آرش کاظمی: نخست شور و نشاط اجتماعی است؛ یعنی «مردم» اصلیترین پایه ورزش قهرمانی هستند. اشکها و لبخندهای مردم در طول مسابقات ورزشی گاه به مراتب زیباتر از خود صحنههای مسابقات هستند. مسابقه بدون تماشاگر معنی ندارد.
بدون مردم ورزش قهرمانی وجود ندارد. دوم روحیه پهلوانی است که روایتش به مرز اسطوره پردازی میرسد و سینه به سینه نقل میشود «اگر از ورزش قهرمانی هم مردم را بگیریم و هم روحیه پهلوانی را، آن وقت دیگر چه چیز باقی میماند که ارزش توجه و سرمایهگذاری داشته باشد؟»
یک زمان میگفتند که برد و باخت هدف نیست، هدف از ورزش دوستی، اخلاق و پهلوانی است. «روح پهلوانی» که به صورت سنتی در ادب و فرهنگ ایرانی هم شناخته شده است احتمالا از دل همین «هدفگذاری» بیرون آمده بود. پس از آن «ورزش قهرمانی» یا «حرفهای» از راه رسید و برد و باخت درجه اهمیت بالایی پیدا کرد، اما حالا دوران اقتدار «برد و باخت» هم گذشته است!
جهان رسانهها بسیار زودتر از جهان ورزش تشخیص داده که هدف اصلی «سرگرمی و رضایت» است.
کسب حداکثر سود، سرمایه، یعنی همان هدفی که سبب گذار ورزش، از سطح سلامتی، پهلوانی به ورزش حرفهای شد، بیش از هر عامل دیگری در گِرو رضایت و اقبال مخاطبان است. افزایش مخاطب بیهیچ تردیدی مترادف است با افزایش درآمدهای صنعتی که مرزهای آن مشخص نیست.
از فروش بلیت و تبلیغات درون زمین گرفته تا درآمد تبلیغات شبکههای تلویزیونی و سپس رسانههای خبری و پس از آن شرکتهای تبلیغاتی و همینطور ادامه بدهید تا «پشت پرده زندگی فلان بازیکن»؛ اقبال عمومی که افزایش پیدا کند چرخهای صنعت «سرگرمیخواهی» به چرخش در میآیند.. در سالیان نه چندان دور اقبال عمومی مردم لرستان به ورزش خیلی بیشتر از امروز بود.
زمانی که فوتبال لرستان در لیگ قدس حرفی برای گفتن داشت و ساعتها و روزها تفسیر و تحلیل بازیها در هر کوی برزن ورد زبان عام و خاص بود، زمانی که اسم سیاوش نوری روی جلد کیهان ورزشی بهتنهایی میتوانست باعث صف کشیدن مشتاقان پشت در سالن کشتی شهر برای ثبت نام شود، قهرمانانی چون علیرضا لرستانی، غلامرضا محمدی، برادران خلیلی، محمد نادری هر کدام نقش مهمی در ایجاد هیجان عمومی در جامعه داشتند.
روزگاری که تیم ملی هندبال ایران در قُرُق برادران رزمگر، محسن طاهری و مرحوم زرگرانی بود، والیبال لرستان در میادین کشوری با حدادی و مرحوم ابدالی و منظمی حرفی برای گفتن داشت، مردم جهان، جودوی ایران را با آرش میراسماعیلی میشناختند، میشناخت غزال تیزپایی چون ملک شیر مرادی فر و حسن گودرزی، پرتابهای سید محسن شاهرخی و پرشهای برادران هدایتی، پرچم دوومیدانی ایران را در میادین بینالمللی به اهتزاز درمیآوردند.
در کوچه پسکوچههای شهر فریاد بلند پسربچههایی که الگوی ورزشیشان محسن سجادی، حسن حسین بیگی و موسی کُرکی بود همهجا به گوش میرسید...
شاید صف خرید هفتهنامههای کیهان ورزشی و دنیای ورزش در دوران اقتدار بازیهای خیبر برای نسل جدید کمی غریب و دور از ذهن به نظر برسد و تصور اینکه در رشته کم طرفداری چون پینگپنگ قاسم بهمنی داشتیم که قهرمان بلامنازع این رشته بود و یا بوکسورهای لرستانی، « عیوض پور و بهمن عزیزپور و محرابی و...» سالها قهرمانی بوکس ایران را در مشتان خود داشتند.
در عین ناباروری نسل جدید این واقعیت ورزش ما در گذشته بود، اما سؤال اینجاست که چرا از این سرمایههای اجتماعی بهصورت بایسته و شایسته استفاده نشد؟
چرا آن نسل دیگر تکرار نشد چرا شور و هیجان مثل گذشته در ورزشگاهها و سالنهای ورزشی موج نمیزند؟
جواب کاملاً روشن است و آن هم مدیریت ضعیف و غیر کارشناسی ورزش استان در این سالهاست، آن زمان هم لرستان جزو استانهای برخوردار و صنعتی کشور نبود و سرمایهگذاری بخش خصوصی در ورزش این خطه صورت نمیگرفت ولی شور و اشتیاق وصفناپذیری در اکثر رشتههای ورزشی وجود داشت و مدیریت درست منابع و بهرهگیری حداکثری از حداقل امکانات باعث بالفعل شدن استعدادهای خدادادی جوانان این دیار میشد، از منطق سود و سرمایه هم که چشم بپوشیم ایجاد نشاط در جامعه و تشویق مردم به فعالیتهای ورزشی نیاز به ایجاد یک بستر فرهنگی مناسب و کار کارشناسی است و ایجاد محیط فیزیکی مناسب در این خصوص بسیار کمککننده خواهد بود، بدون تردید وجود فضاهای مخصوص انجام فعالیتهای ورزشی در سطح شهرها و روستاها، دسترسی آسان و ارزان به مراکز، امکانات و تجهیزات ورزشی در ایجاد و گسترش این فرهنگ تأثیرات قابلتوجهی خواهد داشت.
بزرگی کردن در ورزش محقق نمیشود مگر با فراهم کردن اسباب بزرگی، در برنامهریزیهای دولتی میتوانیم معیار «رضایت» جامعه را به دستاوردهایی همچون افزایش نشاط اجتماعی، روحیه جمعی، ملیگرایی و البته پیامدهای مثبت روانی برای شهروندان ترجمه کنیم و این امر در گرو تغییر نگاه مدیریت ارشد استان به مقوله ورزش است.
عدم توجه به ورزش یعنی اعتیاد بیشتر، افسردگی بیشتر و رخوت و کسالت جمعی، افزایش جرم و بزه عدم پرداختن به ورزش مصادف است با پیدایش و رواج آسیبهای اجتماعی در جامعه.
46