنی کردند و داستانها سرودند تا هم خود را پاک و بیگناه و 'بری الذمّه' نشان دهند و هم 'فتاده را پای بزنند' این در حالی است که ادبیات کهن ما مشحون از 'نسخههای ابدی' برای حفظ آبروی انسانهای خطاکار است، همچنین لگد مال کردن انسان افتاده را دون شأن مردی و مردانگی میداند.
در ماجرای شورای شهر بابل، عدهای از جایگاه خود بهعنوان نماینده مردم، سوء استفاده کردند و به اعتماد عمومی، آشکارا خیانت کردند و این سرمایه را آتش زدند اما دستگاههای نظارتی و مراجع قضایی بهموقع، وارد عمل شدند، متخلّفان را دستگیر کردند و پرونده در دست بررسی است و بیتردید گناهکاران درحد و اندازه جرم، مکافات خواهند شد.
به باور من دستگاه قضایی، هم جنبه عمومی این جرم را مدّ نظر خواهد داشت و هم وجه کیفری آن را و همین که این افراد را از شورای شهر، عزل و اعضای جدید را به پارلمان شهری دعوت کردند حکایت از این دارد که در پیگیری این پرونده، جدی و مصمم هستند و نیازی نیست که ما از تریبونهای عمومی و شبکههای اجتماعی، بهسادگی با آبروی این افراد بازی کرده، برای عموم مردم قصه پردازی کنیم.
کسانی که در تریبونهای عمومی و خصوصی، این متهمان را مورد تاخت و تاز قرار دادند کاش با خود میاندیشیدند این افراد در همین شهر زندگی میکنند، زن و فرزند دارند و اتفاقاً دختران و زنان برخی از این افراد، دختران و زنانی آبروخواه و آبرودار هستند، ضمن اینکه اگر قرار بر داستان سرایی و قصهپردازی بود، دستگاه قضایی که از الف تا یای پرونده را در دست دارد برای قصهگویی، شایستهتر است.
وقتی دستگاه قضایی، سکوت کرده و در آرامش پرونده را در دست بررسی دارد، چه نیازی به سخنسرایی آنان است.
کاش این افراد توضیح میدادند کجای فتوت و جوانمردی است که حیثیت و آبروی عدهای که گناه کردند و به دست مأمور قانون افتادند و در انتظار کیفر نهایی هستند را 'لگدمال' کنیم؟ مگر ما از فردای خود با خبریم؟ آیا دوست داریم بهعنوان بشر دوپای جایزالخطا، اگر در چنین موقعیتی افتادیم، با ما نیز چنین کنند و زن و فرزند ما را در کوچه و خیابان با انگشت به هم نشان دهند و فضا را بهگونهای مسموم کنند که زن و فرزند ما جرأت نکنند از منزل بیرون بیایند؟
لازم است تأکید کنم به هیچ وجه قصد تأیید گناه انجام شده توسط نمایندگان مردم را ندارم و نمیخواهم آثار و تبعات زیانبار سیاسی و اجتماعی این گناه را نادیده بگیرم اما حرف و سخن من این است در کجای فرهنگ غنی و اخلاق کهن ما آمده است که در خصوص فرد گناهکار، اینگونه رفتار کنیم و حق و حقوق خانواده و فرزندانش را آشکارا تضییع کنیم؟
افزون بر آن ما که هنوز از محتویات پرونده، خبر نداریم و دفاع متهمان را نشنیدیم، چرا تا لحظه شنیدن یا خواندن دفاع آنان، صبر نمیکنیم؟
سخن آخر اینکه کشدادن این موضوع آنقدر ادامه پیدا کرد که وجهالمصالحه جریانات سیاسی کشور شد و برخی این متهمان را 'اصولگرا' و برخی آنان را 'اصلاحطلب' معرفی میکنند، برخی نظارت استصوابی شورای نگهبان را زیر سوال میبرند و برخی نهادهای نظارتی را متهم میکنند که مرتکب کوتاهی شدند و باید پاسخگو باشند.
اما اگر به لابهلای تمام این عبارات، با دقّت نظر اندازیم متوجه خواهیم شد که هیچ نیت خیرخواهانهای در بطن آن وجود ندارد و همه حاصل نوعی بیاخلاقی است که میخواهد از این نمد کلاهی برای خود یا جریان سیاسی متبوع خود بدوزد.
پایان سخن من این است که از دستگاه قضایی میخواهم هرچه سریعتر، احکام مربوط به این افراد را صادر کند تا باب اظهار نظرهایی که هیچ نسبتی با اخلاق اسلامی ندارد نیز هرچه سریعتر بسته شود.
7335/1654
کپی شد