به گزارش ایرنا فقر، سختی و رنج با زندگی بسیاری ازکودکان کارتنیده شده، آنها که بارسنگینی را باید بر دوش کوچک خود تحمل کنند و با سن و سال اندک و قامتی کوچک فقط کارمی کنند.
'جواد' یکی از کودکان با دست هایی خشک و پینه بسته تنها 11 سال دارد، که به راحتی می توان ازلبخند تلخی که گهگاهی به صورت دارد، غم و رنج را در چهره او مشاهده کرد.
از بازی، درس و مدرسه که می پرسی با بی میلی و سردی جواب آرامی می دهد، می گوید درس خواندن را خیلی دوست دارم اما به دلیل مشکلات زیاد چاره ای جز کار کردن ندارم و درطول روز باید ساعت ها بسیاری در بیرون از خانه مشغول به کارباشم.
جواد هم یکی ازهمان کودکان کاری است که ناخواسته ازدنیای بچگی وارد سرزمین بزرگترها شده که تحملش برای او سخت و رنج آوراست.
این کودک کارهم دردلش آرزوهایی دارد، که چندان بزرگ نیستند داشتن یک زندگی ساده و بی دغدغه درهیاهوی کودکانه و بازی با هم سن و سالانش شاید بهترین و بزرگترین رویای جواد است.
فروش گل، آدامس، دستمال کاغذی، جوراب در چهارراه و پشت چراغ قرمز و وزن کشی با ترازو در گوشه ای از پیاده رو با نشستن روی یک تکه مقوا کارو تفریح این کودکان است که با رد شدن هرکودک رهگذر، دنیایی از حسرت در ذهنشان اوج می زند.
زندگی برای کودکان کارشاید تکراری باشد چرا که بازی و تفریح دراین روزگارآنها نقشی ندارد و تنها کارهمه زندگی آنها را محاصره کرده است و این کودکان بزرگترین قربانیان آسیب های اجتماعی هستند که طلایی ترین بخش زندگی را با کار سپری می کنند.
کودکان کاربا قهقهه های کودکانه و لبخندهایی که دنیا را متحول می کند غریبه هستند، فرقی نمی کند این کودکان بی سرپرست یا بد سرپرست باشند مهم این است که گاهی بی توجهی وعدم ساماندهی این کودکان مشکلات آنها را دو چندان می کند.
در شهر بروجرد این روزها حضور کودکان کار بیشتر شده، کودکانی که سازماندهی شده و یا غیر سازماندهی در بسیاری از خیابان های پر تردد حضور دارند، کافیست لحظه ای در یک از میادین و چهارراه های شهر توقف کنی تا شاهد حضور چندین کودک کارباشی که هر روز در این میدان مشغول کار هستند و ملتمسانه در کنارهر خودرو قرار می گیرند تا شاید کسی حاضر به خرید اجناس آنها باشد.
شاید عدم ساماندهی این کودکان و کمک برای رهایی آنها ازاین دنیایی که درآن به اجبار قرارگرفته اند به دلیل بی توجهی چندین نهاد است اما براستی متولی اصلی ساماندهی این کودکان کیست؟
شهرداری و بهزیستی از نهادهایی هستند که درساماندهی این کودکان حرف اول را می زنند اما با مشاهده روز افزون این کودکان آن هم در ایام مختلف سال به خصوص دراین فصل امتحانات به نظر می رسد این ساماندهی به گره کوری تبدیل شده که چندان رغبتی برای رفع این مشکل وجود ندارد.
متاسفانه برخی از متولیان و مسئولان امرچندان توجهی به جمع آوری و ساماندهی این کودکان ندارند و به نظر می رسد این اولویت درحاشیه کارمتولیان هم قرار ندارد چرا که حضور روز افزون این کودکان در جای جای شهر گواه این موضوع را می دهد.
برخی دیگرازمتولیان هم صحبت درمورد کودکان کار را محرمانه می دانند و سکوت را بر اقدامات و برنامه های درنظر گرفته شده ترجیح می دهند و نتیجه آن همین می شود که کودکان کار همچنان مورد بی مهری باشند.
به هر حال حکایت کودکان کار تلخ تر از آن است که گفته می شود، کودکان کار قربانیان فقرهستند که از زندگی کودکانه وشیطنت های بچه گانه خداحافظی کرده و کار را اولویت زندگی قرار داده اند که ضروری است تا ساماندهی این کودکان دردستور کار مسئولان قرار گیرد.
7190/7273
'جواد' یکی از کودکان با دست هایی خشک و پینه بسته تنها 11 سال دارد، که به راحتی می توان ازلبخند تلخی که گهگاهی به صورت دارد، غم و رنج را در چهره او مشاهده کرد.
از بازی، درس و مدرسه که می پرسی با بی میلی و سردی جواب آرامی می دهد، می گوید درس خواندن را خیلی دوست دارم اما به دلیل مشکلات زیاد چاره ای جز کار کردن ندارم و درطول روز باید ساعت ها بسیاری در بیرون از خانه مشغول به کارباشم.
جواد هم یکی ازهمان کودکان کاری است که ناخواسته ازدنیای بچگی وارد سرزمین بزرگترها شده که تحملش برای او سخت و رنج آوراست.
این کودک کارهم دردلش آرزوهایی دارد، که چندان بزرگ نیستند داشتن یک زندگی ساده و بی دغدغه درهیاهوی کودکانه و بازی با هم سن و سالانش شاید بهترین و بزرگترین رویای جواد است.
فروش گل، آدامس، دستمال کاغذی، جوراب در چهارراه و پشت چراغ قرمز و وزن کشی با ترازو در گوشه ای از پیاده رو با نشستن روی یک تکه مقوا کارو تفریح این کودکان است که با رد شدن هرکودک رهگذر، دنیایی از حسرت در ذهنشان اوج می زند.
زندگی برای کودکان کارشاید تکراری باشد چرا که بازی و تفریح دراین روزگارآنها نقشی ندارد و تنها کارهمه زندگی آنها را محاصره کرده است و این کودکان بزرگترین قربانیان آسیب های اجتماعی هستند که طلایی ترین بخش زندگی را با کار سپری می کنند.
کودکان کاربا قهقهه های کودکانه و لبخندهایی که دنیا را متحول می کند غریبه هستند، فرقی نمی کند این کودکان بی سرپرست یا بد سرپرست باشند مهم این است که گاهی بی توجهی وعدم ساماندهی این کودکان مشکلات آنها را دو چندان می کند.
در شهر بروجرد این روزها حضور کودکان کار بیشتر شده، کودکانی که سازماندهی شده و یا غیر سازماندهی در بسیاری از خیابان های پر تردد حضور دارند، کافیست لحظه ای در یک از میادین و چهارراه های شهر توقف کنی تا شاهد حضور چندین کودک کارباشی که هر روز در این میدان مشغول کار هستند و ملتمسانه در کنارهر خودرو قرار می گیرند تا شاید کسی حاضر به خرید اجناس آنها باشد.
شاید عدم ساماندهی این کودکان و کمک برای رهایی آنها ازاین دنیایی که درآن به اجبار قرارگرفته اند به دلیل بی توجهی چندین نهاد است اما براستی متولی اصلی ساماندهی این کودکان کیست؟
شهرداری و بهزیستی از نهادهایی هستند که درساماندهی این کودکان حرف اول را می زنند اما با مشاهده روز افزون این کودکان آن هم در ایام مختلف سال به خصوص دراین فصل امتحانات به نظر می رسد این ساماندهی به گره کوری تبدیل شده که چندان رغبتی برای رفع این مشکل وجود ندارد.
متاسفانه برخی از متولیان و مسئولان امرچندان توجهی به جمع آوری و ساماندهی این کودکان ندارند و به نظر می رسد این اولویت درحاشیه کارمتولیان هم قرار ندارد چرا که حضور روز افزون این کودکان در جای جای شهر گواه این موضوع را می دهد.
برخی دیگرازمتولیان هم صحبت درمورد کودکان کار را محرمانه می دانند و سکوت را بر اقدامات و برنامه های درنظر گرفته شده ترجیح می دهند و نتیجه آن همین می شود که کودکان کار همچنان مورد بی مهری باشند.
به هر حال حکایت کودکان کار تلخ تر از آن است که گفته می شود، کودکان کار قربانیان فقرهستند که از زندگی کودکانه وشیطنت های بچه گانه خداحافظی کرده و کار را اولویت زندگی قرار داده اند که ضروری است تا ساماندهی این کودکان دردستور کار مسئولان قرار گیرد.
7190/7273
کپی شد